کلاس آنلاین زبان آلمانی با 250 مدرس برتر در هایتاکی، بهترین پلتفرم آموزش زبان آنلاین جلسه آزمایشی رایگان
زبان آلمانی

آموزش رنگ ها به زبان آلمانی+ ضرب المثل ها و اصطلاحات

۵
(۴)

یادگیری رنگ ها به زبان آلمانی، یادگیری بخش مهمی از صفت‌ها در زبان آلمانی است. اگر در حال یادگیری زبان آلمانی، یکی از پرطرفدارترین و رو به رشدترین زبان‌های اروپا هستید، این مقاله به شما کمک می‌کند تا به مبحث رنگ‌های آلمانی مسلط شوید.

 

در ادامه می‌خوانید:

 

یادگیری رنگ‌ ها به زبان آلمانی چگونه به من کمک می‌کند؟

  1. با فرهنگ زبان آلمانی بیشتر آشنا می‌شوید.
  2. داستان‌ها و متن‌های بهتری می‌توانید بنویسید.
  3. بهتر می‌توانید منظورتان را برسانید و موقعیت‌ها، اشیاء و… را توصیف کنید.
  4. با استفاده رنگ ها در اصطلاحات و ضرب المثل‌ها می‌توانید بیشتر شبیه یک بومی به نظر برسید.
  5. بدون اشاره کردن به شخصی، می‌توانید به فرد مقابل بفهمانید چه کسی را مد نظر دارید (مانند آن دختر با لباس سبز)

 

آموزش رنگ‌ها در زبان آلمانی

اول بیایید خود کلمه رنگ را در زبان آلمانی یاد بگیریم:

کلمه آلمانی معنی فارسی
مفرد: Farbe

رنگ
جمع: Farben [ˈfaʁbm̩]

رنگ‌ها

در ادامه، به بررسی و آموزش رنگ‌ ها به زبان آلمانی و طیف رنگی مرتبط با آن‌ها خواهیم پرداخت.

 

رنگ بنفش و طیف رنگی آن به آلمانی

نام رنگ ها به آلمانی تلفظ ترجمه فارسی
۱ Lila [ˈliːla]
ارغوانی
۲ Lavendel [laˈvɛndl̩]
بنفش کمرنگ
۳ Violett [vi̯oˈlɛt]
بنفش
۴ Traube [ˈtʁaʊ̯bə]
انگوری
۵ Malve [ˈmalvə]
بنفش مایل به ارغوانی سیر
۶ Maulbeere [ˈmaʊ̯lˌbeːʁə]
شاه توتی
۷ Pflaume [ˈp͡flaʊ̯mə]
آلویی
۸ Flieder [ˈfliːdɐ]
یاسی
۹ Indigo [ˈɪndiɡo]
نیلی

نام انواع رنگ های طیف بنفش به زبان آلمانی

 

مثال‌هایی برای رنگ بنفش به آلمانی

جمله آلمانی معنی فارسی
Die Blumen sind lila.

گل‌ها بنفش هستند.

 

نکات فرهنگی آلمانی مرتبط با رنگ بنفش

رنگ بنفش را کمتر در لباس‌ها و مدهای قدیمی آلمانی می‌بینید؛ به همین دلیل این رنگ نمادی برای مدرن بودن است.

 

رنگ نارنجی و طیف رنگی آن به آلمانی

نام رنگ ها به آلمانی تلفظ ترجمه فارسی
۱ Orange [oˈʁɑ̃ːʒə]
نارنجی
۲ Klementine [klemɛnˈtiːnə]
نارنگی رنگ
۳ Bernstein [ˈbɛʁnˌʃtaɪ̯n]
کهربایی
۴ Bronze [ˈbʁɔ̃ːsə]
برنزی
۵ Dunkelorange [ˈdʊŋkl̩oˈʁɑ̃ːʒə]
نارنجی سوخته
۶ Orangerot [oˈʁɑ̃ːʒəʁoːt]
قرمز نارنجی
۷ Mango [ˈmaŋɡo]
انبه‌ای
۸ Rostrot [ˈʁɔstˌʁoːt]
قرمز زنگ زده
۹ Papaya [paˈpaːja]
رنگ پاپایا

نام انواع رنگ های طیف نارنجی به زبان آلمانی

 

مثال‌هایی برای رنگ نارنجی به آلمانی

جمله آلمانی معنی فارسی
Die Blätter werden orange.

برگ‌ها در حال نارنجی شدن هستند.

 

نکات فرهنگی آلمانی مرتبط با رنگ نارنجی

آلمانی‌ها علاقه بسیار زیادی به جشنواره‌های پاییز مثل Oktoberfest دارند. به همین دلیل در این زمان از سال دکوراسیون‌های خود را به این در می‌آورند که نمادی برای برداشت محصولات و تغییرات فصل نیز می‌باشد.

 

رنگ آبی و طیف رنگی آن به آلمانی

نام رنگ ها به آلمانی تلفظ ترجمه فارسی
۱ Blau [blaʊ̯]
آبی
۲ Königsblau [ˈkøːnɪksˌblaʊ̯]
آبی سلطنتی
۳ Türkis [tʏʁˈkiːs]
فیروزه‌ای
۴ Petrol [pe.tʁoːl]
سبزآبی
۵ Cyan [siɑ̃n]
آبی متمایل به سبز
۶ Himmelblau [ˈhɪml̩blaʊ̯]
آبی آسمانی
۷ Marineblau [maˈʁiːnəblaʊ̯]
سرمه‌ای
۸ Babyblau [ˈbeːbiˌblaʊ̯]
 آبی روشن/ آبی کمرنگ
۹ Mitternachtsblau [ˈmɪtɐˌnaxtsblaʊ̯]
آبی نفتی

نام انواع رنگ های طیف آبی به زبان آلمانی

 

مثال‌هایی برای رنگ آبی به آلمانی

جمله آلمانی معنی فارسی
Der Himmel ist heute sehr blau.

آسمان امروز بسیار آبی است.

 

نکات فرهنگی آلمانی مرتبط با رنگ آبی

اصطلاح رایج «blau sein» در زبان آلمانی وجود دارد که معنای لغوی آن «آبی بودن» است؛ اما برای اشاره کردن به «مست بودن کسی» استفاده می‌شود.

 

رنگ قرمز و طیف رنگی آن به آلمانی

نام رنگ ها به آلمانی تلفظ ترجمه فارسی
۱ Burgunderrot [bʊʁˈɡʊndɐʁoːt]
قرمز مایل به زرشکی/ شرابی
۲ Rot [ʁoːt]
قرمز
۳ Kirsche [ˈkɪʁʃə]
آلبالویی
۴ Purpurrot [ˈpʊʁpʊʁˌʁoːt]
قرمز سیر/ زرشکی
۵ Ziegelrot [ˌt͡siːɡl̩ʁoːt]
قرمز آجری/ قرمز مایل به زرد یا قهوه‌ای
۶ Blutrot [ˈbluːtˈʁoːt]
قرمز خونی
۷ Kastanienrot [kasˈtaːni̯ənʁoːt]
عَنّابی/ قهوه‌ای مایل به سرخ
۸ Beere [ˈbeːʁə]
تمشکی
۹ Scharlachrot [ˈʃaʁlaxˌʁoːt]
 قرمز مایل به زرد/ قرمز روشن

نام انواع رنگ های طیف قرمز به زبان آلمانی

 

مثال‌هایی برای رنگ آبی به آلمانی

جمله آلمانی معنی فارسی
Der Apfel ist schön rot.

سیب به زیبایی قرمز است.

 

نکات فرهنگی آلمانی مرتبط با رنگ قرمز

رنگ قرمز در تاریخ سیاسی آلمان، نشان‌دهنده حزب سوسیال دموکرات است که با جنبش‌های کارگری تداعی می‌شود.

 

رنگ زرد و طیف رنگی آن به آلمانی

نام رنگ ها به آلمانی تلفظ ترجمه فارسی
۱ Zitronengelb [t͡siˈtʁoːnənˌɡɛlp]
زرد لیمویی
۲ Gelb [ɡɛlp]
زرد
۳ Creme [kʁeːm]
کرمی
۴ Kanariengelb [kaˈnaːʁiənˌɡɛlp]
زرد قناری
۵ Hellgrün [ˈhɛlɡʁyːn]
سبز مایل به زرد
۶ Gold [ɡɔlt]
طلایی
۷ Hellgelb [ˈhɛlɡɛlp]
زرد روشن/ زرد کمرنگ
۸ Sand [zant]
ماسه‌ای
۹ Senf [zɛɱf]
خردلی

نام انواع رنگ های طیف زرد به زبان آلمانی

 

مثال‌هایی برای رنگ زرد به آلمانی

جمله آلمانی معنی فارسی
Die Sonne scheint hell und gelb.

خورشید درخشان و زرد می‌درخشد.

 

نکات فرهنگی آلمانی مرتبط با رنگ زرد

رنگ زرد در تاریخ سیاسی آلمان، نشان دهنده حزب دموکرات آزاد (FDP) است که با اصول لیبرال و بازار آزاد تداعی می‌شود.

 

رنگ قهوه‌ای و طیف رنگی آن به آلمانی

نام رنگ ها به آلمانی تلفظ ترجمه فارسی
۱ Karamell [kaʁaˈmɛl]
کاراملی
۲ Braun [bʁaʊ̯n]
قهوه‌ای
۳ Sepia [ˈzeːpi̯a]
سپیداجی/ قهوه‌ای مایل به سرخ
۴ Kastanie [kasˈtaːni̯ə]
بلوطی/ خرمایی/ قهوه‌ای مایل به قرمز
۵ Schokolade [ʃokoˈlaːdə]
شکلاتی
۶ Mandel [ˈmandl̩]
بادامی
۷ Zeder [ˈt͡seːdɐ]
قرمز مایل به زرد
۸ Kaffee [kaˈfeː]
رنگ قهوه
۹ Walnuss [ˈvaːlˌnʊs]
گردویی

نام انواع رنگ های طیف قهوه ای به زبان آلمانی

 

مثال‌هایی برای رنگ قهوه‌ای به آلمانی

جمله آلمانی معنی فارسی
Der Bär ist braun.

خرس قهوه‌ای است.

 

نکات فرهنگی آلمانی مرتبط با رنگ قهوه‌ای

کلمه «Braunbär» به یک گونه از خرس قهوه‌ای اشاره دارد که زمانی حیوان بومی آلمان محسوب می‌شد.

 

رنگ صورتی و طیف رنگی آن به آلمانی

نام رنگ ها به آلمانی تلفظ ترجمه فارسی
۱ Pfirsich [ˈp͡fɪʁzɪç]
هلویی
۲ Rosa [ˈʁoːza]
صورتی
۳ Koralle [koˈʁalə]
مرجانی/ ارغوانی متمایل به زرد کمرنگ
۴ Rouge [ʁuːʃ]
سرخابی
۵ Magenta [maˈɡɛnta]
ارغوانی روشن
۶ Lachs [laks]
حناییِ روشن
۷ Rosé [ʁoˈzeː]
صورتی کمرنگ/ صورتی روشن
۸ Pink [pɪŋk]
صورتی پررنگ
۹ Erdbeer [ˈeːɐ̯tˌbeːʁən]
رنگ توت فرنگی

نام انواع رنگ های طیف صورتی به زبان آلمانی

 

مثال‌هایی برای رنگ صورتی به آلمانی

جمله آلمانی معنی فارسی
Ihr Kleid ist Rosa.

لباس او صورتی است.

 

نکات فرهنگی آلمانی مرتبط با رنگ صورتی

صورتی یک رنگ محبوب برای استفاده در جشنواره‌های بهاره آلمان است که در دکوراسیون و مخصوصا گل آرایی استفاده می‌شود.

 

رنگ سبز و طیف رنگی آن به آلمانی

نام رنگ ها به آلمانی تلفظ ترجمه فارسی
۱ Salbei [ˈzalbaɪ̯]
سبز پاستلی/ سبز مریم گلی
۲ Grün [ɡʁyːn]
سبز
۳ Jade [ˈjaːdə]
یشمی
۴ Meeresschaum [ˈmeːʁəs,ʃaʊ̯m]
سبز مایل به آبی
۵ Limette [liˈmɛtə]
سبز لیمویی
۶ Waldgrün [valt,ɡʁyːn]
سبز تیره مایل به زرد
۷ Olive [oˈliːvə]
زیتونی
۸ Smaragd [smaˈʁakt]
زمردی
۹ Mintgrün [mɪntɡʁyːn]
نعنایی

نام انواع رنگ های طیف سبز به زبان آلمانی

 

مثال‌هایی برای رنگ سبز به آلمانی

جمله آلمانی معنی فارسی
Das Gras ist frisch und grün.

چمن تازه و سبز است.

 

نکات فرهنگی آلمانی مرتبط با رنگ سبز

یک حزب سیاسی در کشور آلمان وجود دارد که نام خود را از رنگ سبز گرفته است: «Die Grünen». هدف این حزب محافظت از محیط زیست است.

 

رنگ سیاه و طیف رنگی آن به آلمانی

نام رنگ ها به آلمانی تلفظ ترجمه فارسی
۱ Ebenholz [ˈeːbn̩ˌhɔlt͡s]
دودی
۲ Schwarz [ʃvaʁt͡s]
سیاه
۳ Nachtblau [naxt,blaʊ̯]
سیاه مایل به آبی
۴ Tintenschwarz [ˈtɪntn̩, ʃvaʁt͡s]
سیاه جوهری
۵ Obsidian [ɔpz̥idiˈaːn]
 قهوه‌ای تیره مایل به مشکی یا قرمز
۶ Kohlrabenschwarz [ˈkoːlˈʁaːbn̩ˈʃvaʁt͡s]
سیاه زغالی
۷ Kohle [ˈkoːlə]
سرمه‌ای یا قهوه‌ای مایل به سیاه
۸ Onyx [ˈoːnʏks]
سیاه مایل به خاکستری
۹ Mitternacht [ˈmɪtɐˌnaxt]
نیمه شب

نام انواع رنگ های طیف سیاه به زبان آلمانی

 

مثال‌هایی برای رنگ سیاه به آلمانی

جمله آلمانی معنی فارسی
Ich trage ein schwarzes Kleid.

من لباس مشکی پوشیده‌ام.

 

نکات فرهنگی آلمانی مرتبط با رنگ سیاه

  • یک رشته کوه جنگی در آلمان به نام «Schwarzwald» (جنگل سیاه) وجود دارد که برای درختان صنوبر تیره بسیار زیادی که دارد در بین مردم بومی بسیار مشهور است.
  • فامیلی «Frau Schwarz» در آلمان بسیار رایج و محبوب است.
  • «Schwarzfahrer» در زبان آلمانی به کسی گفته می‌شود که بدون خرید بلیط سوار قطار می‌شود.

 

رنگ سفید و طیف رنگی آن به آلمانی

نام رنگ ها به آلمانی تلفظ ترجمه فارسی
۱ Beige [beːʃ]
بژ
۲ Weiß [vaɪ̯s]
سفید
۳ Elfenbein [ˈɛlfn̩ˌbaɪ̯n]
عاجی
۴ Eierschalen [ˈaɪ̯ɐˌʃaːlən]
پوست تخم مرغی
۵ Kokosnuss [ˈkoːkɔsˌnʊs]
نارگیلی
۶ Perlweiß [ˈpɛʁlˌvaɪ̯s]
مرواریدی/ صدفی
۷ Knochen [ˈknɔxn̩]
استخوانی
۸ Alabaster [alaˈbastɐ]
گچی
۹ Weißgrau [vaɪ̯s,ɡʁaʊ̯]
سفید مایل به کرمی یا زرد

نام انواع رنگ های طیف سفید به زبان آلمانی

 

مثال‌هایی برای رنگ سفید به آلمانی

جمله آلمانی معنی فارسی
Die Wände sind weiß gestrichen.

دیوارها به رنگ سفید هستند.

 

نکات فرهنگی آلمانی مرتبط با رنگ سفید

  • اغلب خانه‌های سنتی و قدیمی در کشور آلمان، دیوارهای سفید دارند که نمادی از خانه‌ای تمیز و دلپذیر است.
  • «weiß» نیز یکی دیگر از فامیلی‌های رایج در کشور آلمان است.

 

نحوه استفاده از رنگ‌ها در یک جمله آلمانی

رنگ‌ها در زبان آلمانی نقش صفت دارند و در اغلب موارد، قبل از اسمی قرار می‌گیرند که قصد توصیف کردن آن را دارید.

مثال: das rote Auto (به معنی ماشین قرمز)

اگر می‌خواهید سایه‌های مرتبط با یک رنگ را نیز توصیف کنید، باید آن‌ها را قبل از رنگ به کار ببرید:

سایه رنگ به آلمانی  سایه رنگ به فارسی مثال / توضیحات
۱ hell

سایه روشن/ کمرنگ hellgrün (سبز روشن)
۲ dunkel

سایه تیره/ پررنگ dunkelbraun (قهوه‌ای تیره)
۳ matt

مات برای توصیف مواقعی که رنگ‌های کسل کننده به نظر می‌رسند.
۴ bunt

رنگارنگ برای توصیف چیزهایی که چند رنگ دارند؛ مثلا یک دسته گل
۵ kalt

سرد
۶ warm

گرم

بیشتر بخوانید: ساختار جملات در زبان آلمانی + مثال و تکنیک‌های یادگیری

 

درباره رنگ مورد علاقه خود به آلمانی صحبت کنید!

یکی از اولین جملات در زبان آلمانی که یاد می‌گیرید صحبت کردن در مورد رنگ مورد علاقه خود یا دیگری است. در زیر نیز مروری بر این مبحث خواهیم داشت:

سوال جواب
جمله آلمانی Was ist deine Lieblingsfarbe?

Meine Lieblingsfarbe ist blau.

ترجمه فارسی رنگ مورد علاقه شما چیست؟ رنگ مورد علاقه من آبی است.

بیشتر بخوانید: جملات و عبارات روزمره زبان آلمانی برای موقعیت‌های مختلف

بیان رنگ مورد علاقه به زبان آلمانی

یادگیری زبان آلمانی برای بسیاری از زبان آموزان شبیه گذر از یک مسیر پر از پستی و بلندی است. راهنمای حرفه‌ای در چنین مسیری می‌تواند مسیر را برای شما هموار سازد و شما را با کمترین خستگی به پایان مسیر برساند.
با شرکت در کلاس زبان آلمانی این همراه را در کنار خود قرار دهید و محکم به سوی موفقیت قدم بردارید.

 

عبارات و اصطلاحات رنگی زبان آلمانی

مردمان بومی آلمان نیز اصطلاحات مربوط با رنگ مخصوص خودشان را دارند؛ در ادامه به آموزش برخی از رایج‌ترین آن‌ها خواهیم پرداخت:

اصطلاحات آلمانی مرتبط با رنگ: قرمز (rot)

اصطلاح رایج آلمانی معنی لغوی معنی اصطلاحی
۱ einen roten Faden haben

داشتن یک نخ قرمز وجود یک موضوع مشترک یا یک موضوع اصلی
۲ Rote Zahlen schreiben

اعداد قرمز را بنویسید وخیم بودن اوضاع از لحاظ مالی

 

اصطلاحات آلمانی مرتبط با رنگ: زرد (gelb)

اصطلاح رایج آلمانی معنی لغوی معنی اصطلاحی
۱ nicht das Gelbe vom Ei sein

زرده تخم مرغ نبودن چیزی بهترین نیست
توضیحات: به این منظور که اگر زرده تخم‌مرغ نیستید، یعنی (در یک زمینه) بهترین نیستید.
۲ gelb vor Neid werden

زرد شدن از حسادت نشان دهنده حسادت زیاد

 

اصطلاحات آلمانی مرتبط با رنگ: سبز (grün)

اصطلاح رایج آلمانی معنی لغوی معنی اصطلاحی
۱ dasselbe in Grün

در رنگ سبز یکسان است. دو چیز، حتی اگر به نظر برسد که متفاوت هم باشند، یکسان هستند.
۲ grün hinter den Ohren

پشت گوش سبز برای توصیف فردی که بی‌تجربه یا کم تجربه است.
توضیحات: مشابه آن در زبان فارسی «دهانش بوی شیر می‌دهد» است.
۳ Im grünen Bere

در منطقه سبز همه چیز خوب و تحت کنترل است.
۴ Auf einen grünen Zweig kommen

سوار شاخه سبز شوید. رسیدن به یک هدف تعیین شده یا مکانی امن.
۵ Ach, du grüne Neune!

اوه، شما نه سبز! اوه خدای من!
۶ Bei Mutter Grün

با مادر سبز در طبیعت بودن

 

اصطلاحات آلمانی مرتبط با رنگ: آبی (blau)

اصطلاح رایج آلمانی معنی لغوی معنی اصطلاحی
۱ Blau sein

آبی بودن مست بودن
۲ das Blaue vom Himmel versprechen

قول دادن به آبی آسمان دادن وعده‌هایی که تحقق آن‌ها غیرممکن است.
توضیحات: مشابه آن در زبان فارسی «وعده سر خرمن دادن» است.
۳ das Blaue vom Himmel lügen

دروغ زدن از طریق دندان گفتن دروغ و اظهارات عمدی
۴ Blauer Montag

دوشنبه آبی مرخصی گرفتن از کار در روز دوشنبه

 

اصطلاحات آلمانی مرتبط با رنگ: سیاه (schwarzar)

اصطلاح رایج آلمانی معنی لغوی معنی اصطلاحی
۱ schwarzfahren

سیاه سفر کردن سفر کردن با وسایل حمل و نقل عمومی بدون تهیه بلیط
۲ schwarzarbeiten

سیاه کار کردن انجام دادن کارها به صورت زیر میزی و غیرقانونی
۳ Schwarzsehen

بدبین بودن یا انتظار بدترین‌ها را داشتن سیاه را ببینید
توضیحات: مشابه آن در زبان فارسی «نیمه خالی لیوان را دیدن» است.
۴ Ins Schwarze treffen

ملاقات در سیاهی به هدف مشخص شده رسیدن
۵ Da kannst du warten bis du schwarz wirst

می‌توانید آنجا صبر کنید تا وقتی که سیاه شوید اتفاق مورد نظر رخ نخواهد داد
توضیحات: مشابه آن در زبان فارسی «آنقدر صبر کن تا زیر پایت علف سبز شود» است.

 

اصطلاحات آلمانی مرتبط با رنگ: صورتی (rosa)

اصطلاح رایج آلمانی معنی لغوی معنی اصطلاحی
۱ Durch eine rosarote Brille sehen

دیدن از طریق عینک‌ صورتی فقط جنبه‌های خوشایند و مثبت یک قضیه را دیدن
توضیحات: مشابه آن در زبان فارسی «نیمه پر لیوان را دیدن» است.

 

اصطلاحات آلمانی مرتبط با رنگ: سفید (weiß)

اصطلاح رایج معنی لغوی معنی اصطلاحی
۱ Weißer Rabe

کلاغ سفید چیزی یا شخصی بسیار کمیاب یا منحصر به فرد
توضیحات: مشابه آن در زبان فارسی «ستاره سهیل» است.

بیشتر بخوانید: عبارات عامیانه آلمانی برای آنکه مانند بومی‌ها حرف بزنید

 

ضرب المثل‌های رنگی زبان آلمانی

ضرب المثل آلمانی  معنی لغوی معنی اصطلاحی
۱ Alles in Butter

همه چیز در کره است. همه چیز خوب است.
۲ Da beißt die Maus keinen Faden ab

موش در آن‎‌جا هیچ نخی را گاز نمی‌گیرد. امکان انکار یا تغییر واقعیت وجود ندارد.
۳ Eine weiße Weste haben

داشتن جلیقه سفید نداشتن سابقه بد
۴ Sich grün und blau ärgern

سبز و آبی عصبانی شدن به شدت ناراحت شدن
۵ Ein blaues Wunder erleben

تجربه یک معجزه آبی تجربه یک سوپرایز با اتفاق ناخوشایند ناگهانی

بیشتر بخوانید: ضرب المثل‌های آلمانی با ترجمه فارسی

 

رنگ‌ها در پرچم آلمان به چه معناست؟

در پرچم کشور آلمانی، سه رنگ را مشاهده می‌کنید: سیاه، قرمز و زرد.

مفهوم رنگ های پرچم کشور آلمان

این رنگ‌ها در اولین جنگی که علیه ناپلئون رخ داد، توسط سربازان پوشیده شد؛ سیاه نمادی برای اسارت، طلایی نمادی برای آزادی و قرمز نمادی برای خون است.

 

سخن پایانی

بعد از شروع یادگیری رنگ‌ ها به زبان آلمانی، به خاطر داشته باشید که آن‌ها فقط نقش کلمات و صفات را در زبان ندارند؛ در واقع هر یک از رنگ‌ها، یک جنبه سیاسی، فرهنگی و هنری در زبان آلمانی بر عهده دارند.

بنابراین، پس از اینکه در متن‌ها یا مکالمات به یکی از رنگ‌های زبان آلمانی برخورد کردید، به دنبال معنا و مفهوم حقیقی پشت آن داستان باشید. یادگیری زبان آلمانی عمیق‌تر از آن است که قبلا تصور می‌کردید!

 

منابع:

این مطلب چقدر برای شما مفید بود؟

میانگین امتیازات ۵ / ۵. تعداد نظرات ۴

هنوز امتیازی ثبت نشده. شما اولین نفر باشید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *