متون ساده به زبان هلندی برای سطح مبتدی+ فایل صوتی
هنگامی که به سراغ یادگیری زبان هلندی میروید، اولین چیزی که به ذهن شما میرسد این است که بدانید روشهای یادگیری زبان هلندی چیست و از چه منابعی میتوانید برای یادگیری این زبان استفاده کنید. اما احتمالاً خواندن متون ساده و کوتاه احتمالا اولین چیزی نیست که به ذهنتان میرسد. بیشتر افراد میخواهند از شرکت در کلاسها، تماشای فیلم و سریال و یا خواندن کتابهای آکادمیک شروع کنند. اما قدرت متون ساده و کوتاه را دست کم نگیرید. اگر حتی سادهترین متون را با روشی درست بخوانید، میتوانید مطالب زیادی را یاد بگیرید.
به همین دلیل در این مقاله لیستی از متنهای ساده زبان هلندی برای افراد مبتدی را آوردهایم که در ادامه آن میتوانید نکاتی را پیدا کنید که برای بهبود یادگیری زبان از طریق این روش به شما کمک میکند.
پیشنهاد میکنیم قبل از شروع خواندن متون، مقاله «نحوه یادگیری زبان هلندی با داستان های کوتاه» را بخوانید تا با مهمترین تکنیک های یادگیری هلندی با خواندن متون و داستانهای مختلف آشنا شوید.
در ادامه میخوانید:
- متون ساده و کوتاه هلندی برای سطح مبتدی
- چگونه زبان را با خواندن متون ساده هلندی یاد بگیریم؟
- سخن پایانی
متون ساده و کوتاه هلندی برای سطح مبتدی
۱. Mijn familie (خانواده من)
Graag zou ik jullie voor willen stellen aan mijn familie. Mijn naam is Stella en ik ben zestien jaar oud. Ik woon samen met mijn ouders en broer in Rotterdam. Mijn vader heet Jan en is veertig jaar oud. Mijn moeder heet Estelle en is achtendertig jaar oud. Zij zijn samen al meer dan tien jaar getrouwd. Mijn broertje heet Robin, hij is vijftien jaar oud. Hij heeft lang, bruin haar en blauwe ogen. Hij lijkt veel op mij. ترجمه فارسیمن میخواهم شما را به خانوادهام معرفی کنم. اسم من استلا است و شانزده سال سن دارم. من با پدر و مادر و برادرم در روتردام زندگی میکنم. پدرم جان نام دارد و چهل ساله است. نام مادرم استل است و او سی و هشت ساله است. آنها بیش از ده سال است که با هم ازدواج کردهاند. نام برادرم رابین است، او پانزده سال دارد. او موهای بلند قهوهای و چشمان آبی دارد. او خیلی شبیه من است.
Ik heb een grote familie. Mijn vader heeft twee broers, dat zijn mijn ooms. Zij heten Robert en Michael. Michael is erg grappig, hij heeft bruine ogen. Hij lijkt erg veel op Robin. Robert daarentegen niet, dat komt omdat hij groene ogen heeft. Naast mensen bestaat onze familie ook uit onze hond Becky. Becky is drie jaar en heeft een bruine vacht. Becky is enorm lief en vindt het leuk om buiten te spelen. Vaak jaagt zij op konijnen. ترجمه فارسیمن خانواده بزرگی دارم. پدرم دو برادر دارد که عموی من هستند. نام آنها رابرت و مایکل است. مایکل خیلی بامزه است، او چشمان قهوهای دارد. او خیلی شبیه رابین است. از طرف دیگر، رابرت این کار را نمیکند، دلیلش این است که او چشمان سبزی دارد. علاوه بر مردم، خانواده ما نیز شامل سگ ما بکی است. بکی سه ساله است و خز قهوهای دارد. بکی بسیار شیرین است و از بازی کردن در خارج (از منزل) لذت میبرد. او اغلب خرگوشها را شکار میکند.
|
۲. Een verjaardag vieren (جشن تولد)
Wim heeft vier dochters en een zoon. Zijn jongste dochter Marjan is vandaag jarig. Ze houdt veel van voetballen. Wim gaat een bal kopen voor haar verjaardag. In de winkel zijn vier ballen te koop. Een rode voetbal, een gele en twee blauwe ballen. Marjan vindt blauw een mooie kleur. Wim pakt een blauwe bal. De bal kost drie euro. Het is niet zo duur. Hij betaalt het geld bij de kassa van de winkel. De bal gaat in zijn tas en Wim gaat op de fiets naar huis. Thuis vieren ze feest. Er zijn slingers en muziek. ترجمه فارسیویم چهار دختر و یک پسر دارد. امروز تولد کوچکترین دخترش مرجان است. او خیلی دوست دارد فوتبال بازی کند. ویم میخواهد برای تولدش یک توپ بخرد. چهار توپ برای فروش در فروشگاه وجود دارد. یک توپ فوتبال قرمز، یک توپ زرد و دو توپ آبی. مرجان فکر میکند آبی رنگ زیبایی است. ویم یک توپ آبی را میگیرد. قیمت توپ سه یورو است. آنقدرها هم گران نیست. پول را در صندوق فروشگاه میپردازد. توپ داخل کیفش میرود و ویم با دوچرخهاش به خانه میرود. در خانه جشن میگیرند. استریمر و موسیقی وجود دارد.
De vrouw van Wim heeft een taart gebakken. Op de taart staan acht kaarsjes. Marjan is blij omdat ze jarig is. Haar zussen en haar broer zijn ook thuis. Haar oma en haar oom zijn op bezoek gekomen. Marjan heeft een boek en stiften gekregen. Iedereen lacht en is vrolijk. Ze eten de taart. De taart is lekker zoet. Iedereen vindt hem lekker. Daarna geeft Wim de bal aan Marjan. Ze vindt de bal een mooi cadeau. Mooi blauw! ترجمه فارسیهمسر (خانم) ویم کیک پخته است. روی کیک هشت شمع وجود دارد. مرجان خوشحال است چون روز تولدش است. خواهران و برادرش نیز در خانه هستند. مادربزرگ و عمویش برای ملاقات (او) آمدهاند. مرجان یک کتاب و نشانگر دریافت کرد. همه در حال خنده و شادی هستند. کیک را میخورند. کیک خوب و شیرین است. همه آن را دوست دارند. ویم سپس توپ را به مرجان میدهد. او فکر میکند که توپ هدیه خوبی است. آبی زیبا!
|
۳. Mijn huis (خانه من)
Ik ben Jan. Ik ben zeventien jaar oud. Ik woon in Amsterdam. Ik woon in Amsterdam samen met mijn moeder, vader en mijn broer. Mijn broer heet Max en is achttien jaar oud. Samen spelen wij voetbal. Ik speel al acht jaar voetbal. Ik woon in een klein huis. De huizen in Amsterdam zijn duur. Ik slaap in dezelfde kamer als Max. Ons huis heeft geen tuin. Wij hebben een balkon. Ik vind mijn huis erg mooi, ondanks dat hij klein is. ترجمه فارسیمن جان هستم من هفده ساله هستم. من در آمستردام زندگی میکنم. من با مادر، پدر و برادرم در آمستردام زندگی میکنم. اسم برادرم مکس است و هجده ساله است. ما با هم فوتبال بازی میکنیم. من هشت سال است که فوتبال بازی میکنم. من در یک خانه کوچک زندگی میکنم. خانههای آمستردام گران هستند. من در همان اتاق مکس میخوابم. خانه ما باغ ندارد. بالکن داریم من فکر میکنم خانه من بسیار زیبا است، حتی اگر کوچک باشد.
Mijn buurt is erg gezellig. Ik heb aardige buren. Het enige nadeel aan mijn huis is dat er veel muggen zijn in de zomer. Verder zou ik nergens anders willen wonen. Als ik oud ben, wil ik in Amsterdam blijven wonen. Het liefst in een huis als deze. Mijn favoriete plek in huis is de keuken. Mijn moeder kookt veel. Ik vind het lekker ruiken in de keuken als mijn moeder kookt. Mijn vrienden wonen ook bij mij in de buurt. Zij heten Willem en Pieter. Ik voetbal vaak met hun. ترجمه فارسیمحله من خیلی خوب است. من همسایه های خوبی دارم تنها نقطه ضعف خانه من این است که در تابستان پشههای زیادی وجود دارد. به غیر از این، من نمیخواهم در جای دیگری زندگی کنم. وقتی پیر شدم، میخواهم در آمستردام زندگی کنم. ترجیحا در چنین خانهای. مکان مورد علاقه من در خانه آشپزخانه است. مادرم زیاد آشپزی میکند. وقتی مادرم آشپزی میکند بوی آشپزخانه را دوست دارم. دوستانم نیز در نزدیکی من زندگی میکنند. نام آنها ویلم و پیتر است. من اغلب با آنها فوتبال بازی میکنم.
|
۴. Brief aan Marsel (نامهای به مارسل)
Hallo Marsel, Wat leuk om jou eindelijk weer eens te schrijven. Ik heb je lang niet gezien. Ik woon nu in Amsterdam. Ik woon in een klein huis samen met mijn vriendin. Naast mijn huis is een voetbalveld. Daar voetbal ik iedere zaterdag samen met nog een paar vrienden. Ik heb nieuwe vrienden gemaakt op de voetbalclub. Zij heten Aman en Jan. Jan is achttien jaar en woont ook in Amsterdam. Aman is de oudere broer van Jan. ترجمه فارسیسلام مارسل
چه خوب که بالاخره دوباره برایت نوشتم. خیلی وقت است تو را ندیدم. من الان در آمستردام زندگی میکنم. من با دوست دخترم در یک خانه کوچک زندگی میکنم. کنار خانه من یک زمین فوتبال است. من هر شنبه با چند دوست آنجا فوتبال بازی میکنم. در باشگاه فوتبال دوستان جدیدی پیدا کردم. نام آنها امان و جان است. جان هجده ساله است و همچنین در آمستردام زندگی میکند. امان برادر بزرگ جان است. Nederland bevalt mij erg goed. Het enige nadeel is dat het nogal vaak regent. De mensen zijn wel erg aardig en altijd behulpzaam. Het leren van de Nederlandse taal gaat goed. Alleen de grammatica vind ik lastig. Ik heb al veel nieuwe woorden geleerd. Hoe gaat het bij jou in Duitsland? Hoe gaat het op je nieuwe school?Laat mij weten hoe het daar is in Duitsland! Ik ben benieuwd naar je reactie. Groetjes, ترجمه فارسیمن هلند را خیلی دوست دارم. تنها نقطه ضعف آن این است که اغلب باران میبارد. مردم بسیار خوب هستند و همیشه کمک میکنند. یادگیری زبان هلندی به خوبی پیش میرود. من فقط گرامر را سخت میدانم. من قبلاً کلمات جدید زیادی یاد گرفتهام. وضعیت شما در آلمان چگونه است؟ اوضاع در مدرسه جدید شما چگونه است. کنجکاو واکنش شما هستم. با درود، جک
|
۵. Den Haag (لاهه)
Johan is een toerist. Hij komt uit Zweden en is al heel vaak op vakantie geweest. Hij is voor de tweede keer op vakantie in Nederland. Hij is de vorige keer naar Amsterdam geweest. Nu wil hij Den Haag graag bezoeken. In Den Haag zijn mooie stranden. De stranden van Scheveningen en Kijkduin. Johan gaat koffie drinken op een terras in de zon in Kijkduin. Er is veel te zien in Den Haag. ترجمه فارسییوهان یک توریست است. او اهل سوئد است و بارها به تعطیلات رفته است. او برای دومین بار در هلند به تعطیلات میرود. او آخرین بار به آمستردام رفت. حالا او دوست دارد از لاهه دیدن کند. سواحل زیبایی در لاهه وجود دارد. سواحل شونینگن و کیجکدوین. یوهان برای قهوه در تراس زیر آفتاب در کیجکدوین می رود. در لاهه چیزهای زیادی برای دیدن وجود دارد.
‘s Middags gaat Johan naar het Binnenhof. Daar werkt de regering van Nederland. Naast het Binnenhof is het Mauritshuis. Dat is een museum. Er hangen heel veel schilderijen uit de middeleeuwen aan de muur. Vooral “Het Meisje Met De Parel” vindt Johan erg mooi. Dat werd geschilderd door Johannes Vermeer. Johannes Vermeer was een Nederlandse schilder. Johan vindt het leuk dat zijn voornaam veel op de voornaam van de schilder lijkt. ترجمه فارسیبعد از ظهر یوهان به حیاط میرود. دولت هلند در آنجا کار میکند. در کنار بیننهوف، موریتشویس قرار دارد. آن موزه است. روی دیوار نقاشیهای زیادی از قرون وسطی وجود دارد. یوهان به خصوص «دختری با گوشواره مروارید» را دوست دارد. که توسط یوهانس ورمیر نقاشی شده است. یوهانس ورمیر نقاش هلندی بود. یوهان دوست دارد که نام کوچکش بسیار شبیه به نام کوچک نقاش باشد.
|
۶. Getallen leren kennen (آشنایی با اعداد)
Sidi en Mark zijn studenten. Ze wonen met 8 vrienden in een studentenhuis. Vandaag moeten ze koken voor de groep. Ze hebben 100 euro. Ze moeten voor 10 personen koken. Sidi heeft ook nog nieuwe schoenen nodig. Alle studenten betalen 10 euro per week voor boodschappen. Sidi moet de schoenen van zijn eigen geld kopen. Eerst gaan ze naar een schoenenwinkel. ترجمه فارسیسیدی و مارک دانشجو هستند. آنها با ۸ دوست در یک خانه دانشجویی زندگی میکنند. امروز باید برای گروه غذا درست کنند. آنها ۱۰۰ یورو دارند. باید برای ۱۰ نفر غذا بپزند. سیدی هم به کفش نو نیاز دارد. همه دانش آموزان هفته ای ۱۰ یورو برای خرید مواد غذایی میپردازند. سیدی باید با پول خودش کفشها را بخرد. ابتدا به یک مغازه کفش فروشی میروند.
Ze verkopen er 20 of 30 verschillende merken sportschoenen. Sidi past 3 verschillende paren sportschoenen. De duurste schoenen kosten 100 euro. Hij koopt sportschoenen van 30 euro. Daarna gaan ze boodschappen doen. In de supermarkt is het koel. Ze kopen 3 liter melk, 1 pak meel, 12 eieren en 1 kilo suiker. Ook nog 2 pakjes boter en 4 flessen met stroop. Bij de fruitafdeling nemen ze 5 appels, 6 bananen en 3 bakjes aardbeien. De boodschappen kosten minder dan 22 euro. ‘s Avonds blijkt het eten een succes. ترجمه فارسیآنها ۲۰ یا ۳۰ مارک مختلف کفش ورزشی میفروشند. سیدی از ۳ جفت کفش ورزشی مختلف خوشش میآید. گرانترین کفشها ۱۰۰ یورو قیمت دارند. او کفشهای ورزشی را به قیمت ۳۰ یورو میخرد. سپس آنها به خرید میروند. در سوپرمارکت عالی است. ۳ لیتر شیر، ۱ بسته آرد، ۱۲ تخم مرغ و ۱ کیلو شکر میخرند. همچنین ۲ بسته کره و ۴ بطری شربت. در بخش میوه ۵ سیب، ۶ موز و ۳ ظرف توت فرنگی میگیرند. قیمت مواد غذایی کمتر از ۲۲ یورو است. در شب شام عالی به نظر میرسد.
Alle studenten eten graag pannenkoeken met fruit en stroop. Mark eet 3 pannenkoeken, Sidi eet 4 pannenkoeken. Een van de andere studenten eet er zelfs 7. Het wisselgeld met de kassabon van de supermarkt gaat in een blik. De studenten hebben nog genoeg geld over voor de rest van de week. ترجمه فارسیهمه دانش آموزان دوست دارند پنکیک را با میوه و شربت بخورند. مارک ۳ تا پنکیک میخورد و سیدی ۴ پنکیک. یکی از دانش آموزان حتی ۷ تا از آنها را میخورد. دانش آموزان هنوز پول کافی برای بقیه هفته دارند.
|
۷. Een nieuwe woning (یک خانه جدید)
We hebben een nieuwe woning gekregen in een rustige straat. Ons huis heeft vier kamers en ook nog een ruime zolder. De woonkamer is helemaal beneden en er ligt een mooie parketvloer in. Ook hebben we een keuken, een badkamer en een wc. Onze keuken is klein maar voor ons groot genoeg. Op de eerste verdieping heeft ons nieuwe huis drie slaapkamers met moderne ramen. ترجمه فارسیما یک خانه جدید در یک خیابان آرام گرفتیم. خانه ما چهار اتاق و یک اتاق زیر شیروانی بزرگ دارد. اتاق نشیمن تماماً پایین است و دارای یک کف پارکت زیبا است. آشپزخانه، حمام و سرویس بهداشتی هم داریم. آشپزخانه ما کوچک است اما به اندازه کافی بزرگ است. در طبقه اول، خانه جدید ما دارای سه اتاق خواب با پنجره های مدرن است.
Op zolder slaapt mijn oudste dochter Katja. Ze heeft de zolderkamer mooi ingericht. Er staat een bed en een kast met kleren. Ook heeft Katja een bureau met een draaistoel om huiswerk te maken. Aan de muur hangen vrolijke schilderijen van katten en foto’s van familie. Op het bed liggen kussens en een rode deken van wol. ترجمه فارسیدختر بزرگم کاتیا در اتاق زیر شیروانی میخوابد. او اتاق زیر شیروانی را به زیبایی تزئین کرده است. یک تخت و یک کمد با لباس وجود دارد. کاتیا همچنین یک میز با صندلی چرخان برای انجام تکالیف دارد. نقاشیهای شادی از گربهها و عکسهای خانواده روی دیوار وجود دارد. روی تخت بالش و یک پتوی پشمی قرمز وجود دارد.
In de grote slaapkamer op de eerste verdieping slapen mijn man en ik. In de twee kleine slaapkamers onze zoons Tom en Pim. Alle kinderen hebben een eigen kamer.We hebben ook een kleine tuin. In de zomer bloeien er bloemen en er staat een boom. De boom geeft schaduw als het warm is. Onze kat zit graag in de boom. We zijn blij met ons nieuwe huis. ترجمه فارسیمن و شوهرم در اتاق خواب بزرگ طبقه اول میخوابیم. پسران ما تام و پیم در دو اتاق خواب کوچک هستند. همه بچهها اتاق خودشان را دارند ما هم یک باغ کوچک داریم. در تابستان گلها شکوفا میشوند و درختی وجود دارد. درخت وقتی گرم است سایه ایجاد میکند. گربه ما دوست دارد روی درخت بنشیند. ما از خانه جدید خود راضی هستیم.
|
۸. Boodschappen doen op de markt (خرید در بازار)
Frank gaat boodschappen doen op de markt. Hij heeft twee tassen bij zich, een grote en een kleine. Op de markt is het druk en gezellig. Hij heeft tien euro. Bij de groenteman koopt Frank een krop sla en vier appels. Dat kost drie euro, zegt de groenteman. Frank geeft hem het biljet van tien euro. Hij krijgt zeven euro terug. Hij stopt de groenten en het fruit in de grote tas. ترجمه فارسیفرانک به بازار میرود. او دو کیسه حمل میکند، یکی بزرگ و دیگری کوچک. بازار شلوغ و دلپذیر است. او ده یورو دارد. فرانک از سبزیفروشی یک سر کاهو و چهار سیب میخرد. این سبزی فروش میگوید که هزینه آن سه یورو است. فرانک اسکناس ده یورویی را به او میدهد. او هفت یورو پس میگیرد. سبزیجات و میوهها را در کیسه بزرگ میگذارد.
Dan gaat hij naar de viskraam. De vis ligt op ijs in bakken. Het ijs houdt de vis vers. Frank kiest een grote vis uit. Dat kost twee euro, zegt de visboer. Frank geeft hem een biljet van vijf euro om te betalen. De visboer geeft hem drie euro terug. De verkoper verpakt in papier. Frank stopt de vis in de kleine tas. ترجمه فارسیسپس به دکه ماهی میرود. ماهی در ظروف روی یخ است. یخ ماهی را تازه نگه میدارد. فرانک ماهی بزرگی را انتخاب میکند. این ماهی فروش میگوید که هزینه آن دو یورو است. فرانک یک اسکناس پنج یورویی به او میدهد تا بپردازد. ماهی فروش سه یورو به او پس میدهد. فروشنده (ماهی را) در کاغذ پیچید. فرانک ماهی را در کیسه کوچکی میگذارد.
De vis houdt hij apart van de andere boodschappen. Verderop verkoopt een marktkoopman schoenen. Frank heeft nieuwe schoenen nodig maar ze zijn te duur. Hij moet nog brood kopen bij de marktkraam van een bakker. Frank koopt een brood en een pond koek. Dan is het geld op en gaat Frank weer naar huis. Onderweg naar huis eet hij alvast een paar koekjes op. ترجمه فارسیاو ماهی را جدا از سایر مواد غذایی نگه میدارد. در ادامه، یک فروشنده بازار کفش میفروشد. فرانک به کفشهای نو نیاز دارد اما بسیار گران هستند. او همچنان باید از دکه بازار نانوایی نان بخرد. فرانک یک قرص نان و یک پوند کیک میخرد. سپس پول تمام میشود و فرانک دوباره به خانه میرود. او در راه خانه چند کلوچه میخورد.
|
۹. Kleur (رنگ)
Er was eens een meisje met een rood kapje op haar hoofd. Een kapje dat zo rood als tomaten kunnen zijn. Haar lippen zijn roze als een roos en haar wangen aardbeien rood van opwinding. Ze gaat een mandje naar haar zieke oma brengen met appels zo geel als mais, met bessen zo zwart als de nacht en met vers bruin brood, met een korst zo donker bruin als koffie. ترجمه فارسیروزی روزگاری دختری بود که کلاه قرمزی بر سر داشت. کلاهکی که میتواند به قرمزی گوجه فرنگی باشد. لبهایش صورتی مانند گل رز و گونههایش به خاطر هیجان به رنگ قرمز توت فرنگی در آمده است. او میخواهد برای مادربزرگ بیمارش سبدی ببرد با سیبهایی به زردی ذرت، با توتهایی به سیاهی شب و با نان قهوهای تازه، با پوستهای به قهوهای تیره مانند قهوه.
De weg naar haar oma is lang, een halve dag lopen door het bos. Maar het is een mooie dag en de zon, zo geel als een banaan, schijnt vrolijk aan de blauwe lucht. Een lucht die zo blauw is als de zee. Het meisje geniet van haar wandeling en van alles dat ze tegenkomt onderweg: gele bloemen, een schaap zo wit als sneeuw, velden vol groen gras en vlinders met kleuren als een regenboog: rood, oranje, geel, groen, blauw en paars. Tijdens haar wandeling is er een eng dier dat goed op haar let. Weet jij welk dier dat is? ترجمه فارسیراه رسیدن به (خانه) مادربزرگ طولانی است، نیم روز پیادهروی در جنگل است. اما روز زیبایی است و خورشید زرد مانند موز در آسمان آبی شادمانه میدرخشد. آسمانی به آبی دریا. دختر از پیادهروی و همه چیزهایی که در طول مسیر با آن روبرو میشود لذت میبرد: گلهای زرد، گوسفندی به سفیدی برف، زمینهای پر از علف سبز و پروانههایی با رنگهایی مانند رنگین کمان: قرمز، نارنجی، زرد، سبز، آبی و بنفش. در طول پیادهروی او یک حیوان ترسناک وجود دارد که به او توجه زیادی میکند. آیا میدانید آن کدام حیوان است؟
|
۱۰. Naar school gaan (برو مدرسه)
Soraya houdt van school. Ze vindt het gezellig in de klas. Ze vindt Engels en Wiskunde leuke schoolvakken. Haar leraar wiskunde heet Piet. Haar lerares Engels heet Mieke. De directeur van de school heet mevrouw De Lange. Ze heeft een eigen kamer. Op de deur hangt een bordje met de titel “Directeur.” Mevrouw De Lange is de baas van de school. Ze zit vaak in een stoel achter haar bureau op haar kamer. ترجمه فارسیثریا عاشق مدرسه است. او از بودن در کلاس لذت میبرد. او فکر میکند که انگلیسی و ریاضیات دروس مدرسهای سرگرمکنندهای هستند. معلم ریاضی او پیت نام دارد. معلم انگلیسی او میک نام دارد. مدیر مدرسه خانم دی لانگ نام دارد. او اتاق خودش را دارد. روی در تابلویی وجود دارد که روی آن نوشته شده است: «مدیر». خانم دی لانگ مدیر مدرسه است. او اغلب روی صندلی پشت میزش در اتاقش مینشیند.
In de klas is het stil als de les is begonnen. Een leraar schrijft met krijt op het schoolbord. Soraya heeft een goede vriend en een goede vriendin in haar klas. Haar goede vriend heet Samir en haar vriendin heet Willeke. Willeke is haar beste vriendin. Soraya en Willeke maken vaak samen huiswerk. In de pauze op school zitten ze gezellig bij Samir. ترجمه فارسیوقتی درس شروع شده کلاس ساکت است. معلمی با گچ روی تخته سیاه مینویسد. ثریا در کلاس خود یک دوست معمولی (و خوب) و یک دوست صمیمی دارد. دوست صمیمی او سمیر و دوستش ویلکه نام دارند. ویلکه بهترین دوست اوست. ثریا و ویلکه اغلب مشق شب را با هم انجام میدهند. در تعطیلات مدرسه با سمیر مینشینند.
Samir is goed in Engels en Willeke houdt van wetenschap. Ook met een andere klasgenoot kan Soraya het goed vinden. Hij heet David. David kan mooi tekenen. Zijn lievelingsvak is daarom kunst. In zijn rugzak heeft hij altijd papier en potlood zitten. Hij heeft ook een boek over kunstenaars. In de pauze tekent hij de bomen op het schoolplein na. Hij heeft een heel hoog cijfer voor tekenen. Iedereen zegt dat David veel tekentalent heeft, zelfs de rector mevrouw De Lange denkt dat David later een beroemd kunstenaar zal worden. ترجمه فارسیسمیر در زبان انگلیسی خوب است و ویلکه علم را دوست دارد. ثریا با یکی دیگر از همکلاسیهایش نیز به خوبی کنار میآید. نام او دیوید است. دیوید میتواند به زیبایی نقاشی کند. بنابراین موضوع مورد علاقه او هنر است. او همیشه در کوله پشتی خود کاغذ و مداد دارد. او همچنین کتابی درباره هنرمندان دارد. در زمان استراحت او درختان حیاط مدرسه را میکشد. او در طراحی نمره بسیار بالایی دارد. همه میگویند که دیوید استعداد زیادی در طراحی دارد، حتی مدیر مدرسه خانم دی لانگ فکر میکند که دیوید وقتی بزرگ شود یک هنرمند مشهور میشود.
|
۱۱. Kleren (لباس ها)
Wat is mijn man mooi als hij de kleren draagt waarin hij zich fijn voelt. Deze kleren draagt hij vaak op zaterdag of zondag, dan hoeft hij niet te werken. Hij draagt dan het liefste een t-shirt, korte broek, sandalen en als de zon schijnt een zonnebril. In de winter is dat anders, omdat het dan veel te koud is voor een korte broek. Hij draagt dan een trui, een lange broek en een pet. Ik hoop dat hij mij ook mooi vindt in mijn jurk, die ik graag draag met mijn ketting. Of vindt hij mijn rokje mooier, met mijn zwarte bril? ترجمه فارسیشوهر من وقتی لباسی را میپوشد که احساس خوبی در آن دارد بسیار زیبا است. او اغلب این لباسها را در روزهای شنبه یا یکشنبه میپوشد، زمانی که مجبور نیست سر کار باشد. او ترجیح میدهد تیشرت، شورت، صندل و زمانی که آفتاب میتابد، عینک آفتابی بپوشد. او در زمستان متفاوت است، زیرا برای شلوارک بسیار سرد است. سپس یک ژاکت، شلوار بلند و کلاه میپوشد. امیدوارم او هم از من در لباسم خوشش بیاید که دوست دارم با گردنبندم بپوشم. یا دامن من را با عینک مشکی من بیشتر دوست دارد؟
Soms draagt hij een pak met een stropdas en horloge als hij gaat werken, dan ziet hij er ook mooi uit. En als we naar het bos gaan in de winter koud om naar buiten te gaan en dragen we een jas, handschoenen, das en laarzen. En omdat het vaak regent in Nederland, is het slim om een paraplu mee te nemen. ترجمه فارسیگاهی اوقات وقتی سر کار میرود کت و شلوار کراوات و ساعت میپوشد، در آن صورت هم خوشتیپ به نظر میرسد. و زمانی که در زمستان به جنگل میرویم، (چون) بیرون رفتن سرد است؛ کت، دستکش، کراوات و چکمه میپوشیم. و از آنجایی که در هلند اغلب باران میبارد، هوشمندانه است که یک چتر با خود ببرید.
|
۱۲. Kerstcadeaus voor Nina (هدایای کریسمس برای نینا)
Nina is heel zenuwachtig, maar ook blij. Het is Kerst! Onder de kerstboom liggen al een paar dagen heel veel cadeaus. Voor papa, voor mama, voor haar grote broer Sam, voor Nina… Drie cadeaus voor Nina! Ze wil graag weten wat ze krijgt, maar ze moet wachten. Nog heel even… Eerst gaan ze ontbijten. Nina eet een croissant en een ei en ze drinkt sinaasappelsap. Dan komt mama naar haar toe… Met een cadeau! “Voor Nina… Van de kerstman!” zegt mama met een knipoog. Wat is het?! Nina opent het cadeau snel. Oohhhh! Een pop! ترجمه فارسینینا بسیار عصبی است، اما خوشحال است. این کریسمس است! چند روزی است که هدایای زیادی زیر درخت کریسمس وجود دارد. برای بابا، برای مامان، برای برادر بزرگش سام، برای نینا… سه هدیه برای نینا! او میخواهد بداند چه چیزی به دست میآورد (هدیه میگیرد)، اما باید صبر کند.فقط کمی دیگر… اول صبحانه میخورند. نینا یک کروسانت و یک تخم مرغ میخورد و آب پرتقال مینوشد. بعد مامان به سراغش میآید… با یک هدیه! «برای نینا… از بابا نوئل!» مامان با چشمکی میگوید. چیست؟! نینا سریع هدیه را باز میکند. اوهههه! یک عروسک!
Met blonde haren en een roze jurk. “Bedankt, kerstman!” roept Nina. Ze lacht. Papa krijgt een boek, mama een parfum en haar broer een gitaar. Daarna zijn er nog meer cadeaus. Ze krijgt een puzzel en een kleurboek. Nina is blij. Vanavond met het kerstdiner gaat ze de cadeaus aan oma laten zien. ترجمه فارسیبا موهای بلوند و لباس صورتی. «مرسی، بابانوئل!» نینا فریاد میزند. او میخندد. بابا یک کتاب، مادر یک عطر و برادرش یک گیتار. سپس هدایای بیشتری وجود دارد. او یک پازل و یک کتاب رنگآمیزی میگیرد. نینا خوشحال است. امشب در شام کریسمس او هدایا را به مادربزرگ نشان میدهد.
|
۱۳. Ons lichaam (بدن ما)
Ons lichaam is heel bijzonder en kan heel veel. Met ons lichaam leven en beleven wij. Iedereen heeft een ander lichaam, maar van binnen zijn we allemaal hetzelfde.Alle mensen hebben haar op het hoofd, oren en een gezicht, maar dit ziet er bij iedereen anders uit. Met onze kin, mond, tanden, neus, ogen en wenkbrauwen kunnen wij onze emoties laten zien. Welke emotie wil jij graag zien? Met onze nek, schouders, borst, armen, rug en heup kunnen we bewegen en dansen op muziek en ze zijn de basis van het lichaam.
ترجمه فارسیبدن ما بسیار خاص است و میتواند کارهای زیادی انجام دهد. ما با بدن خود زندگی میکنیم و تجربه میکنیم. هر کس بدن متفاوتی دارد، اما در درون همه ما یکسان هستیم. ما میتوانیم احساسات خود را با چانه، دهان، دندان، بینی، چشم و ابرو نشان دهیم. دوست دارید چه احساسی را ببینید؟ گردن، شانهها، سینه، بازوها، پشت و باسن ما به ما اجازه حرکت و رقصیدن با موسیقی را میدهند و آنها پایه و اساس بدن هستند.
Welke muziek luister jij graag? Met een arm, elleboog, hand en vinger kunnen wij spullen oppakken. Welke spullen vind jij leuk?Met een been, knie, enkel, voet en teen kunnen wij lopen. Waar loop jij graag heen? We bewegen, lopen en dansen met de spieren in ons lichaam. Onze organen zorgen ervoor dat het lichaam kan leven en dat is bij iedereen hetzelfde: de hersenen die denken, de longen die ademen, het hart dat klopt, de lever die zuivert, een maag die verteert, nieren die schoonmaken en hele lange darmen. ترجمه فارسیدوست داری چه موسیقی گوش کنی؟ ما میتوانیم با بازو، آرنج، دست و انگشت اشیاء را برداریم. چه چیزهایی را دوست دارید ما با یک پا، زانو، مچ پا، پا و انگشت پا راه برویم؟ کجا دوست داری پیادهروی کنی؟ ما با ماهیچههای بدنمان حرکت میکنیم، راه میرویم و میرقصیم. اندامهای ما تضمین میکنند که بدن میتواند زندگی کند و این برای همه یکسان است: مغزی که فکر میکند، ریههایی که نفس میکشند، قلبی که میتپد، کبدی که تصفیه میکند، معدهای که هضم میکند، کلیههایی که رودهها را تمیز میکنند و البته بسیار دراز هستند.
|
۱۴. Rotterdam (روتردام)
Mohammed en Aisha zijn op vakantie in Rotterdam. Ze bezoeken hun familie die in Nederland woont. Het is de broer van Aisha en zijn Nederlandse vrouw Sonja. De broer van Aisha heet Ali. Sonja en Ali hebben drie kinderen. Twee meisjes en een jongen. Sara, Mariam en Dennis. Mohammed en Aisha vinden het grappig dat Dennis een Nederlandse naam heeft. Dennis is vernoemd naar de Nederlandse vader van Sonja. ترجمه فارسیمحمد و عایشه در تعطیلات در روتردام هستند. آنها از خانواده خود که در هلند زندگی میکنند دیدن میکنند (به ملاقات آنها میروند). او برادر عایشه و همسر هلندی اش سونجا است. برادر عایشه علی نام دارد. سونجا و علی سه فرزند دارند. دو دختر و یک پسر. سارا، مریم و دنیس. برای محمد و عایشه این خندهدار است که دنیس یک نام هلندی دارد. نام دنیس از نام پدر هلندی سونیا گرفته شده است.
De familie is blij dat Mohammed en Aisha naar Rotterdam gekomen zijn. Ali en Sonja willen de stad laten zien aan hun familie. Sonja vertelt dat Rotterdam in het jaar 1300 werd gebouwd. De haven van Rotterdam was tot 2005 de grootste haven van de wereld. Het is nog steeds de grootste haven van Nederland. ترجمه فارسیخانواده از اینکه محمد و عایشه به روتردام آمدهاند خوشحال هستند. علی و سونجا میخواهند شهر را به خانواده خود نشان دهند. سونجا میگوید که روتردام در سال ۱۳۰۰ ساخته شده است. تا سال ۲۰۰۵، بندر روتردام بزرگترین بندر جهان بود. هنوز هم بزرگترین بندر هلند است.
Ze gaan ook naar De Essalammoskee in de wijk Feijenoord in Rotterdam. Dat is de grootste moskee van Nederland. ‘s Middags gaat Mohammed met Ali en zijn kinderen voetballen in een park. Sara, Mariam en Dennis zijn fans van Feijenoord. Na het voetballen eten ze ijs. Ook bezoeken ze de Euromast. De Euromast is heel hoog en geeft een mooi uitzicht over de stad Rotterdam. Aan het eind van de dag eten ze bij Sonja en Ali thuis. Ali kan goed koken. Na het eten brengt Sonja Mohammed en Aisha met haar auto naar een hotel. ترجمه فارسیآنها همچنین به مسجد دی اسالم در منطقه فیجنورد در روتردام میروند. این بزرگترین مسجد هلند است. بعد از ظهر، محمد در پارکی با علی و فرزندانش فوتبال بازی میکند. سارا، مریم و دنیس طرفداران فایجنورد هستند. بعد از بازی فوتبال بستنی میخورند. آنها همچنین از یوروماست بازدید میکنند. یوروماست بسیار مرتفع است و منظره زیبایی از شهر روتردام در معرض نمایش قرار میدهد. در پایان روز در خانه سونجا و علی غذا میخورند. علی آشپز خوبی است. بعد از شام، سونجا محمد و عایشه را با ماشین خود به هتل میبرد.
|
۱۵. Amsterdam (آمستردام)
Ellen woont in Canada en ze gaat op vakantie naar Europa. De vliegreis naar Europa duurt ruim zeven uur. Ellen bezoekt Duitsland, Zwitserland, Hongarije, Spanje en Frankrijk. In de laatste week van haar vakantie reist ze met de trein van Parijs naar Nederland. Ze gaat naar Volendam en Delft. Ze gaat ook een dag naar Amsterdam. ترجمه فارسیالن در کانادا زندگی میکند و برای تعطیلات به اروپا میرود. پرواز به اروپا بیش از هفت ساعت طول میکشد. الن از آلمان، سوئیس، مجارستان، اسپانیا و فرانسه بازدید میکند. در آخرین هفته تعطیلاتش با قطار از پاریس به هلند میرود. او به ولندام و دلفت میرود. او همچنین برای یک روز به آمستردام میرود.
Ellen huurt een fiets in Amsterdam. Ze wil graag een musea bezoeken want ze houdt van kunst. Eerst bezoekt ze het Rijksmuseum op het Museumplein. Van alle schilderijen van de kunstenaar Rembrandt van Rijn vindt ze De Nachtwacht het mooiste. Het is een heel groot schilderij. Hij schilderde De Nachtwacht in Het Rembrandthuis. Het Rembrandthuis is nu ook een museum. Vroeger woonde Rembrandt van Rijn in dat gebouw. ‘s Middags fietst Ellen naar het Stedelijk Museum en bekijkt er moderne kunst. In het Van Gogh Museum ziet ze de schilderijen van Vincent van Gogh. Die vindt ze ook heel erg mooi. ترجمه فارسیالن در آمستردام دوچرخه کرایه میکند. او دوست دارد از موزهها بازدید کند زیرا عاشق هنر است. ابتدا او از موزه رایکس در موزه پلین بازدید میکند. از بین تمام نقاشیهای هنرمند رامبراند ون راین، او فکر میکند که نگهبان شب زیباترین است. نقاشی بسیار بزرگی است. او «نگهبان شب» را در خانه رامبراند نقاشی کرد. خانه رامبراند در حال حاضر نیز یک موزه است. رامبراند ون راین قبلاً در آن ساختمان زندگی میکرد. بعد از ظهر الن با دوچرخه به موزه شهری میرود و به هنر مدرن نگاه میکند. او نقاشیهای ونسان ون گوگ را در موزه ون گوگ میبیند. او همچنین به نظر او بسیار زیبا است.
Pas laat in de middag gaat ze toch nog even naar Artis. Dat is een dierentuin in Amsterdam. Ellen ziet er allerlei dieren, zoals apen, giraffes en krokodillen. Aan het eind van de dag brengt Ellen de fiets terug. Ze gaat met de tram naar haar hotel. ترجمه فارسیاو تا دیروقت به آرتیس نمیرود. این یک باغ وحش در آمستردام است. الن انواع حیوانات مانند میمون، زرافه و کروکودیل را در آنجا میبیند. در پایان روز، الن دوچرخه را برمیگرداند. او با تراموا به هتل خود میرود.
|
چگونه زبان هلندی را با خواندن متون ساده یاد بگیریم؟
- با متونی شروع کنید که قبلا آنها را به زبان فارسی خواندهاید.
- متنهایی که موضوعات آنها شما را جذب میکنند، در اولویت قرار دهید.
- هنگام برخورد با یک کلمه جدید، برای آن با استفاده از اپلیکیشنها یا بهصورت کاغذی فلش کارت بسازید. این کار به افزایش دایره لغات زبان هلندی شما در طولانی مدت کمک میکند.
بیشتر بخوانید: راهنمای جامع یادگیری زبان با فلش کارت + معرفی اپلیکیشن - از متنهای ساده و کوتاه شروع کرده و به تدریج به سراغ متون بلندتر بروید.
- ترجیحا متونی را انتخاب کنید که فایل صوتی دارند. این ویژگی به تقویت مهارت شنیداری شما نیز کمک خواهد کرد.
- سعی کنید متونی را انتخاب کنید که جملات ساده و روزمره هلندی در آنها وجود داشته باشد، در این صورت مهارت مکالمه خود را نیز تقویت میکنید.
- خواندن متون را به یک عادت و روتین تبدیل کنید.
- متون مناسب با سطح زبان خود را انتخاب کنید.
اگر نمیدانید در چه سطح مهارتی هستید، میتوانید در کلاس آنلاین زبان هلندی شرکت کنید. در جلسه اول و به صورت رایگان تعیین سطح شده و زیر نظر معلم خود میتوانید از بهترین منابع برای یادگیری زبان هلندی از جمله متون مطابق با سطح خود استفاده کنید. |
سخن پایانی
خواندن (Reading) به زبان هلندی یکی از مهمترین و اصلیترین مهارتهای برای زبان آموزان محسوب میشود. شروع تقویت این مهارت با استفاده متون ساده از همان ابتدای مسیر به شما کمک میکند تا دایره لغات خود را گسترش دهید، دستور زبان جدید را تقویت کنید و مهارت درک مطلب خود را ارتقا دهید.
علاوه بر اینها، یادگیری زبان با استفاده از متون ساده یک راه آسان و رایگان برای یادگیری نکات فرهنگی و آداب و رسوم مردمان هلندی زبان است.
منبع: lingua.com