متون ساده و داستان های کوتاه فرانسوی برای سطح مبتدی+فایل صوتی و ترجمه
یادگیری کلمات فرانسوی و هر کلمه و جمله ای که یاد میگیریم، یک گام کوچک به سوی تسلط بر زبان فرانسه است و بهترین راه برای یادگیری واژگان فرانسوی، دیدن و خواندن آنها در متن است. اما مهمترین نکته در انتخاب یک متن مناسب این است که با سطوح زبان فرانسه آشنا باشیم تا بتوانیم متن مناسب سطح خودمان را انتخاب کنیم.
در این مقاله به سراغ متون سطح مبتدی زبان فرانسه رفتهایم و قصد داریم یادگیری را به یک تجربه ساده و دلپذیر تبدیل کنیم. آمادهاید؟ با ما همراه شوید تا با هر خط و کلمه، به دنیای جذاب یادگیری زبان فرانسه قدم بگذاریم.
در ادامه میخوانید:
- متون ساده به زبان فرانسوی برای سطح مبتدی
- Je m’appelle Jessica (اسم من جسیکا است)
- C’est ma vie (این زندگی من است)
- Comment vas-tu? (چطور هستید؟)
- La présentation (ارائه)
- Le voyage (سفر)
- Les couleurs (رنگ ها)
- Les quatre saisons (چهار فصل)
- Lettre de Londres (نامه ای از لندن)
- Ma famille (خانواده ی من)
- Ma ville (شهر من)
- Une journée de vacances (یک روز تعطیل)
- Wildfire (آتش سوزی)
- Jours de la semaine (روزهای هفته)
- Ma nouvelle maison (خانه جدید من)
- Une journée avec Alice (یک روز با آلیس)
- سخن پایانی
متون ساده به زبان فرانسوی برای سطح مبتدی
۱. Je m’appelle Jessica (اسم من جسیکا است)
Je m’appelle Jessica. Je suis une fille, je suis française et j’ai treize ans. Je vais à l’école à Nice, mais j’habite à Cagnes-Sur-Mer. J’ai deux frères. Le premier s’appelle Thomas, il a quatorze ans. Le second s’appelle Yann et il a neuf ans. Mon papa est italien et il est fleuriste. Ma mère est allemande et est avocate. Mes frères et moi parlons français, italien et allemand à la maison. Nous avons une grande maison avec un chien, un poisson et deux chats.
ترجمه فارسیاسم من جسیکا است. من یک دختر هستم، من فرانسوی هستم و سیزده سال دارم. من در Nice به مدرسه میروم، اما در Cagnes-Sur-Mer زندگی می کنم. من دو برادر دارم. اولی توماس نام دارد، او چهارده ساله است. دومی یان نام دارد و نه ساله است.
پدرم ایتالیایی است و گلفروش است. مادرم آلمانی است و وکیل است. من و برادرانم در خانه فرانسوی، ایتالیایی و آلمانی صحبت می کنیم. ما یک خانه بزرگ داریم با یک سگ، یک ماهی و دو گربه. Aujourd’hui, on est samedi, nous rendons visite à notre grand-mère. Elle a 84 ans et elle habite à Antibes. J’adore ma grand-mère, elle est très gentille. Elle fait des bons gâteaux. ترجمه فارسیامروز شنبه است، ما به دیدن مادربزرگمان میرویم . او ۸۴ ساله است و در Antibes زندگی می کند. من مادربزرگم را دوست دارم، او بسیار مهربان است. او کیکهای خوبی درست میکند.
Lundi, je retourne à l’école. Je suis contente, je vais voir Amélie. C’est ma meilleure amie. J’aime beaucoup l’école. Mes matières préférées sont le français et le sport. J’aime beaucoup lire et je nage très bien. ترجمه فارسیدوشنبه به مدرسه برمیگردم. من خوشحالم، میروم Amélie را ببینم. او بهترین دوست من است. من واقعاً مدرسه را دوست دارم. موضوعات مورد علاقه من فرانسه و ورزش است. من واقعاً خواندن را دوست دارم و خیلی خوب شنا میکنم.
|
بیشتر بخوانید: راهنمای جامع یادگیری سریع و آسان زبان فرانسوی
۲. C’est ma vie (این زندگی من است)
Je m’appelle Angélica Summer, j’ai 12 ans et je suis canadienne. Il y a 5 ans, ma famille et moi avons déménagé dans le sud de la France. Mon père, Frank Summer, est mécanicien ; il adore les voitures anciennes et collectionne les voitures miniatures. ترجمه فارسینام من آنجلیکا سامر است، من ۱۲ ساله و کانادایی هستم. ۵ سال پیش من و خانوادهام به جنوب فرانسه نقل مکان کردیم.
پدر من، فرانک سامر، یک مکانیک است. او عاشق ماشینهای قدیمی است و ماشینهای مینیاتوری جمع آوری میکند. Ma mère s’appelle Emilie Summer ; elle est infirmière dans un hôpital non loin de notre maison. Nous avons déménagé en France, parce qu’elle a toujours aimé la culture de ce pays. ترجمه فارسینام مادر من امیلی سامر است. او یک پرستار در بیمارستانی است که دور از خانه ما نیست. ما به فرانسه نقل مکان کردیم، زیرا او همیشه فرهنگ این کشور را دوست داشت.
La vie en France est très différente de celle au Canada. Ici, il fait toujours chaud. Chaque dimanche, nous allons à la magnifique plage de Biarritz et nous achetons des glaces après avoir nagé dans la mer. ترجمه فارسیزندگی در فرانسه با کانادا بسیار متفاوت است. اینجا همیشه گرم است هر یکشنبه به ساحل زیبای بیاریتز میرویم و بعد از شنا در دریا بستنی میخریم.
Les Français sont très sympathiques et accueillants. Nous parlons français lorsque nous sommes dehors, à l’école ou au marché. Cependant, nous continuons de parler anglais à la maison, car mes parents ne veulent pas que je perde ma langue natale. ترجمه فارسیفرانسوی ها بسیار دوستانه و خوش برخورد هستند. وقتی بیرون، مدرسه یا بازار هستیم، فرانسوی صحبت می کنیم. با این حال، ما همچنان در خانه به انگلیسی حرف میزنیم، زیرا والدینم نمیخواهند زبان مادریام را فراموش کنم.
|
مقالات مرتبط:
- تکنیکهای طلایی برای یادگیری مکالمه زبان فرانسه در سریع ترین زمان
- راهکارهای تضمین شده برای روان صحبت کردن به زبان انگلیسی
۳. ?Comment vas-tu (چطور هستید؟)
ترجمه فارسی | متن مکالمه به زبان فرانسه |
|
فرانک: سلام نیکلاس!
نیکلاس: سلام فرانک! چطور هستید؟ |
!Franck : Bonjour Nicolas ?Nicolas : Salut Franck ! Comment vas-tu |
۱ |
فرانک: من خوبم. شما چطور؟
نیکلاس: خیلی خوب! هنوز دانشجو هستی؟ |
?Franck : Je vais bien. Et toi ?Nicolas : Très bien ! Tu es toujours étudiant |
۲ |
فرانک: نه، من در ژوئن گذشته تحصیلاتم را تمام کردم. من یک مهندس کامپیوتر هستم. و تو هنوز آشپزی؟
نیکلاس: بله، شش ماه پیش یک رستوران در لیون در مرکز شهر افتتاح کردم. |
?Franck : Non, j’ai terminé mes études en juin dernier. Je suis informaticien. Et toi, tu es toujours cuisinier .Nicolas : Oui, j’ai ouvert un restaurant à Lyon depuis six mois dans le centre ville |
۳ |
فرانک: چه نوع غذاهایی را پیشنهاد می کنید؟
نیکلاس: من غذاهای تخصصی از منطقه لیون ارائه می دهم. |
?Franck : Quel type de cuisine proposes-tu .Nicolas : Je propose des spécialités de la région lyonnaise |
۴ |
فرانک: من واقعاً دوست دارم بیایم و دستور العمل های شما را بچشم!
نیکلاس: خوشحال می شوم از شما استقبال کنم. چه زمانی میخواهی بیایی؟ |
!Franck : J’aimerai beaucoup venir et goûter tes recettes
?Nicolas : Je serai ravi de t’accueillir. Quand souhaites-tu venir |
۵ |
فرانک: شنبه عصر. من با دوستم برای شام می آیم.
نیکلاس: او در زمینه IT هم کار می کند؟ |
.Franck : Samedi soir. Je viendrai dîner avec mon amie
?Nicolas : Elle travaille dans le domaine de l’informatique aussi |
۶ |
فرانک: نه، او یک گل فروشی است. نام او پائولا است، او ایتالیایی است.
نیکلاس: بی صبرانه منتظر ملاقاتش هستم. شنبه ۰۹:۱۴ عصر می بینمت! |
.Franck : Non, elle est fleuriste. Elle s’appelle Paola, elle est italienne
.Nicolas : J’ai hâte de la rencontrer. A samedi !09:14 PM |
۷ |
۴. La présentation (ارائه)
Pierre est un jeune garçon de 18 ans. Il vit à Paris avec ses parents et sa petite sœur Julie, âgée de 8 ans. Toute la petite famille habite dans un grand appartement au 3ème étage d’un immeuble situé près de la Tour Eiffel. Ainsi, Pierre a le privilège d’admirer chaque jour l’un des monuments les plus visités au monde ! ترجمه فارسیپیر پسری ۱۸ ساله است. او با پدر و مادرش و خواهر کوچکش جولی ۸ ساله در پاریس زندگی میکند.
تمام خانواده در یک آپارتمان بزرگ در طبقه سوم یک ساختمان واقع در نزدیکی برج ایفل زندگی میکنند. بنابراین، پیر این امتیاز را دارد که هر روز یکی از پربازدیدترین بناهای تاریخی جهان را تحسین کند! Pour se rendre au collège, Pierre prend le métro à la station Ecole Militaire et sort au collège Claude Debussy. Le trajet ne dure que 20 minutes ! Le week-end, Pierre aime passer du temps en famille. Tous les quatre en profitent pour visiter les musées parisiens, aller au cinéma, faire du shopping, ou se balader dans l’un des nombreux parcs de la capitale. ترجمه فارسیبرای رسیدن به کالج، پیر در ایستگاه Ecole Militaire از مترو استفاده میکند و در کالج کلود دبوسی از آن خارج میشود. سفر فقط ۲۰ دقیقه طول می کشد! در تعطیلات آخر هفته، پیر دوست دارد با خانواده خود وقت بگذراند.
هر چهار نفر از این فرصت برای بازدید از موزه های پاریس، رفتن به سینما، رفتن به خرید یا قدم زدن در یکی از پارک های متعدد پایتخت استفاده میکنند. Les vacances sont les moments préférés de Pierre car il a pour habitude d’aller chez ses grands-parents qui vivent dans une ferme de la campagne normande. Toute la petite famille apprécie alors l’air pur, la nature et le calme pendant quelques semaines avant de rentrer à Paris. ترجمه فارسیتعطیلات زمان مورد علاقه پیر است، زیرا او معمولاً نزد پدربزرگ و مادربزرگش میرود که در مزرعهای در حومه نرماندی زندگی میکنند. سپس تمام خانواده برای چند هفته قبل از بازگشت به پاریس از هوای تازه، طبیعت و آرامش لذت میبرند.
|
۵. Le voyage (سفر)
Je m’appelle Hugo et j’ai seize ans. Aujourd’hui, avec mes parents et ma sœur nous partons en voyage. Ma sœur s’appelle Laura, elle a treize ans. Nous sommes à l’aéroport : direction Barcelone en Espagne ! ترجمه فارسیاسم من هوگو است و شانزده سال سن دارم. امروز با پدر و مادرم و خواهرم عازم سفر هستیم. اسم خواهرم لورا است، او سیزده سال دارد. ما در فرودگاه هستیم؛ عازم بارسلون در اسپانیا!
J’ai déjà pris l’avion car nous sommes allés à Rome en Italie, il y a deux ans. A Barcelone, mes parents ont réservé un appartement près de la plage. Mes parents souhaitent louer des vélos pour visiter Barcelone. Ils veulent admirer la célèbre Sagrada Familia, se balader dans le Parc Güell et goûter la nourriture locale. Moi, je veux aller au zoo et à l’aquarium… et manger des glaces. Ma sœur préfère aller à la plage pour lire et bronzer. Nous séjournons pendant deux semaines à Barcelone. ترجمه فارسیمن قبلاً سوار هواپیما شدهام، چون دو سال پیش به رم در ایتالیا رفتیم. در بارسلون، والدینم آپارتمانی نزدیک ساحل رزرو کردند.
پدر و مادر من میخواهند برای بازدید از بارسلون دوچرخه کرایه کنند. آنها میخواهند ساگرادا فامیلیا معروف را تحسین کنند، در پارک گوئل قدم بزنند و غذاهای محلی را بچشند. من میخواهم به باغ وحش و آکواریوم بروم و بستنی بخورم. خواهرم ترجیح میدهد برای مطالعه و آفتاب گرفتن به ساحل برود. ما دو هفته در بارسلونا می مانیم. J’espère qu’il y aura beaucoup de soleil. Je n’aime pas la pluie, surtout pendant les vacances. ترجمه فارسیامیدوارم آفتاب زیاد باشد. من باران را دوست ندارم، مخصوصاً در تعطیلات.
|
بیشتر بخوانید: جملات ساده روزمره برای یادگیری زبان فرانسه
۶. Les couleurs (رنگ ها)
Le rouge est une couleur vive. C’est la couleur de nombreux fruits et légumes, comme les tomates, les fraises ou les cerises. Le jaune est la couleur des bananes, du maïs ou des poussins par exemple. Le bleu est très présent dans la nature : c’est la couleur du ciel et de la mer. Le rouge, le jaune et le bleu sont les trois couleurs primaires. ترجمه فارسیقرمز رنگ روشنی است. رنگ بسیاری از میوه ها و سبزیجات مانند گوجه فرنگی، توت فرنگی یا گیلاس است.
به عنوان مثال، زرد رنگ موز، ذرت یا جوجه است. آبی در طبیعت بسیار وجود دارد: رنگ آسمان و دریا است، قرمز، زرد و آبی سه رنگ اصلی هستند. En les mélangeant, on peut former d’autres couleurs. Le vert par exemple, est la couleur de l’herbe et des feuilles des arbres. L’orange est la couleur de certains fruits, comme l’orange qui porte son nom, la clémentine ou l’abricot. Le violet se retrouve chez de nombreuses fleurs comme le lilas. Le brun, aussi appelé marron, est la couleur du café, de la terre et de l’écorce des arbres. ترجمه فارسیبا مخلوط کردن آنها می توان رنگ های دیگری را تشکیل داد.
به عنوان مثال، سبز، رنگ علف و برگ درختان است. نارنجی رنگ برخی از میوه ها است، مانند پرتقال که نام خود را دارد، کلمانتین یا زردآلو. بنفش در بسیاری از گلها مانند یاس بنفش یافت میشود. قهوه ای که به آن شاه بلوطی نیز می گویند، رنگ قهوه، زمین و پوست درخت است. Enfin, on trouve aussi le blanc, comme la neige, et le noir, comme la nuit. Entre les deux, il y a le gris : c’est un mélange de blanc et de noir. ترجمه فارسیدر نهایت، ما همچنین سفید، مانند برف، و سیاه، مانند شب را پیدا می کنیم. بین این دو، خاکستری وجود دارد: مخلوطی از سفید و سیاه است.
|
۷. Les quatre saisons (چهار فصل)
L’automne débute fin septembre. Durant cette saison, les feuilles des arbres tombent et couvrent le sol d’un tapis brun, rouge et jaune. Le temps devient de plus en plus frais, il commence à y avoir de la pluie et du vent. C’est le moment de sortir son manteau et son parapluie ! L’automne est aussi la saison des récoltes : on ramasse le maïs, le tournesol, les pommes, le raisin… ترجمه فارسیپاییز از اواخر سپتامبر آغاز می شود.
در این فصل، برگ های درختان می ریزند و زمین را با فرشی به رنگ های قهوه ای، قرمز و زرد می پوشانند. هوا سردتر و سردتر می شود، شروع به بارندگی و باد می کند. وقت آن است که کت و چتر خود را بیرون بیاورید! پاییز نیز فصل برداشت است: ذرت، آفتابگردان، سیب، انگور… Vient ensuite l’hiver, la saison la plus froide qui commence fin décembre. Le paysage devient tout blanc à cause de la neige et de la glace. Cette période marque l’arrivée de Noël et des fêtes de fin d’année. ترجمه فارسیزمستان بعدی می آید، سردترین فصلی که در پایان دسامبر آغاز می شود. چشم انداز به دلیل برف و یخ کاملا سفید می شود. این دوره نشانه فرا رسیدن کریسمس و تعطیلات پایان سال است.
Avec le printemps, qui commence en mars, le soleil est de retour et le temps se réchauffe. La nature redevient verte : l’herbe et les fleurs poussent à nouveau. Il est agréable de se promener pour observer les papillons, les abeilles et écouter le chant des oiseaux. ترجمه فارسیبا بهار، که از ماه مارس آغاز میشود، خورشید برمیگردد و هوا گرم میشود. طبیعت دوباره سبز می شود:
علف ها و گل ها دوباره رشد می کنند. قدم زدن برای مشاهده پروانه ها، زنبورها و گوش دادن به آواز پرندگان لذت بخش است. Enfin, l’été arrive à la fin du mois de juin. C’est la saison la plus chaude, pendant laquelle on recommence à mettre ses lunettes de soleil et à aller se promener sur la plage. C’est aussi le moment idéal pour profiter de l’eau et aller nager à la mer ou à la piscine.
ترجمه فارسیسرانجام، تابستان در پایان ژوئن فرا میرسد. گرم ترین فصل است، زمانی که دوباره عینک آفتابی خود را می زنیم و به پیاده روی در ساحل می رویم.
همچنین بهترین زمان برای لذت بردن از آب و شنا در دریا یا استخر است. |
۸. Lettre de Londres (نامه ای از لندن)
Ma chère Sonia, Je suis bien arrivée à Londres pour ma dernière année d’études de marketing à l’université. Là-bas tout le monde parle anglais ! Londres est différent de Paris. Par exemple, les bus sont rouges et certaines stations de métro semblent très anciennes. ترجمه فارسیسونیا عزیزم، من برای سال آخر تحصیل بازاریابی در دانشگاه به سلامت به لندن رسیدم. آنجا همه انگلیسی صحبت می کنند! لندن با پاریس فرق دارد.
به عنوان مثال، اتوبوس ها قرمز هستند و برخی از ایستگاه های مترو بسیار قدیمی به نظر می رسند. Je partage un appartement avec deux autres étudiantes. L’une s’appelle Jennifer et elle a 21 ans et l’autre s’appelle Ashley et elle a 22 ans. Elles sont sympathiques. Elles m’ont promis de me faire découvrir tout Londres : nous visiterons les musées, les monuments et les parcs. Nous irons aussi nous amuser à Camden Town et voir des concerts. Et bien sûr, nous irons faire du shopping à Oxford Street et dans le quartier de Covent Garden. ترجمه فارسیمن با دو دانشجوی دیگر یک آپارتمان مشترک دارم. یکی جنیفر ۲۱ ساله و دیگری اشلی و ۲۲ ساله. آنها دوستانه هستند. آنها قول دادند که تمام لندن را به من نشان دهند: از موزهها، بناهای تاریخی و پارکها بازدید خواهیم کرد.
همچنین برای تفریح و دیدن کنسرت به شهر کمدن می رویم. و البته در خیابان آکسفورد و کاونت گاردن خرید خواهیم کرد. J’ai hâte que tu viennes me rendre visite le mois prochain, pour te montrer mes endroits préférés ! ترجمه فارسیمن چشم انتظارم تا ماه آینده به دیدن من بیایید تا مکان های مورد علاقه ام را به شما نشان دهم! به زودی می بینمت، امیلی را ببوس.
|
۹. Ma famille (خانواده من)
Je m’appelle Marie. Ma famille se compose de quatre personnes. Mon mari et moi avons deux enfants, une fille de sept ans et un garçon de trois ans. Nous avons également des animaux : un chat, un chien, deux lapins et des poissons rouges. Nous vivons dans une jolie maison avec un grand jardin. Notre quartier est calme et paisible. Je suis secrétaire et je m’occupe de mes deux enfants quand ils rentrent de l’école. Mon mari est professeur d’anglais dans une école qui se trouve à ۲۰ kilomètres de la maison. Le dimanche, nous aimons nous promener en famille dans la forêt proche de notre maison et faire des jeux. Nous jouons dans le jardin quand il fait beau ou dans la maison quand il pleut. ترجمه فارسیاسم من ماری است. خانواده من از چهار نفر تشکیل شده است. من و شوهرم دو فرزند داریم، یک دختر هفت ساله و یک پسر سه ساله.
ما همچنین حیوانات خانگی داریم: یک گربه، یک سگ، دو خرگوش و ماهی قرمز. ما در یک خانه زیبا با یک باغ بزرگ زندگی می کنیم. محله ما آرام و آرام است. من منشی هستم و وقتی دو فرزندم از مدرسه به خانه می آیند از آنها مراقبت می کنم. شوهرم معلم زبان انگلیسی در مدرسه ای در ۲۰ کیلومتری خانه است. Les grands-parents de nos enfants aiment passer du temps avec nous lors des vacances. Les parents de mon mari habitent très loin de chez nous, mais mes parents ont une maison à quelques kilomètres de la nôtre. Les enfants aiment faire du vélo avec leur grand-père après l’école. Ma fille fait parfois des gâteaux avec sa grand-mère le samedi après-midi. Nous les mangeons ensemble le samedi soir. ترجمه فارسیپدربزرگ و مادربزرگ فرزندانمان از گذراندن وقت با ما در تعطیلات لذت می برند.
پدر و مادر شوهرم خیلی از ما فاصله دارند، اما پدر و مادرم در چند مایلی خانه ما خانه دارند. بچهها دوست دارند بعد از مدرسه با پدربزرگشان دوچرخه سواری کنند. دخترم گاهی بعدازظهرهای شنبه با مادربزرگش کیک درست می کند. شنبه عصر با هم می خوریم. Ma sœur habite également dans la même ville que nous. ترجمه فارسیخواهر من هم در همان شهر ما زندگی میکند.
او سه فرزند دارد، دو پسر و یک دختر. آنها دوست دارند بیایند و آخر هفته را در خانه بگذرانند، بنابراین فرزندان من با پسرخالههایشان در باغ بازی می کنند. |
۱۰. Ma ville (شهر من)
J’habite une belle ville dans le nord de la France. Il y a un quartier très agréable pour aller se balader, lorsqu’il fait beau. Il est possible de faire du vélo dans un parc autour d’une citadelle fortifiée. ترجمه فارسیمن در یک شهر زیبا در شمال فرانسه زندگی می کنم. منطقه بسیار دلپذیری برای پیاده روی در زمانی که هوا خوب است وجود دارد.
دوچرخه سواری در یک پارک در اطراف یک ارگ مستحکم امکان پذیر است. Dans le centre de la ville, il y a un très joli quartier, plein de magasins chics et de bons restaurants. Pour se déplacer, il y a des bus, des vélos et un métro. ترجمه فارسیدر مرکز شهر یک محله بسیار زیبا و پر از فروشگاه های شیک و رستوران های خوب وجود دارد. برای رفت و آمد، اتوبوس، دوچرخه و مترو وجود دارد.
رفتن از یک مرکز خرید به مرکز خرید دیگر، رفتن به مدرسه، استخر، استادیوم یا حتی تئاتر راحت است، زیرا شهر بسیار بزرگ است. قدم زدن در خیابان های کوچک برای تحسین معماری خانه های قدیمی لذت بخش است. |
۱۱. Une journée de vacances (یک روز تعطیل)
Je suis en vacances ! J’en profite pour faire une grasse-matinée et je sors de mon lit à dix heures. Je prends mon petit-déjeuner dans la cuisine. Je mange deux tartines de pain, un grand bol de café et un yaourt aux fruits rouges. ترجمه فارسیمن در تعطیلات به سر میبرم! از فرصت استفاده میکنم و میخوابم و ساعت ده از رختخواب بیرون میروم.
من در آشپزخانه صبحانه میخورم. من دو تکه نان، یک کاسه بزرگ قهوه و یک ماست میوهای قرمز میخورم. سپس در حمام دوش خواهم گرفت. من یک لباس زیبا پوشیدم و به ملاقات دوستانم در مرکز خرید رفتم. Il est l’heure de déjeuner ! Nous allons au restaurant. Je commande du poisson avec de la purée. Cet après-midi, mes amis et moi allons au cinéma. Après avoir bu une tasse de thé dans un café, je rentre chez moi en bus. ترجمه فارسیوقت ناهار است! ما به رستوران میرویم. ماهی با پوره سفارش میدم.
امروز بعد از ظهر من و دوستانم میرویم سینما. بعد از نوشیدن یک فنجان چای در یک کافه، با اتوبوس به خانه برمی گردم. J’ai passé une très bonne journée de vacances. Vivement demain! ترجمه فارسیروز تعطیلات خیلی خوبی داشتم. مشتاقانه منتظر فردا هستم!
|
۱۲. Wildfire (آتش سوزی)
Un feu de forêt s’est déclaré samedi dans le sud de la France. L’incendie a déjà ravagé ۲۰ hectares de terre et détruit trois maisons. Plus de cent pompiers ont été déployés sur place pour lutter contre les flammes. Il y a également deux hélicoptères qui effectuent des largages d’eau. Aucune victime n’a été signalé pour le moment. Une centaine d’habitants ont été évacués par précaution, et plusieurs routes ont été fermées dimanche par les autorités. Des vents forts sont attendus lundi, ce qui ne devrait pas faciliter le travail des pompiers. ترجمه فارسیآتش سوزی جنگلی در جنوب فرانسه روز شنبه رخ داد.
این آتش سوزی تاکنون ۲۰ هکتار زمین و سه خانه را ویران کرده است. بیش از صد آتش نشان برای مهار شعلههای آتش به محل حادثه اعزام شدند. دو هلیکوپتر نیز وجود دارد که آبپاشی هوایی انجام میدهد. در حال حاضر خسارتهای جانی گزارش نشده است. حدود صد نفر از ساکنان برای احتیاط تخلیه شدند و چندین جاده روز یکشنبه توسط مقامات بسته شد. |
۱۳. Jours de la semaine (روزهای هفته)
Le lundi, David reste toute la journée à l’école. Souvent, le soir, il pratique une activité musicale: le piano. Le mardi ressemble au lundi sauf qu’il n’y a pas d’activité après l’école, David rentre chez lui pour faire ses devoirs et se reposer. ترجمه فارسیروز دوشنبه، دیوید تمام روز در مدرسه میماند. اغلب، در شب، او یک فعالیت موسیقی را تمرین میکند: پیانو.
سه شنبه مانند دوشنبه است با این تفاوت که بعد از مدرسه هیچ فعالیتی وجود ندارد. دیوید برای انجام تکالیف و استراحت به خانه میرود. Le mercredi après-midi, il se détend et va jouer au football dans son club.Le jeudi est comme le mardi, on ne fait qu’aller à l’école. La journée est longue pour David qui attend le samedi toute la semaine. Le samedi, il dispute des matchs de football avec son club dans le cadre de compétitions régionales. Le dimanche, il se repose et en profite pour faire ses devoirs pour la semaine. C’est déjà le lundi, et toute la semaine recommence. ترجمه فارسیچهارشنبه بعدازظهر استراحت میکند و به باشگاهش می رود تا فوتبال بازی کند. پنجشنبه مثل سه شنبه است، ما فقط به مدرسه میرویم.
در روز جمعه، کلاس تمام روز طول میکشد، اما اغلب کوتاهتر است تا دانش آموزان برای تعطیلات آخر هفته زودتر مرخص شوند. (البته) روز طولانی برای دیوید است که تمام هفته منتظر شنبه است. او شنبهها با باشگاه خود در مسابقات منطقهای مسابقات فوتبال انجام میدهد. یکشنبه استراحت کرده و از فرصت استفاده میکند و تکالیف هفته را انجام میدهد. در حال حاضر دوشنبه است و کل هفته دوباره شروع می شود. |
۱۴. Ma nouvelle maison (خانه جدید من)
Je viens d’emménager dans ma nouvelle maison. Elle est plus jolie que celle que j’avais avant. Ma nouvelle maison est blanche avec des volets bleus et des fleurs rouges. J’ai un garage pour ma voiture et pour mon vélo. A l’intérieur de ma maison, il y a un grand salon avec une table et quatre chaises pour accueillir mes amis. ترجمه فارسیمن تازه به خانه جدیدم نقل مکان کردم. این خانه از خانهای که قبلا داشتم زیباتر است.
خانه جدید من سفید است با کرکرههای آبی و گلهای قرمز. من یک گاراژ برای ماشین و دوچرخهام دارم. داخل خانه من یک اتاق نشیمن بزرگ با یک میز و چهار صندلی برای اسکان دوستانم وجود دارد. Mon chat adore se blottir sur le canapé devant la télévision. La cuisine est la pièce préférée de ma maison. C’est ici que je cuisine des gâteaux et des pâtisseries. Pour aller dans ma chambre, je dois monter un escalier. Elle se situe au bout du couloir, à droite. J’ai décidé de peindre les murs en jaune et d’y installer mon piano. ترجمه فارسیگربه من دوست دارد روی مبل جلوی تلویزیون لم دهد.
آشپزخانه، قسمت مورد علاقه من در خانه من است. اینجا جایی است که من کیک و شیرینی درست میکنم. تصمیم گرفتم دیوارها را زرد رنگ کنم و پیانویم را آنجا نصب کنم. سمت چپ حمام من است، با چشم انداز باغ من. من در خانه جدیدم احساس خیلی خوبی دارم! |
۱۵. Une journée avec Alice (یک روز با آلیس)
Chaque jour, Alice se lève vers six heures et prend un petit-déjeuner composé de pain, de fromage et d’œufs. Ensuite, elle prend sa douche et se prépare pour filer en dix minutes vers la gare. Il faut alors prendre le métro durant vingt minutes avant d’arriver devant l’école. ترجمه فارسیآلیس هر روز حوالی ساعت شش بیدار میشود و صبحانهای حاوی نان، پنیر و تخم مرغ میخورد.
سپس دوش میگیرد و ده دقیقه دیگر آماده رفتن به ایستگاه میشود. قطاری که او را به شهر میبرد، اغلب شلوغ است. مردم در طول سفر پانزده دقیقهای موبایل خود را چک میکنند. سپس باید بیست دقیقه قبل از رسیدن به جلوی مدرسه سوار مترو شوید. De longues heures s’enchaînent pendant lesquelles Alice et ses camarades apprennent de nouvelles choses. L’après-midi, Alice va nager à la piscine. Le soir venu, il faut rentrer en prenant le même chemin que le matin. Elle fais ses devoirs puis prépare le dîner et finalement, elle regarde un film avant d’aller se coucher. ترجمه فارسیساعات زیادی میگذرد که در طی آن آلیس و رفقای او چیزهای جدیدی یاد میگیرند.
بعد از ظهر، آلیس برای شنا در استخر میرود. عصر باید با همان مسیر صبح برگردد. او تکالیف خود را انجام میدهد، سپس شام را آماده کرده و در نهایت قبل از رفتن به رختخواب فیلم تماشا می کند. |
بیشتر بخوانید: بهترین فیلم های یادگیری زبان فرانسه
سخن پایانی
در این سفر به دنیای یادگیری زبان فرانسه، ما به دنبال تجربههای ساده و شگفتانگیز هستیم. متونی که قرار داده شدهاند، شما را در آغاز این مسیر همراهی میکنند، امیدواریم که این سفر برای شما لذتبخش و انگیزهبخش باشد. با هر کلمه، هر جمله، و هر موضوع جدید، ما به سمت یادگیری زبان فرانسه حرکت میکنیم. پس علاوه بر خواندن و تمرین این متون، سعی کنید که از کمک یک معلم خصوصی زبان فرانسه نیز غافل نشوید.
منابع: