کلاس آنلاین زبان فرانسوی با 250 مدرس برتر در هایتاکی، بهترین پلتفرم آموزش زبان آنلاین جلسه آزمایشی رایگان
زبان فرانسه

توضیح آسان صفات در گرامر زبان فرانسه؛ راهنمای جامع

۵
(۵)

درک کامل صفت‌ها در زبان فرانسه می‌تواند تفاوت بین یک جمله معمولی و یک ارتباط قدرتمند را ایجاد کند. صفت‌ها نه تنها به ما این فرصت را می‌دهند که در توصیف کردن توانمندتر باشیم، بلکه درک آنها به ما کمک می‌کند تا جملات‌مان را با زیرکی بیشتری بسازیم.

با یادگیری صحیح و استفاده از صفت‌ها، شما نه تنها مکالمات روزمره خود را غنی‌تر می‌کنید، بلکه در مسیر تسلط بر زبان فرانسه گام برمی‌دارید. این مهارت، درهایی را به سوی فرصت‌های جدید در زمینه‌های تحصیلی، حرفه‌ای و شخصی باز می‌کند.

پس بیایید با همت و علاقه، این جنبه کلیدی زبان فرانسه را فرا بگیریم و به سطح جدیدی از برقراری ارتباط برسیم.

 

در ادامه می‌خوانید:

 

صفات در گرامر زبان فرانسه

دو قائده کلی در مورد دستور زبان مرتبط با صفات وجود دارد که بهتر است قبل از شروع در نظر داشته باشید:

قواعد کلی صفات در زبان فرانسه
اغلب کلمات زبان فرانسه دارای جنسیت (مذکر یا مونث) هستند و صفات مرتبط با آن‌ها نیز بر این اساس تغییر پیدا خواهند کرد. صفت‌ها در زبان فرانسه به طور معمول بعد از اسم می‌آیند (به جز چندین استثناء که آن‌ها را نیز در ادامه آموزش می‌دهیم).

بیشتر بدانید: صفر تا صد آموزش زبان فرانسه با درس‌های رایگان

 

۴ شکل صفات در زبان فرانسه

علاوه بر جنسیت، صفات در زبان فرانسه، بر اساس مفرد یا جمع بودن موصوف نیز تغییر شکل می‌دهند؛ بر همین اساس، در کل چهار گروه برای شکل‌های مختلف صفت‌های فرانسوی خواهیم داشت:

  1. مفرد مذکر: که به آن شکل پایه صفت یا کلمه نیز گفته می‌شود.
  2. مفرد مؤنث: معمولا برای تبدیل یک صفت پایه به مونث، کافی است به آخر آن یک «e» اضافه کنید.
  3. جمع مذکر: معمولا برای تبدیل یک صفت پایه به جمع مذکر، کافی است به آخر آن یک «s» اضافه کنید.
  4. جمع مؤنث: معمولا برای تبدیل یک صفت پایه به جمع مونث، کافی است به آخر آن یک «es» اضافه کنید.
صفت مذکر صفت مونث
-e مفرد
-s -es جمع

 

۱. صفت مفرد مذکر و مفرد مونث فرانسوی

حتی اگر مبتدی هم باشید، به احتمال زیاد می‌دانید که بسیاری از اسامی، اشیاء و صفات در زبان فرانسه به صورت مذکر یا مونث هستند. هنگامی که صحبت از صفت‌ها می‌شود، باید به جنسیت موصوف (کلمه‌ای که قصد دارید آن را توصیف کنید) توجه داشته باشید.

با توجه به جدول زیر می‌توانید نحوه استفاده از صفت مفرد مونث و مفرد مذکر را ببینید.

مفرد مذکر معنی در فارسی مفرد مونث معنی در فارسی
un homme grand یک مرد بلند une belle femme یک خانم زیبا
un petit chien یک سگ (نر) کوچک une petite chienne یک سگ (ماده) کوچک
un garçon actif یک پسر فعال une fille active یک دختر فعال

یادگیری انواع مختلف صفت ها در زبان فرانسه

 

صفت‌های بی‌قائده مفرد مذکر و مفرد مؤنث

 

۱.  صفاتی که از فرمول رایج پیروی نمی‌کنند

همانطور که اشاره کردیم، صفات مفرد مونث معمولا با فرمول زیر ساخته می‌شوند:

صفت مفرد مذکر (حالت پایه کلمه) + حرف e

اما در این زمینه و از لحاظ ساختاری، استثناهایی نیز وجود دارد که در جدول زیر رایج‌ترین آن‌ها را به همراه معنی آورده‌ایم:

صفت مفرد مذکر صفت مفرد مونث معنی در فارسی
cher chère عزیز
blanc blanche سفید
bon bonne خوب
nouveau nouvelle جدید
heureux heureuse خوشحال

نکته: برای اینکه صفات با ساختارهای استثناء را یکجا داشته باشید، جدول زیر را به خاطر بسپارید:

صفت مفرد مذکر صفت مفرد مونث معنی در فارسی
-c (مثل blanc یا sec) -que یا -che (مثل blanche یا sèche) سفید/ خشک
-er (مثل dernier) -ère (مثل dernière) آخرین
-eur (مثل joueur) -euse یا -eure (مثل joueuse) بازیگوش
-teur (مثل createur) -teuse یا -trice (مثل créatrice) خلاق
-f (مثل péjoratif) -ive (مثل péjorative) تحقیرآمیز
-x (مثل affreux) -se (مثل affreuse) ترسناک
-s (مثل bas) -sse (مثل basse) کم

 

۲. صفاتی که تغییر جنسیت نمی‌دهند

برخی صفات نیز هستند که بدون توجه به جنسیت موصوف، بدون تغییر می‌مانند (که اغلب آن‌ها از لحاظ ظاهری مفرد مونث هستند)؛ رایج‌ترین آن‌ها عبارتند از:

صفات مفرد مونث / مذکر معنی در فارسی
calme آرام
riche پولدار
timide ترسو
rapide سریع
difficile سخت

 

۲. صفت جمع مذکر و مفرد مونث فرانسوی

همانطور که اشاره کردیم، برای تبدیل صفات مفرد به حالت جمع، کافی است به آخر آن‌ها یک «s» اضافه کنیم. برای مثال:

مفرد مذکر معنی در فارسی مفرد مونث معنی در فارسی
des hommes grands تعدادی مردان بلند des belles femmes تعدای خانم زیبا
des petit chiens تعدادی سگ (نر) کوچک des petites chiennes تعدادی سگ (ماده) کوچک

 

صفت‌های بی‌قائده جمع مذکر و جمع مؤنث

 

۱. صفاتی که از فرمول رایج پیروی نمی‌کنند

برخی صفات نیز هستند که بدون توجه به جنسیت موصوف، بدون تغییر می‌مانند (که اغلب آن‌ها با اضافه کردن چند حرف به آخر کلمه پایه ساخته می‌شوند).

رایج‌ترین آن‌ها عبارتند از:

صفت مفرد مذکر صفت مفرد مونث معنی در فارسی
blancs blanches سفید
bons bonnes خوب
nouveaux nouvelles جدید
heureux heureuses خوشحال

 

۲. صفاتی که تغییر جنسیت نمی‌دهند

برخی صفات نیز هستند که بدون توجه به جنسیت موصوف، بدون تغییر می‌مانند (که اغلب آن‌ها از لحاظ ظاهری جمع مونث هستند).

رایج‌ترین آن‌ها عبارتند از:

صفات مفرد مونث / مذکر معنی در فارسی
calmes آرام
riches پولدار
timides ترسو
rapides سریع
difficiles سخت

 

۳. صفات ملکی در زبان فرانسه

از صفات ملکی برای نشان دادن اینکه یک اسم متعلق به چه کسی یا چه چیزی است، استفاده می‌شود. در جدول زیر تمامی صفت‌های ملکی در زبان فرانسه را آورده‌ایم (برای درک و مقایسه بهتر، معانی آن‌ها به زبان فارسی را نیز اضافه کردیم):

صفت مفرد مذکر صفت مفرد مونث جمع مونث / مذکر معنی در فارسی
mon ma mes (برای) من
ton ta tes (برای) تو
son sa ses (برای) او
notre notre nos (برای) ما
votre votre vos (برای) شما
leur leur leurs (برای) آن‌ها

چگونگی استفاده درست از صفات در زبان فرانسه

 

استثناهای صفات ملکی

هنگامی که صفات ملکی را در زبان فرانسه به کار می‌برید، در دو حالت جنسیت اهمیتی نداشته و بر شکل کلمه تاثیر نمی‌گذارد:

۱. اگر صفت قبل از اسمی بیاید که با مصوت شروع شود:
برای مثال
، اگر یک دوست مونث دارید، برای بیان «دوست من» باید از mon amie به جای ma amie استفاده کنید؛ زیرا حرف a در کلمه amie یک مصوت است.

۲. اگر صفت قبل از اسامی جمع بیاید:
همانطور که در جدول هم مشاهده کردید، صفت‌های ملکی جمع در زبان فرانسه به جنسیت اسم بی‌تفاوت هستند.

نکته: همچنین به این استثناء نیز توجه داشته باشید که هنگام صحبت در مورد اعضای بدن، نیازی به استفاده از صفات ملکی در زبان فرانسه نیست!

 

۴. صفات اشاره در زبان فرانسه

از صفات اشاره، همانطور که از نامشان پیداست برای اشاره کردن و نشان دادن اشیاء یا افراد بدون نام بردن آن‌ها استفاده می‌شود. این نوع از صفات نیز همواره قبل از اسم می‌آیند، و بر اساس جنسیت و تعداد آن نیز تغییر شکل می‌دهند.

مذکر مونث معنی انگلیسی و فارسی
مفرد
ce (cet)
cette
این – this
آن – that
جمع
ces
ces
این‌ها – these
آن‌ها – those

نکات زیر را در مورد صفات اشاره فرانسوی در نظر داشته باشید:

۱. اگر اسم مفرد مذکر با مصوت شروع شود، صفات اشاره آن از «ce» به «cet» تغییر شکل می‌دهند.
برای مثال:
cet outil به معنای این/آن ابزار

۲. برای تاکید بیشتر بر اشاره کردن، می‌توانید از اضافه کردن «-c» (برای اشاره به افراد یا چیزهای دور و به معنی این/ این‌ها) یا «-là» (برای اشاره به افراد یا چیزهای نزدیک و به معنی آن/ آن‌ها) به آخر اسم کمک بگیرید.
برای مثال:
ce bâtiment-ci به معنی این ساختمان
cette montagne-là یه معنای آن کوه

 

۵. صفات مقایسه‌ای در زبان فرانسه

 

۱. صفات -تر (Comparative) در زبان فرانسه

برای مقایسه دو یا چند چیز با یکدیگر، از فرمول زیر استفاده کنید:

(plus(بیشتر)/ moins(کمتر)) + ….. + que + ….

جمله فرانسوی معنی در فارسی
Cette chemise est plus courte que celle que je ports. این پیراهن کوتاه‌تر از پیراهنی است که من می‌پوشم.
Il est plus têtu que son frère. او از برادرش لجبازتر است.
Ce est moins intéressant que celui que nous avons visité auparavant. این روستا نسبت به روستایی که قبلاً از آن بازدید کردیم کمتر جالب است.

 

۲. صفات -ترین (Superlative) در زبان فرانسه

برای ساختن صفات فوق‌‌العاده (Superlative) در زبان فرانسه، از فرمول زیر استفاده کنید:

le/la/les + (plus(بیشتر)/ moins(کمتر)) + …..

جمله فرانسوی معنی در فارسی
C’était la plus jolie lampe du magasin. این زیباترین لامپ فروشگاه بود.
Ma soeur est la personne la plus optimiste que je connaisse. خواهرم خوشبین‌ترین فردی است که می‌شناسم.
Les échantillons les plus rares n’étaient pas disponibles au public. کمیاب‌ترین نمونه‌ها در دسترس عموم نبودند.

 

۳. صفات مقایسه‌ای بی قائده

حالت پایه صفت Comparative (-تر) Superlative (-ترین)

bon (خوب)

meilleur (بهتر، مذکر)
meilleure (بهتر، مونث)

le meilleure (بهترین، مذکر)
la meilleure (بهترین، مونث)

bien (خوش)

mieux (خوش‌تر)

le mieux (خوش‌ترین)

mal (بد)

pire (برتر)

le pire (بدترین)

 

ترتیب استفاده از صفت‌ها در زبان فرانسه

حالا که با اشکال مختلف صفت‌ها آشنا شدید، زمان آن است که آن‌ها را در جمله به کار ببرید. به طور کلی، همانطور که در بالا نیز اشاره کردیم:

صفات در زبان فرانسه بعد از اسامی می‌آیند.

برای مثال:

جمله فرانسوی معنی در فارسی
La fille américaine porte un chapeau rouge. دختر آمریکایی یک کلاه قرمز بر سر دارد.
La semaine prochaine nous allons au restaurant italien. هفته آینده ما به رستوران ایتالیایی می‌رویم.

اما همواره استثناهایی وجود دارد که در آن‌ها صفات قبل از اسامی قرار می‌گیرند.

۱. یکی از ساده‌ترین و سریع‌ترین تکنیک‌ها برای اینکه اینگونه صفات را تشخیص بدهید، توجه به طول آن‌ها است:

صفات طولانی قبل از اسم و صفات بلند بعد از اسم‌ها می‌آیند.

برای مثال به صفت کوتاه cher (به معنی عزیز) در جمله زیر توجه کنید:

Mon cher grand-père porte une montre chère ( به معنی پدربزرگ عزیزم یک ساعت گران قیمت می‌پوشد)

۲. استثناء دیگر، صفاتی هستند که در یک گروه خاص قرار می‌گیرند: گروه BANGS!

 

۱. صفت‌های فرانسوی BANGS!

در مقابل صفت‌های با قائده زبان فرانسه که بعد از اسم قرار می‌گیرند، صفاتی هستند که قبل از اسم می‌آیند؛ به این صفت‌ها BANGS می‌گویند.

هر حرف از این کلمه مرتبط با یک دسته است:

در جدول زیر می‌توانید پرکاربردترین صفات موجود در این دسته‌ها را بخوانید:

معنی صفات فرانسوی و معادل آنها در انگلیسی مذکر مونث
مفرد  جمع مفرد جمع
زیبا (Beautiful) Beau (Bel) Beaux Belle Belles
خوب (Nice) Gentil Gentils Gentille Gentilles
خوب (Good) Bon Bons Bonne Bonnes
بد (Bad) Mauvais Mauvais Mauvaise Mauvaises
بهتر/ بهترین (Better/best) Meilleur Meilleurs Meilleure Meilleures
عزیز  (Dear) Cher Chers Chère Chères
بزرگ (Big/great) Grand Grands Grande Grandes
جوان (Young) Jeune Jeunes Jeune Jeunes
قدیمی، پیر (Old) Vieux (Vieil) Vieux Vieille Vieilles
جدید (New) Nouveau (Nouvel) Nouveaux Nouvelle Nouvelles
زیبا (Pretty) Joli Jolis Jolie Jolies
دراز، طولانی (Long) Long Longs Longue Longues
کوچک، کم (Little) Petit Petits Petite Petites

 

مثال‌هایی برای صفات BANGS

عبارت فرانسوی معنی در فارسی
Un petit garçon یک پسر کوچک
Les gentils hommes مردان خوب
Les belles femmes زنان زیبا

 

۲. صفت‌هایی که معنی‌شان وابسته به مکان‌شان است!

گروه دیگری از صفت‌ها در زبان فرانسه وجود دارند که بر اساس اینکه قبل یا بعد از اسم قرار بگیرند، معنای متفاوتی خواهند داشت. برای مثال:

صفت قبل از اسم  بعد از اسم
ancien un ancien collègue (یک همکار سابق) Une maison ancienne (خانه باستانی)
cher Mon cher ami (دوست عزیزم) Une montre très chère (یک ساعت بسیار گران قیمت)
pauvre Ce pauvre animal (این حیوان بیچاره) Une personne pauvre (یک فرد فقیر)
propre Mes Propres mains (دست خودم) Mes mains propres (دست‌های پاک من)

 

۳. استفاده از چندین صفت فرانسوی در یک جمله

بسیار آسان است و دو راه دارد:

روش‌های استفاده از چندین صفت در یک جمله فرانسوی جمله فرانسوی معنی فارسی
۱ یک صفت را قبل از اسم و صفت‌های دیگر را بعد از اسم بیاورید. Une jeune fille intelligent یک دختر جوان و باهوش
Un petit chapeau pointu یک کلاه کوچک و نوک تیز
۲ تمامی صفات را بعد از اسم بیاورید. Un pantalon noir evase شلوار گشاد مشکی
Un professeur sympa, amiable et drôle یک استاد خوب، صمیمی و بامزه
Le bol rond bleu کاسه گرد آبی رنگ

 

دسته‌بندی انواع صفات در زبان فرانسه

 

صفات پرکاربرد و عمومی در زبان فرانسه

مذکر (مفرد/ جمع) مونث (مفرد/ جمع) معنی فارسی  مثال
bon bonne خوب Ce sandwich est très bon!
(این ساندویچ خیلی خوب است!)
bons bonnes
mauvais mauvaise بد C’était une mauvaise idée d’acheter cette voiture d’occasion.
(خرید این ماشین کارکرده ایده بدی بود.)
mauvaises
jeune jeune جوان Il est encore très jeune.
(او (مذکر) هنوز خیلی جوان است.)
jeunes jeunes
vieux /vieil
(برای اسم‌هایی که با حرف صدادار یا h صامت شروع می‌شوند)
vieille قدیمی، پیر C’est un vieux livre, mais je l’aime bien.
(این یک کتاب قدیمی است؛ اما من آن را دوست دارم.)
vieilles
fort forte قوی Ce café est beaucoup trop fort.
(این قهوه خیلی قوی است.)
forts fortes
faible faible ضعیف Elle vient juste de rentrer de l’hôpital, donc elle est encore faible.
(او (مونث) به‌تازگی از بیمارستان به خانه برگشته است، به همین دلیل هنوز ضعیف است.)
faibles faibles
lent lente یواش، آرام، کند Le train est très lent aujourd’hui.
(قطار امروز خیلی کند است.)
lents lentes
rapide rapide سریع La livraison a été rapide.
(تحویل امروز سریع بود.)
rapides rapides
neuf neuve جدید، تازه Nous avons emménagé dans un appartement neuf il y a deux semaines.
(من دو هفته پیش به یک آپارتمان جدید نقل مکان کردیم.)
neufs neuves
grandiose grandiose باشکوه Tout dans cet hôtel est grandiose.
(همه چیز این هتل باشکوه است.)
grandioses grandioses
simple simple ساده Je veux une explication simple.
(من یک توضیح ساده می‌خواهم.)
simples simples
ennuyeux ennuyeuse حوصله سر بر Le cours était tellement ennuyeux que je me suis endormi.
(کلاس خیلی حوصلع سر بر بود؛ من خوابم برد.)
ennuyeuses
amusant amusante سرگرم کننده Les émissions de télé-réalité sont amusantes.
(برنامه‌های تلوزیونی بر پایه واقعیت سرگرم کننده هستند.)
amusants amusantes
chanceux chanceuse خوش شانس Nous avons de la chance d’avoir trouvé cette place de parking gratuite.
(خیلی خوش شانسی است که ما این جای پارک رایگان را پیدا کردیم.)
chanceuses
malchanceux malchanceuse بد شانس Je me sens malchanceuse en amour.
(من در عشق احساس بدشانسی می‌کنم.)
malchanceuses
sain saine سالم، سلامت Manger cela n’est pas sain.
(خوردن آن سالم نیست.)
sains saines
malade malade مریض Je ne peux pas aller travailler parce que je suis malade.
(من نمی‌توانم سر کار بروم؛ زیرا مریض هستم.)
malades malades
ouvert ouverte باز Restons avec la fenêtre ouverte.
(بیا پنجره را باز نگه داریم.)
ouverts ouvertes
fermé fermée بسته Ce restaurant est fermé tous les dimanches.
(این رستوران هر یکشنبه بسته است.)
fermés fermées
haut haute مرتفع، بلند، بالا J’ai gravi l’une des plus hautes montagnes de France.
(من از یکی از مرتفع‌ترین کوه‌های فرانسه بالا رفتم.)
hauts hautes
pur pure خالص، پاک L’air est pur ici.
(اینجا هوا پاک است.)
purs pures
rare rare کمیاب Ce magasin vend des bijoux rares.
(این فروشگاه جواهرات کمیاب می‌فروشد.)
rares rares
courant courante عمومی، متداول C’est un problème très courant.
(این یک مشکل متداول است.)
courants courantes
vrai vraie صحیح، درست C’est vrai, il déménage à l’étranger.
(این درست است، او (مذکر) دارد به خارج از کشور می‌رود.)
vrais vraies

 

صفات در زبان فرانسه برای احساسات

مذکر (مفرد/ جمع) مونث (مفرد/ جمع) معنی فارسی  مثال
calme calme آرام Je veux un quartier calme.
(من یک محل زندگی آرام می‌خواهم.)
calmes calmes
agité agitée بی قرار، مضطرب Elle était très agitée pendant l’examen.
(او (مونث) در طول امتحان خیلی مضطرب بود.)
agités agitées
heureux heureuse خوشحال Je suis heureux avec mon nouveau travail!
(من با شغل جدیدم خوشحال هستم!)
heureuses
malheureux malheureuse ناراضی Il est malheureux avec son colocataire.
(او (مذکر) از هم‌خانه جدیدش ناراضی است.)
malheureuses
triste triste ناراحت Elle est triste de quitter la maison.
(او (مونث) به‌خاطر ترک کردن خانه ناراحت است.)
tristes tristes
certain certaine مطمئن Il est certain de lui.
(او (مذکر) از خودش مطمئن است.)
certains certaines
incertain incertaine نامطمئن Je suis incertain de ce qu’il faut faire.
(من درباره اینکه چه کاری انجام بدهم نامطمئن هستم.)
incertains incertaines
fier fière مغرور، مفتخر Je suis fier d’elle.
(من به او (مونث) مفتخرم. (من به او (مونث) افتخار می‌کنم.))
fiers fières
énervé énervée اذیت شده، رنجیده Elle est énervée parce qu’elle a perdu ses clés.
(او (مونث) رنجیده است؛ زیرا کلیدهایش را گم کرده است.)
énervés énervées
fatigué fatiguée خسته (tired) J’ai mal dormi, je suis fatigué.
(من بد خوابیدم، خسته هستم.)
fatigués fatiguées
épuisé épuisée خسته (exhausted) Après le voyage, ils étaient épuisés.
(بعد از مسافرت، آن‌ها خسته بودند.)
épuisés épuisées
ennuyé ennuyée خسته (bored) Je suis ennuyé, peut-on partir maintenant
(من خسته هستم؛ آیا می‌توانیم الان برویم؟)
ennuyés ennuyées
affamé affamée گرسنه Je suis affamé parce que je n’ai pas pris de petit-déjeuner.
(من گرسنه هستم؛ زیرا من صبحانه نخوردم.)
affamés affamées
rassasié rassasiée راضی Je me sens tellement rassasiée après ce repas copieux!
(من بعد از آن وعده دلچسب بسیار راضی هستم.)
rassasiés rassasiées
amoureux amoureuse عاشق Ils sont amoureux depuis deux ans.
(آن‌ها دو سال است که عاشق هستند.)
amoureuses
détendu détendue آرام (relaxed) Tout le monde était détendu après avoir fait du yoga.
(همه بعد از یوگا آرام بودند.)
détendus détendues
stressé stressée پریشان Avant sa présentation, il était très stressé.
(قبل از ارائه، او (مذکر) بسیار پریشان بود)
stressés stressées
indifférent indifférente بي تفاوت Il est complètement indifférent à la politique, il ne vote jamais.
(او (مذکر) کاملا نسبت به سیاست بی‌تفاوت است؛ او هیچ وقت رای نمی‌دهد.)
indifférents indifférentes
joyeux joyeuse شاد Elle est joyeuse aujourd’hui car elle a été promue.
(او (مونث) امروز شاداست؛ زیرا ترفیع گرفته است.)
joyeuses
pompette pompette بامزه، سرخوش Je suis déjà pompette.
(من از پیش سرخو هستم.)
pompettes pompettes
bourré bourrée مست Il n’est pas bourré.
(او (مذکر) مست نیست.)
bourrés bourrées

 

صفات در زبان فرانسه برای توصیف شخصیت

مذکر (مفرد/ جمع) مونث (مفرد/ جمع) معنی فارسی  مثال
drôle drôle خنده‌دار، مضحک Ce film est très drôle!
(این فیلم خیلی خنده‌دار است.)
drôles drôles
sérieux sérieuse جدی Est-ce que ces personnes sont sérieuses?
(آیا این مردم جدی هستند؟)
sérieux sérieuses
gentil gentille مهربان C’est très gentil de votre part.
(نظر لطف شماست.)
gentils gentilles
méchant méchante بدجنس Ma soeur était méchante avec moi avant.
(خواهرم خیلی با من بدجنس بود.)
méchants méchantes
timide timide خجالتی، کم رو Il est très timide au début.
(او (مذکر) در ابتدا خیلی خجالتی بود.)
timides timides
confiant confiante مطمئن، بی‌پروا Je suis confiant à propos de ce projet.
(من درباره این پروژه مطمئن هستم.)
confiants confiantes
ambitieux ambitieuse جاه طلب C’est un objectif ambitieux.
(این کی هدف جاه طلبانه است.)
ambitieuses
fiable fiable قابل اعتماد C’est un ami fiable.
(او (مذکر) یک دوست قابل اعتماد است.)
fiables fiables
charmant charmante جذاب، فریبنده Elle est charmante avec sa robe rouge.
(او (مونث) در لباس قرمزش خیلی جذاب به نظر می‌رسد.)
charmants charmantes
haineux haineuse نفرت انگیز Ses commentaires haineux ont offensé beaucoup de gens.
(نظرات نفرت‌انگیز او (مذکر) باعث رنجیدن خیلی از مردم شد.)
haineux haineuses
passionné passionnée پرشور Il est passionné de musique et joue de la guitare tous les jours.
(او (مذکر) خیلی راجه به موسیقی پرشور است و هر روز گیتار می‌زند.)
passionnés passionnées
généreux généreuse  دست و دلباز Elle est très généreuse envers ses amis.
()او (مونث) نسبت به دوستانش خیلی دست و دلباز است.
généreuses
avare avare   خسیس Mon grand-père était avare avec son argent.
(پدربزرگ من نسبت به پولش خیلی خسیس بود.)
avares avares
curieux curieuse  کنجکاو Je suis curieux de savoir ce qui s’est passé.
(من بسیار کنجکاو هستم تا بدانم چه اتفاقی افتاد.)
curieuses
égoïste égoïste  خودخواه C’est un peu égoïste, mais je le veux maintenant.
(این کمی خودخواهانه است؛ اما من آن را الان می‌خواهم.)
égoïstes égoïstes 
sportif  sportive  ورزشی (علاقه‌مند به ورزش) Mon ami est très sportif et court un marathon chaque année.
(دوستم خیلی ورزشی است و هر سال یک ماراتن می‌دود.)
sportifs   sportives
paresseux  paresseuse   تنبل Je suis trop paresseux pour sortir aujourd’hui.
(من خیلی تنبل هستم تا امروز بیرون بروم.)
paresseuses 
modeste  modeste  فروتن، نسبتا کم Mon salaire est assez modeste mais je suis content de mon travail.
(حقوق من نسبتا کم است؛ اما من با شغلم خوشحال هستم.)
modestes   modestes
orgueilleux   orgueilleuse   مغرور، مفتخر Il est trop orgueilleux pour admettre son erreur.
(او (مذکر) برای اینکه به اشتباهش اعتراف کند خیلی مغرور است.)
orgueilleux orgueilleuses
poli   polie  با ادب Il est très poli envers tout le monde.
(او (مذکر) نسبت به همه خیلی با ادب است.)
polis   polies 
impoli  impolie   بی ادب C’est impoli de couper sans arrêt la parole à quelqu’un.
(برای کسی مزاحمت ایجاد کردن برای کسی بی ادبی است.)
impolis  impolies
créatif créative خلاق Il trouve des idées créatives tout le temps.
(او (مذکر) در تمامی مواقع ایده‌های خلاقی به ذهنش می‌رسد.)
créatifs créatives
imaginatif imaginative تخیلی Les publicitaires d’aujourd’hui deviennent de plus en plus imaginatifs.
(امروزه تبلیغات دارند بیشتر و بیشتر تخیلی می‌شوند.)
imaginatifs imaginatives
rationnel rationnelle منطقی J’essaie de prendre des décisions rationnelles.
(من سعی می‌کنم تصمیمات منطقی بگیرم.)
rationnels rationnelles
artistique artistique هنرمند Il l’admire parce qu’elle est libre d’esprit et artistique.
(او (مذکر) او (مونث) را ستایش می‌کند؛ زیرا او (مونث) آزاد و هنرمند است.)
artistiques artistiques
doué douée با استعداد Mon frère est très doué en dessin.
(برادرم در طراحی بسیار با استعداد است.)
doués douées
maladroit maladroite دست و پا چلفتی Le nouveau stagiaire est un peu maladroit dans son travail.
(کارآموز جدید کمی در کارش دست و پا چلفتی است.)
maladroits maladroites
intelligent intelligente باهوش Elle est intelligente mais paresseuse.
(او (مونث) باهوش اما تنبل است.)
intelligents intelligentes
stupide stupide احمق (stupid) Je ne suis pas assez stupide pour croire cela.
(من به اندازه‌ای که آن را باور کنم احمق نیستم.)
stupides stupides
brave brave شجاع C’est brave de voyager tout seul.
(تنهایی سفر کردن شجاعانه است.)
braves braves
lâche lâche بزدل Ne pas admettre ses erreurs est lâche.
(قبول نکردن اشتباهات بزدلانه است.)
lâches lâches
sage sage خردمند Ma grand-mère donne des conseils sages.
(مادربزرگم پندهای خردمند(انه‌ای) می‌دهد.)
sages sages
fou folle دیوانه (crazy) C’est une idée folle!
(این یک ایده دیوانه(وار) است.)
fous folles
discret discrète محتاط Ne vous inquiétez pas, nous serons discrets.
(نگران نباش؛ ما محتاط خواهیم بود.)
discrets discrètes
exigeant exigeante ایرادگیر Il est très exigeant avec la cuisine.
(او (مذکر) نسبت به غذا خیلی ایرادگیر است.)
exigeants exigeantes
ouvert [d’esprit] ouverte [d’esprit] روشن فکر Elle est une enseignante juste et ouverte.
(او (مونث) یک معلم منصف و روشن فکر است.)
ouverts [d’esprit] ouvertes [d’esprit]
bébête bébête احمق (silly) Ce jeu est bébête.
(این بازی احمقانه است.)
bébêtes bébêtes
bavard bavarde پرحرف Elle a la réputation d’être bavarde.
(او (مونث) در پرحرفی شهرت دارد.)
bavards bavardes
sensible sensible حساس Ils sont sensibles aux critiques.
(آن‌ها نسبت به انتقاد حساس هستند.)
sensibles sensibles
impulsif impulsive تکانشی J’essaie de ne pas prendre de décisions impulsives.
(من سعی می‌کنم تصمیمات تکانشی نگیرم.)
impulsifs impulsives
naïf naïve ساده لوح C’est une question naïve.
(این یک سوال ساده لوحانه است.)
naïfs naïves
peureux peureux ترسناک Ma sœur est peureuse.
(خواهر من ترسناک است.)
gai gaie سرزنده، شاداب C’est une personne très gaie.
(او (مذکر) شخصی سرزنده است.)
gais gaies
cruel cruelle بی‌رحم Ses paroles étaient un peu cruelles.
(کلمات او (مونث) کمی بی‌رحمانه بودند.)
cruels cruelles

 

صفات در زبان فرانسه برای توصیف ظاهر

مذکر (مفرد/ جمع) مونث (مفرد/ جمع) معنی فارسی  مثال
grand grande بلند، بزرگ Elle est plus grande que moi.
(خواهرم از من بلندتر است.)
grands grandes
petit petite کوچک Mon cousin est petit pour son âge.
(پسر عمویم نسبت به سنش کوچک است.)
petits petitesچاق
gros grosse چاق Ses chats de compagnie sont gros et bien nourris.
(حیوانات خانگی او (مونث) چاق هستند . به خوبی غذا خورده‌اند.)
gros grosses
potelé potelée چاق و چله، فربه، گوشتالو Le bébé a des joues potelées et mignonnes.
(آن بچه گونه‌های گوشتالویی دارد.)
potelés potelées
mince mince لاغر Il évite les desserts pour rester mince.
(او (مذکر) از دسرها اجتناب می‌کند تا لاغر بماند.)
minces minces
joli jolie زیبا (pretty) Elle porte une jolie robe.
(او (مونث) لباس زیبایی پوشیده است.)
jolis jolies
laid laide زشت، ناخوشایند Ce bâtiment est laid.
(این ساختمان زشت است.)
laids laides
beau belle زیبا (beautiful)، خوش قیافه Ils cherchent les belles choses de la vie.
(آن‌ها به دنبال چیزهای زیبا در زندگی می‌گردند.)
beaux belles
moche moche زشت (ugly) Les vases sur le marché aux puces étaient tous moches.
(تمام گلدان‌های بازار دست دوم فروشی زشت بودند.)
moches moches
en forme en forme روی فرم Il fait des pompes tous les matins pour rester en forme.
(او (مذکر) هر روز دراز نشست می‌زند تا روی فرم بماند.)

 

صفات فرانسوی برای توصیف اشیاء و مکان‌ها

مذکر (مفرد/ جمع) مونث (مفرد/ جمع) معنی فارسی  مثال
doux douce نرم Je veux des oreillers doux et moelleux.
(من بالشت‌های نرم و راحت می‌خواهم.)
douces
dur dure سفت Ce steak est dur à mâcher.
(این استیک برای جویدن سفت است.)
durs dures
froid froide سرد Mon café est déjà froid.
(قهوه من از پیش سرد است.)
froids froides
chaud chaude داغ Ne touche pas le four, il est encore chaud.
(به اجاق گاز دست نزن، هنوز داغ است.)
chauds chaudes
lourd lourde سنگین Le panier de fruits est trop lourd.
(سبد میوه بسیار سنگین است.)
lourds lourdes
léger légère سبک J’aime ce sac car il est léger.
(من این کیف را دوست دارم؛ زیرا سبک است.)
légers légères
encombrant encombrante حجیم، قطور Les livres peuvent être encombrants.
(کتاب‌ها می‌توانند قطور باشند.)
encombrants encombrantes
complet complète پر Le restaurant est complet ce soir.
(رستوران امشب پر است.)
complets complètes
vide vide خالی Votre frigo est vide!
(یخچال تو خالی است!)
vides vides
géant géante بزرگ (giant) Il a des mains géantes!
(او (مذکر) دستان بزرگی دارد.)
géants géantes
minuscule minuscule کوچک، ریز (tiny) Le texte est trop minuscule pour que je puisse le lire.
(متن برای اینکه من بخوانم بسیار ریز است.)
minuscules minuscules
propre propre تمیز Mes mains sont propres.
(دستان من تمیز هستند.)
propres propres
sale sale کثیف Sa chemise est sale.
(پیراهن او (مذکر) کثیف است.)
sales sales
frais fraîche تازه Nous n’utilisons que du basilic frais.
(من فقط جعفری تازه استفاده می‌کنیم.)
fraîches
confortable confortable راحت Cette chaise est très confortable.
(این صندلی بسیار راحت است.)
confortables confortables
délicieux délicieuse خوشمزه Je vais te montrer comment faire de délicieux cookies.
(من به تو نشان خواهم داد که چطور کلوچه‌های خوشمزه درست کنی.)
délicieuses
amer amère تلخ La boisson avait un goût très amer.
(نوشیدنی طعم بسیار تلخی داشت.)
amers amères

 

صفات در زبان فرانسه برای توصیف رنگ‌ها

مذکر (مفرد/ جمع) مونث (مفرد/ جمع) معنی فارسی  مثال
clair claire مشخص، روشن، واضح Mon professeur donne des explications très claires.
(استاد من مثال‌های واقعا واضحی می‌زند.)
clairs claires
sombre sombre تیره، سایه‌دار، تاریک Il fait déjà sombre dehors.
(بیرون از قبل تاریک است.)
sombres sombres
foncé foncée تیره، پررنگ Mettons la couleur de la police en gris foncé.
(بیا رنگ فونت را خاکستری تیره کنیم.)
foncés foncées
vert verte سبز J’ai acheté une nouvelle blouse verte.
(من بلوز سبز جدیدی خریدم.)
verts vertes
rouge rouge قرمز Ce pull rouge te va bien.
(آن ژاکت قرمز به تو می‌آید.)
rouges rouges
bleu bleue آبی Cet oiseau bleu est rare.
(این پرنده آبی کمیاب است.)
bleus bleues
jaune jaune زرد Ces fleurs jaunes sont jolies.
(آن گل‌های زرد زیبا هستند.)
jaunes jaunes
orange orange نارنجی Elle a décoré la table avec des serviettes orange.
(او (مونث) میز را با دستمال‌ سفره‌های نارنجی تزئین کرد.)
orange orange
violet violette بنفش Ce stylo a de l’encre violette.
(این خودکار جوهر بنفش دارد.)
violets violettes
noir noire سیاه Il porte toujours des chaussettes noires.
(او (مذکر) همیشه جوراب‌های سیاه می‌پوشد.)
noirs noires
blanc blanche سفید Ces draps blancs sont fraîchement lavés.
(این ملحفه‌های سفید به تازگی شسته شده‌اند.)
blancs blanches
rose rose صورتی J’ai acheté un collier rose pour ma copine.
(من برای دوست دخترم گردنبند صورتی خریدم.)
roses roses
argenté argentée نقره‌ای Elle aime collectionner des bagues argentées.
(او (مونث) جمع کردن حلقه‌های نقره‌ای را دوست دارد.)
argentés argentées
doré dorée طلایی Cette statue dorée se démarque vraiment.
(آن مجسمه طلایی واقعا برجسته است.)
dorés dorées

 

صفات در زبان فرانسه برای توصیف روابط

مذکر (مفرد/ جمع) مونث (مفرد/ جمع) معنی فارسی  مثال
fidèle fidèle پابدار، با وفا C’est un ami fidèle.
(او (مذکر) یک دوست با وفا است.)
fidèles fidèles
infidèle infidèle بي وفا Son mari était infidèle.
(شوهر او بی وفا بود.)
infidèles infidèles
marié mariée متاهل Ma sœur est mariée.
(خواهر من متاهل است.)
mariés mariées
célibataire célibataire مجرد Ils sont tous les deux célibataires maintenant.
(آن‌ها الان هر دو مجرد هستند.)
célibataires célibataires

 

صفات در زبان فرانسه مرتبط با پول

مذکر (مفرد/ جمع) مونث (مفرد/ جمع) معنی فارسی  مثال
économique économique اقتصادی، مقرون به صرفه Prendre le train est économique.
(قطار سوار شدن مقرون به صرفه است.)
économiques économiques
cher chère گران Ce portable est cher.
(آن لپ تاپ گران است.)
chers chères
fortuné fortunée ثروتمند Ils font partie des familles les plus fortunées ici.
(آن‌ها یکی از ثروتمندترین خانواده‌های اینجا هستند.)
fortunés fortunées
endetté endettée بدهکار Il est endetté jusqu’au cou.
(او (مذکر) تا گردن بدهکار است.)
endettés endettées
riche riche پولدار Je veux devenir riche.
(من می‌خواهم پولدار بشوم.)
riches riches
pauvre pauvre فقیر Ils sont trop pauvres pour acheter de nouvelles chaussures.
(آن‌ها برای خریدن کفش‌های جدید بسیار فقیر هستند.)
pauvres pauvres

 

صفات در زبان فرانسه مرتبط با صداها

مذکر (مفرد/ جمع) مونث (مفرد/ جمع) معنی فارسی  مثال
bruyant bruyante پرسروصدا Ce bar est trop bruyant pour moi.
(این بار برای من بسیار پرسروصدا است.)
bruyants bruyantes
musical musicale موزیکال Ils aiment aller à des festivals musicaux.
(آن‌ها رفتن به جشنواره‌های موزیکال را دوست دارند.)
musicaux musicales
silencieux silencieuse بی صدا، ساکت La rue est tellement silencieuse la nuit.
(خیابان در شب بسیار ساکت است.)
silencieux silencieuses

 

سایر صفات در زبان فرانسه

مذکر (مفرد/ جمع) مونث (مفرد/ جمع) معنی فارسی  مثال
étrange étrange عجیب و غریب، ناآشنا Il y a quelque chose d’étrange dans cette situation.
(چیز عجیبی راجع به این موقعیت وجود دارد.)
étranges étranges
commun commune متداول، عمومی Le nom “Jean” est très commun en France.
(نام “Jean” در فرانسه بسیار متدوال است.)
communs communes
inhabituel inhabituelle غیرمعمولی Il est inhabituel de voir autant de monde ici.
(دیدن تعداد زیادی از افراد در اینجا غیرمعمولی است.)
inhabituels inhabituelles
natif native بومی Elle discute avec des locuteurs natifs en français tous les jours.
(او (مونث) هر روز با مردمان گویشگران بومی فرانسه گفتگو می‌کند.)
natifs natives
moderne moderne امروزی، مدرن La technologie moderne est incroyable.
(تکنولوژی امروزی بسیار شگفت انگیز است.)
modernes modernes
ancien ancienne سابق، باستانی Cet immeuble est ancien.
(این ساختمان باستانی است.)
anciens anciennes
occupé occupée مشغول Parlons plus tard, je suis occupé en ce moment.
(بیا بعدا صحبت کنیم، من الان مشغول هستم.)
occupés occupées
disponible disponible در دسترس Êtes-vous disponible pour un appel vidéo plus tard?
(آیا بعدا برای تماس تصویری در دسترس هستید؟)
disponibles disponibles
fascinant fascinante شگفت انگیز Ce film est fascinant!
(این فیلم شگفت انگیز است.)
fascinants fascinantes
sophistiqué sophistiqué مصنوعی Son manteau est sophistiqué.
(کت او (مونث) مصنوعی است.)
sophistiqués sophistiquée
puissant puissante قدرتمند L’IA devient de plus en plus puissante!
(هوش مصنوعی بیشتر و بیشتر قدرتمند می‌شود.)
puissants puissantes
véritable véritable واقعی، مشروع Cette boîte antique est un véritable chef-d’œuvre.
(این جعبه عتیقه یک اثر هنری واقعی است.)
véritables véritables
splendide splendide پر زرق و برق، باشکوه Le temps est splendide aujourd’hui.
(آب و هوا امروز باشکوه است.)
splendides splendides
parfait parfaite عالی، بی نقص Je suis sûre que ce sera parfait.
(من مطمئنم آن بی نقص خواهد بود.)
parfaits parfaites

 

صفات عملکردی در زبان فرانسه

لیست زیر در واقع چیزی را توصیف نمی‌کنند اما مانند صفت‌ها عمل می‌کنند:

مذکر (مفرد/ جمع) مونث (مفرد/ جمع) معنی فارسی  مثال
autre autre دیگر، یکی دیگر Prenons un autre itinéraire pour éviter les embouteillages.
(بیا راه دیگری را انتخاب کنیم تا از ترافیک اجتناب کنیم.)
autres autres
plusieurs plusieurs چندین، بسیاری J’ai acheté plusieurs souvenirs pour mes amis.
(من چندین سوغاتی برای دوستانم خریدم.)
mêmes mêmes مثل، همان Ils suivent le même cours de français.
(آن‌ها همان دوره فرانسوی را ثبت نام می‌کنند.)
même même
seul seule فقط، تنها C’est la seule façon de résoudre le problème.
(این تنها راه برای حل کردن مشکل است.)
seuls seules
entier entière تمام، هر J’ai lu le livre entier.
(من تمام کتاب را خوانده‌ام.)
entiers entières

اگر بعد از خواندن این مقاله هنوز هم در استفاده از صفات ساده مشکل داشتید، پیشنهاد ما ثبت نام در یک جلسه آزمایشی و رایگان کلاس خصوصی زبان فرانسه و کمک گرفتن از یک فرد باتجربه در این زمینه است.

 

سخن پایانی

وقتی که می‌خواهید وارد مبحث یادگیری و آموزش صفات در زبان فرانسه بشوید، توصیه می‌کنیم تا حد امکان دایره لغات فرانسوی خود را گسترش دهید. این امر به یادگیری عمیق‌تر و بهتر شما کمک خواهد کرد.

همچنین به این نکته نیز توجه داشته باشید که یادگیری و تسلط بر مبحث صفت‌ها کمی زمان می‌برد؛ اما با یادگیری عمیق اصول پایه، سرعت شما چند برابر خواهد شد.

 

منابع:

این مطلب چقدر برای شما مفید بود؟

میانگین امتیازات ۵ / ۵. تعداد نظرات ۵

هنوز امتیازی ثبت نشده. شما اولین نفر باشید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *