کلاس آنلاین زبان با 250 مدرس برتر در هایتاکی، بهترین پلتفرم آموزش زبان آنلاین جلسه آزمایشی رایگان
زبان عربی

متون ساده به زبان عربی برای سطح مبتدی

۵
(۳)

شروع به یادگیری زبان جدید با خواندن متون مختلف، به ویژه یادگیری زبان عربی که به فارسی شباهت دارد، تجربه‌ای جذاب و هیجان‌انگیز است. این متون علاوه بر این که مهارت‌های زبانی را تقویت می‌کنند، به سرعت زبان آموزان را به سطوح بالاتر یادگیری هدایت می‌کنند.

در این مقاله، بهترین متون ساده زبان عربی برای افراد مبتدی را برای شما گردآوری کرده‌ایم. با ما همراه باشید و رازهای یادگیری زبان عربی با کمک متون ساده را کشف کنید.

 

در ادامه می‌خوانید:

 

متون ساده به زبان عربی برای سطح مبتدی

 

۱.  أين أحمد (احمد کجاست)

عبدالله يبحث عن أحمد في المدرسة. عبدالله يقول: أحمد يحب القراءة. هو في المكتبة. عبدالله يذهب إلى المكتبة. في المكتبة تالميذ كثيرون. يقرأ التالميذ الكتب.

ترجمه فارسی

عبدالله در مدرسه دنبال احمد می‌گردد. عبدالله می‌گوید: احمد عاشق خواندن است. او در کتابخانه است. عبدالله به کتابخانه می‌رود. دانشجویان زیادی در کتابخانه حضور دارند. دانش آموزان کتاب می‌خوانند.

عبدالله لا يجد أحمد عبدالله يقول: أحمد يصلي الظهر في المسجد. عبدالله يذهب إلى مسجد المدرسة. في المسجد تالميذ كثيرون. يصلي التالميذ الظهر. عبدالله يصلي مع التالميذ. عبدالله لا يجد أحمد.

ترجمه فارسی

عبدالله احمد را نمی‌یابد  عبدالله می‌گوید: احمد در مسجد نماز ظهر می‌خواند. عبدالله به مسجد مدرسه می‌رود. طلبه‌های زیادی در مسجد حضور دارند. دانش آموزان نماز ظهر را می‌خوانند. عبدالله با دانش آموزان نماز می‌خواند. عبدالله احمد را نمی‌یابد.

عبدالله يقول: أحمد يحب اللعب. عبدالله يذهب إلى الملعب. في الملعب تالميذ كثيرون. يلعب التالميذ كرة القدم. عبدالله لا يجد أحمد.

ترجمه فارسی

عبدالله می‌گوید: احمد عاشق بازی است. عبدالله به ورزشگاه می‌رود. دانش آموزان زیادی در زمین بازی حضور دارند. دانش آموزان فوتبال بازی می‌کنند. عبدالله احمد را نمی‌یابد.

عبدالله يسأل مصطفى: أين أحمد يا مصطفى؟ ذهبت إلى المكتبة، وذهبت إلى المسجد، وذهبت إلى الملعب، وال أجد أحمد.

ترجمه فارسی

عبدالله از مصطفی می‌پرسد: احمد کجاست مصطفی؟ به کتابخانه رفتم، به مسجد رفتم، به استادیوم رفتم و احمد را پیدا نکردم.

مصطفى يضحك ويقول: أنت ال تعرف يا عبد هللا؟! أحمد غائب اليوم. هو مريض في المنزل.

ترجمه فارسی

مصطفی می‌خندد و می‌گوید: نمی‌دانی عبدالله؟! احمد امروز غایب است. او در خانه بیمار است.

 

۲. حجرة الجلوس (اتاق نشیمن)

حجرة الجلوس في بيت عبد العزيز.

ترجمه فارسی

اتاق نشیمن خانه عبدالعزیز.

في الحجرة تلفزيون. التلفزيون قريب من النافذة. هناك مجالت على التلفزيون.

ترجمه فارسی

یک تلویزیون در اتاق وجود دارد. تلویزیون نزدیک به پنجره است. مجلات در تلویزیون وجود دارد.

في الحجرة طاولة. هناك صحيفة على الطاولة.

ترجمه فارسی

یک میز در اتاق است. یک روزنامه روی میز است.

في الحجرة أربعة كراسي. الكراسي قريبة من الطاولة.

ترجمه فارسی

چهار صندلی در اتاق وجود دارد. صندلی‌ها نزدیک میز هستند.

في الحجرة مكتبة. المكتبة قريبة من الباب. هناك بعض الكتب على المكتبة.

ترجمه فارسی

در اتاق یک کتابخانه وجود دارد. کتابخانه نزدیک در است. چند کتاب در کتابخانه وجود دارد.

في الحجرة بعض الصور. الصور على الحائط.

ترجمه فارسی

تعدادی عکس در اتاق وجود دارد. تصاویر روی دیوار.

 

۳. أسرة عبد العزيز (خانواده عبدالعزیز)

أسرة عبد العزيز تسكن في شقة بالدور الرابع في شارع المطار.

ترجمه فارسی

خانواده عبدالعزیز در آپارتمانی در طبقه چهارم خیابان فرودگاه زندگی می‌کنند.

في الصباح يأخذ األب األوالد إلى المدرسة. األم ترتب البيت وتعمل الطعام.

ترجمه فارسی

صبح پدر بچه‌ها را به مدرسه می‌برد. مادر خانه را مرتب می‌کند و غذا درست می‌کند.

بعد الظهر يحضر األوالد من المدرسة ، ويرجع األب من الشركة.

ترجمه فارسی

بعد از ظهر بچه‌ها از مدرسه می‌آیند و پدر از شرکت برمی‌گردد.

في المساء يعمل األوالد الواجب، ويقرأ األب الصحيفة، وتشاهد األم التلفزيون.

ترجمه فارسی

عصر، بچه‌ها مشق شب را انجام می‌دهند، پدر روزنامه می‌خواند و مادر تلویزیون تماشا می‌کند.

 

۴. هشام يذهب إلى السوق (هشام به بازار می‌رود)

هشام يذهب مع والده إلى السوق مساء الثالثاء. هشام يساعد والده و يحمل معه األشياء.

ترجمه فارسی

هشام عصر سه‌شنبه با پدرش به بازار می‌رود. هشام به پدرش کمک می‌کند و وسایلی را با خود حمل می‌کند.

الوالد يأخذ معه حقيبة كبيرة و هشام يأخذ معه حقيبة صغيرة.

ترجمه فارسی

پدر یک کیسه بزرگ با خود می‌برد و هشام یک کیف کوچک با خود می‌برد.

الوالد يشتري صحيفة و مجلة و زجاجة حبر و هشام يشتري مسطرة و طباشير و علبة ألوان.

ترجمه فارسی

پدر روزنامه و مجله و بطری جوهر می‌خرد و هشام خط‌کش و گچ و جعبه رنگ می‌خرد.

الوالد يحمل السكر و الدجاج و الزيت و هشام يحمل الحلوى و الفاكهة و الشاي.

ترجمه فارسی

پدر شکر و مرغ و روغن و هشام شیرینی و میوه و چای می‌برد.

الوالد يحمل أشياء كثيرة و هشام يحمل أشياء كثيرة.

ترجمه فارسی

پدر خیلی چیزها را حمل می کند و هشام خیلی چیزها را حمل می کند.

 

۵. المدرس الجديد (معلم جدید)

دخل المدير الصف و معه مدرس جديد. وقف التلاميذ. قال المدير: السلام عليكم.

ترجمه فارسی

مدیر مدرسه با معلم جدید وارد کلاس شد. دانش آموزان برخاستند. مدیر گفت: درود بر شما.

قال التالميذ: و عليكم السلام.

ترجمه فارسی

شاگردان گفتند: درود بر شما.

قال المدير: هذا مدرس اللغة العربية الجديد، اسمه حسن و هو سعودي؛ جاء من السعودية، و هو مدرس جيد.

ترجمه فارسی

مدیر گفت: این معلم جدید زبان عربی است اسمش حسن و او سعودی است. او از عربستان سعودی آمده است و معلم خوبی است.

خرج المدير من الصف و جلس التالميذ على الكراسي.

ترجمه فارسی

مدیر کلاس را ترک کرد و دانش آموزان روی صندلی‌ها نشستند.

قال المدرس: اللغة العربية أربع حصص في الاسبوع و حصة اليوم قراءة.

ترجمه فارسی

معلم گفت: زبان عربی در هفته چهار کلاس دارد و کلاس امروز خواندن است.

 

۶. الدراسة في الكويت (تحصیل در کویت)

بشير طالب في المدرسة الثانوية، و هو يدرس الدين الاسالمي و الرياضيات و العلوم و اللغة العربية. بشير مسلم يصلي و يصوم، و هو صادق و أمين.

ترجمه فارسی

بشیر دانش آموز دبیرستانی است که در رشته های دین اسلامی، ریاضیات، علوم و عربی تحصیل می کند. بشیر مسلمان نمازگزار و روزه دار و راستگو و امین است.

 

يريد بشير أن يكون طبيبا ليساعد المرضى في بلده، و هو يدرس اللغة العربية كثيرا لانه يريد أن يدرس الطب في جامعة عربية.

ترجمه فارسی

بشیر می‌خواهد برای کمک به بیماران در کشورش پزشک شود و زبان عربی را زیاد مطالعه می‌کند زیرا می‌خواهد در یکی از دانشگاه‌های عربی پزشکی بخواند.

 

ذهب صديق بشير إلى الكويت قبل سنة، و هو الان يدرس الهندسة في جامعة الكويت. كتب بشير رسالة إلى صديقه في الكويت يسأله عن الكويت و عن الدراسة هناك.

ترجمه فارسی

دوست بشیر یک سال پیش به کویت رفت و اکنون در دانشگاه کویت در رشته مهندسی تحصیل می‌کند. بشیر نامه‌ای به دوست خود در کویت نوشت و از او در مورد کویت و تحصیل در آنجا پرسید.

 

كتب له صديقه: الكويت بلد صغير و جميل و الدراسة في الجامعة جيدة، أتمنى أن تحضر للدراسة هنا.

ترجمه فارسی

دوستش به او نوشت: کویت کشور کوچک و زیبایی است و تحصیل در دانشگاه خوب است، امیدوارم برای تحصیل به اینجا بیای.

 

۷. السفر إلى مكة (سفر به مکه)

أحمد من ماليزيا و هو مسافر إلى مكة المكرمة للعمرة. وصل أحمد مبكرا إلى المطار . الطائرة متأخرة.

ترجمه فارسی

احمد اهل مالزی است و برای عمره به مکه می‌رود. احمد زود به فرودگاه رسید. هواپیما دیر شده

 

ذهب أحمد إلى استراحة المطار و جلس ينتظر الطائرة القادمة من جدة.

ترجمه فارسی

احمد به سالن فرودگاه رفت و منتظر هواپیمایی که از جده می‌آمد نشست.

 

وصلت الطائرة الان، ارتدى أحمد مالبس الاحرام و أسرع إلى الطائرة. ركب احمد الطائرة و جلس بالقرب من النافذة ثم فتح المصحف ليقرأ القرآن الكريم.

ترجمه فارسی

هواپیما الان رسیده احمد لباس احرامش را پوشیده و با عجله به سمت هواپیما می‌رود. احمد سوار هواپیما شد و نزدیک پنجره نشست و سپس قرآن را برای خواندن قرآن باز کرد.

 

الطائرة تطير الان فوق مطار جدة ثم تهبط بسالم، ينزل أحمد من الطائرة ثم یحمل حقيبته و يسرع إلى صالة المطار.

ترجمه فارسی

هواپیما اکنون بر فراز فرودگاه جده پرواز می‌کند و سپس به سلامت فرود می‌آید. احمد از هواپیما پیاده می‌شود و سپس کیفش را حمل می‌کند و با عجله به سمت سالن فرودگاه می‌رود.

 

 

۸. والدة عائشة مريضة (مادر عایشه مریض است)

حضرت عائشة مبكرة من المدرسة، ذهبت أوال إلى غرفة والدتها و سألتها: كيف أنت الان يا والدتي؟

ترجمه فارسی

عایشه زود از مدرسه به خانه آمد، اول به اتاق مادرش رفت و از او پرسید: حال مادرم چطور است؟

 

أجابت والدتها: الحمد لله أنا اآلن بخير يا ابنتي.

ترجمه فارسی

مادرش جواب داد: خدا رو شکر الان خوبم دخترم.

 

أحضرت عائشة الدواء والماء وقالت: تفضلي يا والدتي تناولي الدواء و اشربي الماء ثم استريحي وال تتعبي، سأعد طعام الغداء.

ترجمه فارسی

عایشه دوا و آب آورد و گفت: مادر خواهش می‌کنم دارو را بخور و آب بنوش بعد استراحت کن و خسته نباشی من ناهار را آماده می‌کنم.

 

ذهبت عائشة إلى غرفتها، خلعت مالبس المدرسة وارتدت مالبس البيت، ثم دخلت المطبخ وأعدت طعام الغداء، وضعت عائشة الغداء على المائدة و نادت: الغداء جاهز على المائدة.

ترجمه فارسی

عایشه به اتاقش رفت و لباس مدرسه را درآورد و لباس خانه را پوشید و سپس به آشپزخانه رفت و ناهار را آماده کرد. عایشه ناهار را روی میز گذاشت و صدا زد: ناهار روی میز آماده است.

 

حضر والد عائشة و أخوها الكبير و أختها الصغيرة، ثم تناولوا الغداء و شكروا عائشة.

ترجمه فارسی

پدر عایشه و برادر بزرگش و خواهر کوچکش آمدند و بعد ناهار خوردند و از عایشه تشکر کردند.

 

۹. عائلة أحمد (خانواده احمد)

تسكن عائلة أحمد في بيت كبير، و هي عائلة نشيطة تعمل كثيرا.

ترجمه فارسی

خانواده احمد در یک خانه بزرگ زندگی می‌کنند و خانواده فعالی هستند که زیاد کار می‌کنند.

 

هذا والد أحمد في الحديقة يغسل السيارة، و هذه والدته في المطبخ تعد طعام الغداء، وهذه أخته في غرفة الطعام و هي تنظف المائدة،

ترجمه فارسی

این پدر احمد است که در باغ مشغول شستن ماشین است، این مادرش است که در آشپزخانه در حال آماده کردن ناهار است و این خواهرش است که در اتاق غذاخوری است که میز را تمیز می‌کند.

 

و هذا جده في غرفة الجلوس و هو يجلس خلف الطاولة يستمع إلى الراديو، و هذه جدته في الحمام و هي تغسل المالبس، و هذا أحمد في غرفة المكتبة و هو يقرأ.

ترجمه فارسی

این پدربزرگش در اتاق نشیمن است و پشت میز نشسته و به رادیو گوش می‌دهد و این مادربزرگش در حمام است که لباس می‌شست و این احمد در اتاق کتابخانه است و مشغول مطالعه است.

 

في الظهر تصلي العائلة ثم تجلس حول المائدة و تتناول الغداء.

ترجمه فارسی

ظهر، خانواده نماز می‌خوانند، سپس دور سفره می‌نشینند و ناهار می‌خورند.

 

۱۰. تأخر ياسر (یاسر دیر آمد)

استيقظ ياسر من النوم مبكرا ثم توضأ وصلى الصبح. تناول ياسر الفطور، أكل في الفطور البيض و شرب الشاي ثم حمل حقيبة المدرسة و خرج إلى الشارع. انتظر الحافلة قليال، و عندما وصلت المحطة ركب سريعا.

ترجمه فارسی

یاسر زود از خواب بیدار شد و سپس وضو گرفت و نماز صبح را خواند. یاسر صبحانه خورد، تخم مرغ خورد و چای نوشید، سپس کیف مدرسه‌اش را برداشت و به خیابان رفت. مدتی منتظر اتوبوس ماند و وقتی به ایستگاه رسید سریع سوار شد.

 

وقفت الحافلة أمام المدرسة، نزل ياسر و أسرع إلى الصف، فتح الباب. المدرس موجود في الصف.

ترجمه فارسی

اتوبوس جلوی مدرسه ایستاد، یاسر پیاده شد و با عجله به سمت کلاس رفت و در را باز کرد. معلم در کلاس است.

 

سأله المدرس: لماذا تأخرت يا ياسر؟

ترجمه فارسی

معلم از او پرسید: چرا دیر آمدی یاسر؟

 

أجاب ياسر: آسف يا أستاذ، تأخرت الحافلة في الشارع.

ترجمه فارسی

یاسر پاسخ داد: ببخشید استاد، اتوبوس در خیابان دیر آمد.

 

۱۱. في بيت عمر (در خانه عمر)

في بيت عمر حديقة واسعة. في الحديقة أشجار كثيرة و زهور جميلة. هذه أشجار البرتقال و تلك أشجار التفاح، و هنا مسبح صغير و هناك ملعب كبير.

ترجمه فارسی

خانه عمر دارای باغ وسیعی است. درختان فراوان و گل‌های زیبا در باغ وجود دارد. اینها درختان پرتقال و اینها درختان سیب هستند و اینجا یک استخر کوچک و یک زمین بازی بزرگ است.

 

تجلس العائلة في الحديقة، الاب يسبح في المسبح و الام تقرأ بعض الصحف و المجالت، و عمر يراجع دروسه و فاطمة تكتب الواجب المنزلي.

ترجمه فارسی

خانواده در باغ نشسته‌اند، پدر در استخر شنا می‌کند، مادر در حال خواندن چند روزنامه و مجله، عمر درس‌هایش را مرور می‌کند و فاطمه مشغول نوشتن تکالیفش است.

 

في المساء تجلس العائلة في غرفة الجلوس، تشاهد التلفزيون ثم تذهب إلى غرفة الطعام و تتناول العشاء.

ترجمه فارسی

عصر، خانواده در اتاق نشیمن می‌نشینند، تلویزیون تماشا می‌کنند، سپس به اتاق غذاخوری می‌روند و شام می‌خورند.

 

۱۲. عائلة نيجيرية (خانواده نیجریه‌ای)

تعيش عائلة سليمان في نيجيريا و هي عائلة كبيرة، تتكون من عشرة أشخاص هم: أب و أم و أربعة أوالد و أربع بنات.

ترجمه فارسی

خانواده سلیمان در نیجریه زندگی می‌کنند و خانواده‌ای پرجمعیت متشکل از ده نفر هستند: پدر، مادر، چهار پسر و چهار دختر.

تسكن العائلة في قرية قريبة من العاصمة، و هي تملك مزرعة كبيرة، تزرع فيها القمح و القطن و الفاكهة.

ترجمه فارسی

این خانواده در روستایی در نزدیکی پایتخت زندگی می‌کنند و مزرعه بزرگی دارند که در آن گندم، پنبه و میوه می‌کارند.

يذهب والد سليمان في الصباح إلى العاصمة ليبيع الفاكهة ثم يعود في المساء يحمل لوازم البيت من سكر و خبز و لحم، و يحضر معه بعض الحلوى أيضا.

ترجمه فارسی

پدر سلیمان صبح به پایتخت می‌رود تا میوه بفروشد، بعد از ظهر در حالی که لوازم خانه قند، نان و گوشت را حمل می‌کند، برمی‌گردد و شیرینی نیز با خود می‌آورد.

يحب سليمان المزرعة، و في أيام العطلة يذهب مع إخوته و أخواته إليها، و يقضون هناك يوما سعيدا، ينظفون المزرعة و يسقونها و يساعدون والدهم في العمل. و في العصر يعودون إلى البيت، يحملون البرتقال و التفاح و العنب.

ترجمه فارسی

سلیمان عاشق مزرعه است و در روزهای مرخصی به همراه خواهران و برادرانش به آن مزرعه می‌رود و روز خوشی را در آنجا سپری می‌کنند و مزرعه را تمیز و آبیاری می‌کنند و در محل کار به پدرشان کمک می‌کنند. بعد از ظهر با حمل پرتقال، سیب و انگور به خانه برمی‌گردند.

 

۱۳. المطار الجديد (فرودگاه جدید)

محمد طالب في المدرسة الثانوية، عمره تسع عشرة سنة و هو يسكن في بيت جميل في حي المطار، في شارع القدس.

ترجمه فارسی

محمد نوزده ساله دبیرستانی است و در خانه‌ای زیبا در محله فرودگاه در خیابان قدس زندگی می‌کند.

قال محمد: يا والدي ال أستطيع النوم و ال أستطيع القراءة. صوت الطائرات مزعج. لماذا ال ننتقل إلى بيت جديد؟

ترجمه فارسی

محمد گفت: پدر، من خوابم نمی‌برد و نمی‌توانم بخوانم. صدای هواپیماها آزار دهنده است. چرا به خانه جدید نقل مکان نمی‌کنیم؟

قال والده: اصبر يا ولدي. هذه آخر سنة للمطار القديم.

ترجمه فارسی

پدرش گفت: صبور باش پسرم. این آخرین سال برای فرودگاه قدیمی است.

قال محمد: و هل المطار الجديد داخل المدينة أيضا؟

ترجمه فارسی

محمد گفت: آیا فرودگاه جدید داخل شهر هم هست؟

قال والده: المطار الجديد خارج المدينة.

ترجمه فارسی

پدرش گفت: فرودگاه جدید بیرون شهر است.

ابتسم محمد ثم تناول كتابه.

ترجمه فارسی

محمد لبخندی زد و کتابش را برداشت.

 

۱۴. رسالة من الرياض (پیامی از ریاض)

يحب جعفر المراسلة، وله أصدقاء كثيرون في تونس و ماليزيا و تركيا و الصومال .كتب جعفر هذه الرسالة إلى صديقه عبد الرحيم في ماليزيا.

ترجمه فارسی

جعفر عاشق مکاتبه است و دوستان زیادی در تونس، مالزی، ترکیه و سومالی دارد.جعفر این نامه را برای دوستش عبدالرحیم در مالزی نوشته است.

الرياض في يوم األربعاء ١٤٠٢/١٠/٢٥ هـ .

ترجمه فارسی

ریاض در روز چهارشنبه ۲۵/۱۰/۱۴۰۲ ق.

صديقي العزيز عبد الرحيم طه المحترم:

ترجمه فارسی

دوست عزیزم عبدالرحیم طه با احترام:

السلام عليكم و رحمة هللا تعالى. أرجو أن تكون بخير و صحة جيدة، أكتب لك هذه الرسالة من الرياض في موسم الحج.

ترجمه فارسی

درود و رحمت خداوند متعال بر شما باد. امیدوارم خوب و سلامت باشید، این نامه را در موسم حج از ریاض برای شما می‌نویسم.

وصل الان عدد كبير من الحجاج إلى مكة و المدينة و جدة. جاء بعض الحجاج بالطائرات و جاء بعضهم بالحافالت و السيارات و السفن.

ترجمه فارسی

اکنون تعداد زیادی از حجاج به مکه، مدینه و جده رسیده‌اند. برخی از زائران با هواپیما و برخی با اتوبوس و ماشین و کشتی می‌آمدند.

تبدأ عطلة المدارس هنا بعد أسبوعين، و سوف أحج هذه السنة مع عائلتي إن شاء هللا.

ترجمه فارسی

تعطیلات مدرسه از دو هفته دیگر اینجا شروع می‌شود و انشاءالله امسال با خانواده ام به حج مشرف می‌شوم.

صديقي العزيز: رسالتك الاخيرة تأخرت كثيرا، أرجو أن تكتب لي سريعا بأخبارك و أخبار الدراسة و العطلة هناك والسلام.

ترجمه فارسی

دوست عزیزم : نامه آخرت خیلی دیر بود لطفا سریع با خبرت و خبر درس خوندن و مرخصی اونجا و آرامش برام بنویس.

أخوك المخلص
جعفر محمد عثمان
العنوان: المملكة العربية السعودية – الرياض – ص . ب : ٢٤٧٤.

ترجمه فارسی

برادر وفادار شما جعفر محمد عثمان آدرس: پادشاهی عربستان سعودی – ریاض – پ. ب: ۲۴۷۴.

 

۱۵. الذهاب إلى المدرسة (رفتن به مدرسه)

خرج محمد من البيت. ركب الحافلة ثم نزل أمام المدرسة. وصل محمد مبكرا إلى المدرسة.

ترجمه فارسی

محمد از خانه خارج شد. سوار اتوبوس شد و جلوی مدرسه پیاده شد. محمد زود به مدرسه آمد.

ذهب إلى المكتبة وجلس على الكرسي ثم تناول كتاب اللغة العربية، قرأ محمد بعض الصحف ثم حمل حقيبته وذهب إلى الصف.

ترجمه فارسی

به کتابخانه رفت، روی صندلی نشست، سپس کتابی به زبان عربی برداشت، محمد چند روزنامه خواند، کیفش را برداشت و به کلاس رفت.

 

۱۶. إصابة إبراهيم (مصدومیت ابراهیم)

خرج إبراهيم من المدرسة. كان يحمل حقيبته. وقف أمام محطة الحافالت و انتظر طويال، و أخيرا وصلت الحافلة و هي مزدحمة جدا. قفز إبراهيم و وقف على السلم.

ترجمه فارسی

ابراهیم ترک تحصیل کرد. کیفش را حمل می‌کرد. جلوی ایستگاه اتوبوس ایستاد و مدت زیادی منتظر ماند و بالاخره اتوبوس رسید و خیلی شلوغ بود. ابراهیم پرید و روی پله‌ها ایستاد.

تحركت الحافلة بسرعة، انزلق إبراهيم و سقط على األرض.

ترجمه فارسی

اتوبوس به سرعت حرکت کرد، ابراهیم لیز خورد و روی زمین افتاد.

أوقف السائق الحافلة، جاءت سيارة الاسعاف و أخذت إبراهيم إلى المستشفى، فحص الطبيب إبراهيم ثم قال له: الحمد لله حالتك جيدة.

ترجمه فارسی

راننده اتوبوس را متوقف کرد، آمبولانس آمد و ابراهیم را به بیمارستان رساند، دکتر ابراهیم را معاینه کرد و سپس به او گفت: خدا را شکر حال تو خوب است.

كان والده ينتظر أمام الغرفة. بعد ساعة خرج إبراهيم و كان يبتسم. إنه بخير. في العصر زاره أصدقاؤه و أحضروا له الفاكهة و الحلوى.

ترجمه فارسی

پدرش جلوی اتاق منتظر بود. یک ساعت بعد ابراهیم بیرون آمد و لبخند می زد. او خوب است. بعد از ظهر دوستانش به دیدارش رفتند و برایش میوه و شیرینی آوردند.

قال إبراهيم ألصدقائه: هذا خطئي أنا، ركبت الحافلة، كانت مزدحمة. سأعود قريبا إلى المدرسة إن شاء الله.

ترجمه فارسی

ابراهیم به دوستانش گفت: این تقصیر من است، سوار اتوبوس شدم، شلوغ بود. انشاالله به زودی به مدرسه برمی‌گردم.

 

۱۷. أين حقيبة إبراهيم (کیف ابراهیم کجاست؟)

دخل إبراهيم المكتبة، قرأ قليال ثم خرج. بحث إبراهيم عن حقيبته الخضراء خارج المكتبة. ما وجد إبراهيم الحقيبة. شاهد إبراهيم صديقه أحمد، هو يحمل حقيبة خضراء.

ترجمه فارسی

ابراهیم وارد کتابخانه شد، کمی مطالعه کرد، سپس رفت. ابراهیم بیرون از کتابخانه به دنبال کیف سبز رنگش گشت. ابراهیم کیسه را پیدا نکرد. ابراهیم دوستش احمد را دید که کیسه سبزی به دست داشت.

سأل إبراهيم أحمد: لماذا أخذت حقيبتي؟

ترجمه فارسی

ابراهیم احمد پرسید: چرا کیف مرا برداشتی؟

أجاب أحمد: هذه حقيبتي أنا.

ترجمه فارسی

احمد پاسخ داد: این کیف من است.

ثم فتح الحقيبة و قال إلبراهيم: أنظر داخل الحقيبة، هذه مالبسي.

ترجمه فارسی

سپس کیسه را باز کرد و به ابراهیم گفت: داخل کیسه را نگاه کن، این لباس‌های من است.

ثم أغلق الحقيبة. تعجب إبراهيم، هذه الحقيبة تشبه حقيبته، ثم اعتذر و قال ألحمد: عفوا هذه ليست حقيبتي، في حقيبتي كتب و دفاتر و أقالم.

ترجمه فارسی

سپس کیسه را ببندید. ابراهیم تعجب کرد این کیف شبیه کیف او شد سپس عذرخواهی کرد و به الحمد گفت: ببخشید این کیف من نیست در کیف من کتاب و دفتر و خودکار است.

قال له أحمد: ربما تجد حقيبتك في المكتبة.

ترجمه فارسی

احمد به او گفت: شاید کیفت را در کتابخانه پیدا کنی.

نسي إبراهيم مكان حقيبته. هل هي في الصف؟ هل هي في الملعب؟ تذكر إبراهيم أخيرا مكان الحقيبة. نعم، هي في البیت.

ترجمه فارسی

ابراهیم فراموش کرد کیفش کجاست. آیا او در کلاس است؟ آیا او در زمین است؟ ابراهیم بالاخره یادش آمد کیسه کجاست. بله، او در خانه است.

 

۱۸. تساعد فاطمة عائلتها (فاطمه به خانواده‌اش کمک می‌کند)

فاطمة امرأة نشيطة، مات زوجها قبل سنتين و ترك لها ثالثة أوالد و أربع بنات. و ترك لها ماال قليال، انتهى بعد شهرين. فكرت فاطمة كثيرا، هي الان مسئولة عن عائلة كبيرة و هي ال تملك شيئا من المال. كيف تعيش عائلتها؟ ماذا تأكل؟ و ماذا تشرب؟ و ماذا تلبس؟ تذكرت فاطمة زوجها و بكت.

ترجمه فارسی

فاطمه زنی فعال است، شوهرش دو سال پیش فوت کرد و سه پسر و چهار دختر داشت. پول کمی برای او گذاشت که بعد از دو ماه تمام شد. فاطمه خیلی فکر کرد الان مسئول یک خانواده پرجمعیت است و پولی هم ندارد. خانواده او چگونه زندگی می‌کنند؟ چی می‌خورند؟ و چه می‌نوشید؟ و چی می‌پوشند؟ فاطمه به یاد شوهرش افتاد و گریه کرد.

في الصباح ذهبت فاطمة إلى مصنع المالبس، و قابلت مدير المصنع و أخبرته بمشكلتها و طلبت منه أن يساعدها. طلب منها المدير أن تحضر إلى المصنع غدا لتستلم العمل.

ترجمه فارسی

صبح فاطمه به کارخانه پوشاک رفت و با مدیر کارخانه آشنا شد و مشکلش را به او گفت و از او خواست کمکش کند. مدیر از او خواست که فردا برای دریافت کار به کارخانه بیاید.

جاءت مبكرة إلى المصنع و بدأت عملها. كانت سعيدة جدا، فهي الان تستطيع أن تساعد عائلتها. استطاعت فاطمة أن تعلم أوالدها، فكان أحدهم طبيبا و الثاني مهندسا و الثالث ضابطا.

ترجمه فارسی

او زود به کارخانه آمد و کارش را شروع کرد. او خیلی خوشحال بود، حالا می‌توانست به خانواده‌اش کمک کند. فاطمه توانست فرزندانش را تربیت کند، یکی از آنها پزشک، دومی مهندس و سومی افسر بود.

 

۱۹. طالب إندونيسی (دانشجوی اندونزیایی)

حسن طالب إندونيسي، يدرس في الجامعة اإلسالمية بالمدينة المنورة، سافر حسن إلى السعودية قبل ثالث سنوات ليدرس اللغة العربية والاسالم.

ترجمه فارسی

حسن یک دانشجوی اندونزیایی است که در دانشگاه اسلامی مدینه تحصیل می‌کند. حسن سه سال پیش برای مطالعه زبان عربی و اسلام به عربستان سعودی سفر کرد.

حسن يتحدث الان العربية جيدا و يحفظ القرآن الكريم و يفهم أحاديث الرسول و يقرأ الكتب العربية، و هو يكتب الرسائل إلى أصدقائه باللغة العربية أيضا، و هو يقول لهم: العربية الان لغة مهمة في العالم، و هي لغة القرآن الكريم والاسالم.

ترجمه فارسی

حسن اکنون عربی را خوب صحبت می‌کند، قرآن را حفظ می‌کند، احادیث رسول خدا(ص) را می‌فهمد، کتاب‌های عربی می‌خواند و به دوستانش نیز به عربی نامه می‌نویسد و به آنها می‌گوید: عربی اکنون زبان مهمی در جهان است ، و زبان قرآن کریم و اسلام است.

سيرجع حسن إلى بلده بعد سنة ليدرس اللغة العربية والاسالم هناك.

ترجمه فارسی

حسن پس از یک سال به کشورش بازخواهد گشت تا در آنجا به تحصیل عربی و اسلام بپردازد.

 

۲۰. الرحلة إلى العاصمة (سفر به پایتخت)

نجح صادق في الامتحان فأخذه والده إلى العاصمة، ليشتري له بعض الهدايا. كان صادق سعيدا، فهذه أول مرة يشاهد فيها العاصمة، إنها جميلة و واسعة و الناس كثيرون و العمارات عالية و الحدائق كثيرة.

ترجمه فارسی

صادق در امتحان قبول شد، بنابراین پدرش او را به پایتخت برد تا برایش هدایایی بخرد. صدوق خوشحال بود، این اولین بار بود که پایتخت را می‌دید، زیبا و وسیع، با جمعیت زیاد، ساختمان‌های بلند و باغ‌های فراوان.

نزل صادق مع والده وسط المدينة و ذهبا إلى مطعم مزدحم، تناوال فيه طعاما لذيذا ثم شربا عصيرا باردا.

ترجمه فارسی

صادق با پدرش در مرکز شهر به طبقه پایین رفتند و به رستوران شلوغی رفتند و در آنجا غذای لذیذ خوردند و سپس آب سرد نوشیدند.

بعد ذلك ذهبا إلى المكتبة و اشترى له والده حقيبة جديدة و بعض الكتب والكراسات والاقالم، ثم ذهبا إلى دكان و اشترى له والده قميصا و بعض الحلوى.

ترجمه فارسی

پس از آن به کتابخانه رفتند و پدرش یک کیف جدید و چند کتاب و دفتر و خودکار برایش خرید و سپس به مغازه‌ای رفتند و پدرش برایش یک پیراهن و مقداری آب نبات خرید.

بعد ذلك ركبا الحافلة و نزال أمام حديقة العاصمة و هي حديقة واسعة و فيها أطفال كثيرون يلعبون و يقفزون. لعب صادق كثيرا في الحديقة، و كان يجري و يقفز سعيدا.

ترجمه فارسی

بعد از آن سوار اتوبوس شدند و جلوی پارک پایتخت که پارک بزرگی است و بچه‌های زیادی در حال بازی و پریدن هستند پیاده شدند. صادق در باغ بسیار بازی می‌کرد و با خوشحالی می‌دوید و می‌پرید.

في العصر ركبا القطار و رجعا إلى البيت.

ترجمه فارسی

بعد از ظهر سوار قطار شدند و به خانه برگشتند.

 

۲۱. دراجة محمد (دوچرخه محمد)

محمد يسكن بعيدا عن المدرسة و هو يصل دائما متأخرا إلى المدرسة.

ترجمه فارسی

محمد دور از مدرسه زندگی می‌کند و همیشه دیر به مدرسه می‌رسد.

قال محمد: يا والدي أحتاج إلى دراجة.

ترجمه فارسی

محمد گفت: پدر، من دوچرخه لازم دارم.

قال والده: حسنا سأشتري لك دراجة جميلة.

ترجمه فارسی

پدرش گفت: خوب، یک دوچرخه خوب برایت می‌خرم.

ذهب محمد إلى السوق مع والده. وقف محمد أمام معرض الدراجات. هذه دراجة كبيرة و تلك دراجة صغيرة و هنا دراجة خضراء و هناك دراجة حمراء.

ترجمه فارسی

محمد با پدرش به بازار رفت. محمد جلوی نمایشگاه دوچرخه ایستاد. این یک دوچرخه بزرگ است، این یک دوچرخه کوچک است، اینجا یک دوچرخه سبز است و یک دوچرخه قرمز.

قال محمد للبائع: أريد تلك الدراجة الحمراء.

ترجمه فارسی

محمد به فروشنده گفت: من آن دوچرخه قرمز را می‌خواهم.

احضر البائع الدراجة و قال لمحمد: تفضل.

ترجمه فارسی

فروشنده دوچرخه را آورد و به محمد گفت: برو.

ركب محمد الدراجة ثم قال لوالده: هذه دراجة سريعة يا والدي.

ترجمه فارسی

محمد سوار دوچرخه شد و سپس به پدرش گفت: این دوچرخه سریع است، پدرم.

قال والده: حقا هذه دراجة سريعة و جميلة.

ترجمه فارسی

پدرش گفت: این واقعا دوچرخه سریع و زیبایی است.

قال محمد: يا والدي سأصل إلى المدرسة دائما مبكرا.

ترجمه فارسی

محمد گفت: پدر، من همیشه زود به مدرسه می‌رسم.

 

۲۲. زيارتي صديقي في المستشفی (عیادت دوستم در بیمارستان)

ارتديت مالبسي ثم تناولت فطوري و ذهبت إلى موقف الحافالت‌، انتظرت خمس دقائق تقريبا‌، وصلت الحافلة فقفزت سريعا‌.

ترجمه فارسی

لباس پوشیدم صبحانه خوردم و رفتم ایستگاه اتوبوس حدود پنج دقیقه صبر کردم اتوبوس رسید و سریع سوارش شدم.

و جلست خلف السائق. وصلت الحافلة إلى السوق بعد نصف ساعة فنزلت أمام دكان و اشتريت بعض الفاكهة، ثم ذهبت إلى المستشفى لزيارة صديقي أحمد.

ترجمه فارسی

و پشت راننده نشستم. اتوبوس بعد از نیم ساعت به بازار رسید، جلوی مغازه‌ای پیاده شدم و میوه خریدم، سپس برای عیادت دوستم احمد به بیمارستان رفتم.

فتحت باب غرفة صديقي، الحمد لله اآلن هو بخير و حالته جيدة. وضعت الفاكهة على الطاولة، ثم تحدثت معه قليال.

ترجمه فارسی

در اتاق دوستم را باز کردم خدا را شکر الان خوب است و حالش خوب است. میوه را روی میز گذاشتم و کمی با او صحبت کردم.

بعد ذلك ودعته وخرجت، و ذهبت من المستشفى مباشرة إلى موقف الحافالت، و من هناك ركبت الحافلة وعدت إلى بيتي.

ترجمه فارسی

بعد از آن با او خداحافظی کردم و رفتم و از بیمارستان مستقیم به ایستگاه اتوبوس رفتم و از آنجا سوار اتوبوس شدم و به خانه‌ام برگشتم.

 

۲۳. زيارة عم عثمان (عیادت عموی عثمان)

رن جرس الباب. فتح عثمان الباب، هذا عمه أحمد.

ترجمه فارسی

زنگ در به صدا درآمد. عثمان در را باز کرد این عمویش احمد است.

قال عثمان: أهال يا عمي، تفضل. ادخل.

ترجمه فارسی

عثمان گفت: خوش آمدی عمو. وارد.

قال أحمد: هل والدك موجود؟

ترجمه فارسی

احمد گفت: پدرت آنجاست؟

قال عثمان: نعم هو موجود.

ترجمه فارسی

عثمان گفت: آری موجود است.

قال أحمد: و أين خالك؟

ترجمه فارسی

احمد گفت: عمویت کجاست؟

قال عثمان: هو موجود أيضا.

ترجمه فارسی

عثمان گفت: او هم هست.

قال أحمد: هل هما مشغوالن؟

ترجمه فارسی

احمد گفت: مشغولند؟

قال عثمان: نعم هما مشغوالن جدا.

ترجمه فارسی

عثمان گفت: بلی مشغله زیادی دارند.

قال أحمد: ماذا يفعالن؟

ترجمه فارسی

احمد گفت: چه کار می‌کنند؟

قال عثمان: هما مسافران غدا إلى المدينة و هما يستعدان الان للسفر.

ترجمه فارسی

عثمان گفت: آنها فردا به مدینه می‌روند و اکنون برای سفر آماده می‌شوند.

دخل العم غرفة الجلوس، و ذهب عثمان إلى المطبخ و فتح الثالجة و أحضر بعض العصير.

ترجمه فارسی

عمو وارد اتاق نشیمن شد و عثمان به آشپزخانه رفت و در یخچال را باز کرد و کمی آب میوه آورد.

صب عثمان العصير في الكوب و قال: تفضل يا عمي، اشرب العصير.

ترجمه فارسی

عثمان شیره را در جام ریخت و گفت: برو عمو، شیره را بنوش.

 

۲۴. فضل صالة الجماعة (فضیلت نماز جماعت)

طلب بشير من والده أن يأخذه إلى المسجد حتى يصلي في جماعة ألن رسول هللا، صلى هللا عليه و سلم، قال: صالة الجماعة تفضل صالة الفرد بسبع و عشرين درجة.

ترجمه فارسی

بشیر از پدرش خواست که او را به مسجد ببرد تا نماز جماعت بخواند زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نماز جماعت بیست و هفت مرتبه بر نماز فردی برتری دارد.

أخذ الوالد ولده إلى المسجد. شاهد بشير عددا كبيرا من المصلين يقفون خلف اإلمام. بعد الصالة تحدث اإلمام عن فوائد الصالة فقال:

ترجمه فارسی

پدر پسرش را به مسجد برد. بشیر تعداد زیادی از نمازگزاران را دید که پشت سر امام ایستاده بودند. امام پس از نماز به فواید نماز پرداخت و فرمود:

الصالة ركن من أركان الاسالم، و لها فوائد كثيرة منها: يدخل هللا المصلي الجنة، والصالة نظافة و نشاط و رياضة، و هي صلة بين العبد و ربه.

ترجمه فارسی

نماز از ارکان اسلام است و فواید زیادی دارد از جمله: خدای نمازگزار وارد بهشت ​​می شود و نماز پاکیزگی و فعالیت و ورزش است و ارتباط بین بنده و پروردگارش است.

كان بشير سعيدا في المسجد و طلب من والده أن يأخذه دائما إلى هناك ليصلي في جماعة و يدرس القرآن و الحديث و ليقابل أصدقاءه.

ترجمه فارسی

بشیر در مسجد خوشحال شد و از پدرش خواست که همیشه او را برای اقامه نماز جماعت، مطالعه قرآن و حدیث و ملاقات با دوستانش به آنجا ببرد.

 

۲۵. هوايات عمر (سرگرمی های عمر)

هوايات عمر كثيرة، مثل القراءة و الرسم و المراسلة. يقرأ عمر في أوقات الفراغ: الكتب و المجالت و هو يأخذ من والده رياال كل يوم، ويشتري كتابا جديدا كل أسبوع، و هو الان يملك مكتبة كبيرة في البيت.

ترجمه فارسی

عمر سرگرمی‌های زیادی مانند مطالعه، نقاشی و مکاتبه دارد. عمر در اوقات فراغتش کتاب و مجله می‌خواند، هر روز یک ریال از پدرش می‌گیرد و هر هفته یک کتاب جدید می‌خرد، الان یک کتابخانه بزرگ در خانه دارد.

و في أيام العطلة يرسم عمر الناس و الحيوانات و األشجار. و هو يحصل على جائزة الرسم دائما في المدرسة. و أصدقاء عمر كثيرون، يكتب لهم الرسائل، و هم يكتبون له أيضا.

ترجمه فارسی

در روزهای تعطیل، عمر انسان‌ها، حیوانات و درختان را می‌کشد. او همیشه جایزه نقاشی را در مدرسه می‌گیرد. عمر دوستان زیادی دارد برای آنها نامه می‌نویسد و آنها هم برای او می‌نویسند.

في العطلة القادمة سيزور عمر صديقه إسماعيل في قطر.

ترجمه فارسی

در تعطیلات آینده عمر به دیدار دوستش اسماعیل در قطر می‌رود.

 

۲۶. شهر رمضان (ماه رمضان)

صام أحمد رمضان و لم يشعر بجوع أو عطش، فالطقس جميل هذه السنة، فهو ليس حارا وال باردا و المطر ينزل يوميا.

ترجمه فارسی

احمد در ماه رمضان روزه گرفت و نه احساس گرسنگی و نه تشنگی کرد، امسال هوا زیباست، نه گرم است و نه سرد و هر روز باران می‌بارد.

يقضي أحمد اليوم في نشاط و عمل، فهو يذهب إلى المدرسة مبكرا، و عندما يعود إلى البيت يصلي الظهر ثم يقرأ القرآن الكريم، و في العصر يساعد أمه و أخواته في إعداد طعام اإلفطار.

ترجمه فارسی

احمد روز را با تحرک و کار می‌گذراند، زود به مدرسه می‌رود و وقتی به خانه برمی‌گردد، نماز ظهر را می‌خواند و سپس قرآن می‌خواند و بعد از ظهر به مادر و خواهرانش در تهیه صبحانه کمک می‌کند.

عندما يؤذن المؤذن لصالة المغرب تتناول العائلة اإلفطار ثم يصلي المغرب جماعة، و عندما يحين وقت العشاء يذهب أحمد مع والده إلى المسجد لصالة العشاء و التراويح و تالوة القرآن.

ترجمه فارسی

وقتی مؤذن نماز مغرب را می‌خواند، خانواده صبحانه می‌خورند، سپس نماز مغرب را به جماعت می‌خوانند و وقتی وقت شام می‌شود، احمد به همراه پدرش برای نماز عصر و نماز تراویح و خواندن دعا به مسجد می‌رود. قرآن.

يحب أحمد شهر رمضان ألنه شهر كريم نزل فيه القرآن، و فيه ليلة القدر. و ليالي رمضان جميلة يقضيها الناس في العبادة و زيارة األهل و األصدقاء.

ترجمه فارسی

احمد ماه رمضان را دوست دارد، زیرا این ماه شریفی است که قرآن در آن نازل شده و شب قدر در آن است. شب‌های ماه رمضان زیباست و مردم آن را به عبادت و دیدار با خانواده و دوستان می‌گذرانند.

 

۲۷. تلميذ مجتهد (دانشجوی سخت کوش)

دخل التلميذ المكتبة ثم جلس على الكرسي، و تناول كتاب اللغة العربية، قرأ قليال ثم خرج من المكتبة و ركب دراجته و ذهب إلى البيت.

ترجمه فارسی

دانش آموز وارد کتابخانه شد، سپس روی صندلی نشست، یک کتاب زبان عربی برداشت، کمی مطالعه کرد، سپس از کتابخانه خارج شد، سوار دوچرخه شد و به خانه رفت.

وصل إلى البيت سريعا فتح الباب و ذهب إلى والدته في المطبخ، و قال لها: مساء الخير.

ترجمه فارسی

سریع به خانه رسید و در را باز کرد و رفت پیش مادرش در آشپزخانه و به او گفت: عصر بخیر.

ثم سألها: هل العشاء جاهز؟

ترجمه فارسی

سپس از او پرسید: شام آماده است؟

قالت له: نعم.

ترجمه فارسی

به او گفت: بله.

قال لها: سأصلي العشاء ثم أحضر للعشاء.

ترجمه فارسی

به او گفت: نماز عصر را می‌خوانم و بعد برای شام می‌آیم.

 

۲۸. عائلة إسماعيل في الحج (خانواده اسماعیل در حج)

سافر إسماعيل مع والده و والدته إلى السعودية ألداء فريضة الحج، و قضوا هناك أياما سعيدة بين مكة المكرمة و المدينة المنورة. قضوا أسبوعين في مكة زاروا فيهما بيت هللا الحرام و قضوا أسبوعا في المدينة زاروا فيه المسجد النبوي.

ترجمه فارسی

اسماعیل به همراه پدر و مادرش برای ادای فریضه حج به عربستان سفر کرد و روزهای خوشی را در آنجا بین مکه و مدینه سپری کردند. دو هفته در مکه بودند که بیت الله الحرام را زیارت کردند و یک هفته در مدینه بودند و مسجد النبی را زیارت کردند.

طاف إسماعيل حول الكعبة سبعة أشواط و سعى بين الصفا و المروة سبعة أشواط أيضا، ثم شرب من ماء زمزم. شاهد إسماعيل الحجاج في عرفات و منى، لقد جاءوا من بالد كثيرة. ألوانهم مختلفة و لغاتهم مختلفة.

ترجمه فارسی

اسماعیل هفت بار کعبه را طواف کرد و هفت مرتبه بین صفا و مروه راه رفت و سپس از آب زمزم نوشید. اسماعیل زائران را در عرفات و منا دید و از کشورهای بسیاری آمده بودند. رنگ آنها متفاوت است و زبان آنها متفاوت است.

وقفوا جميعا ينادون: لبيك اللهم لبيك.

ترجمه فارسی

همگی ایستادند و صدا زدند: خدایا تو اینجایی.

ال فرق بين الصغير و الكبير و الرجل و المرأة و العربي و األعجمي.

ترجمه فارسی

فرقی بین جوان و پیر، زن و مرد، عرب و عجم نیست.

انتهت أيام الحج و عادت العائلة إلى بلدها تحمل الهدايا إلى األهل واألصدقاء، أما إسماعيل فقد كان سعيدا و تمنى أن يزور مكة و المدينة كل سنة.

ترجمه فارسی

ایام حج به پایان رسید و خانواده با حمل هدایایی برای خانواده و دوستان به کشور خود بازگشتند و اما اسماعیل خوشحال بود و آرزو داشت هر سال مکه و مدینه را زیارت کند.

 

۲۹. التالميذ الغائبون (دانش آموزان غایب)

أخرج المدرس كراسة الغائبين و سأل التالميذ: هل هناك تلميذ غائب؟

ترجمه فارسی

معلم دفترچه غیبت را بیرون آورد و از دانش آموزان پرسید: آیا دانش آموزی غایب است؟

أجاب التالميذ: نعم، هناك تالميذ غائبون.

ترجمه فارسی

شاگردان پاسخ دادند: بله، شاگردان غایب هستند.

قال المدرس: من الغائبون؟

ترجمه فارسی

استاد گفت: غایبین چه کسانی هستند؟

قالوا: التالميذ الغائبون هم أحمد و عادل و حسين.

ترجمه فارسی

گفتند: شاگردان غایب احمد و عادل و حسین هستند.

سأل المدرس: لماذا غابوا من الحصة؟

ترجمه فارسی

معلم پرسید: چرا کلاس را از دست دادند؟

أجاب التالميذ: أحمد ذهب إلى المحطة ليستقبل والده. و عادل ذهب إلى المستشفى ليزور صديقه، و حسين ذهب إلى المطار ليودع خاله.

ترجمه فارسی

شاگردان پاسخ دادند: احمد برای پذیرایی از پدر به ایستگاه رفت. عادل برای عیادت دوستش به بیمارستان رفت و حسین برای خداحافظی با عمویش به فرودگاه رفت.

كتب المدرس أسماء الغائبين في الكراسة، ثم قال: يا محمد امسح السبورة، عندنا اليوم درس جديد.

ترجمه فارسی

معلم اسامی غایبان را در دفتر نوشت، سپس گفت: ای محمد، تخته را پاک کن، امروز درس جدیدی داریم.

 

۳۰. كيف قضيت عيد األضحی (عید قربان را چگونه گذراندید؟)

استيقظت مبكرا يوم العيد، اغتسلت ثم صليت الفجر و ارتديت مالبسي الجديدة. ذهبت إلى والدتي في المطبخ. كانت تعد طعام الفطور قلت لها: عيد مبارك يا أمي و أرجو أن تكوني دائما بخير و صحة جيدة.

ترجمه فارسی

روز عید زود از خواب بیدار شدم، دوش گرفتم، نماز سحر خواندم و لباس نو پوشیدم. رفتم به آشپزخواه پیش مامان. او در حال آماده کردن صبحانه بود که به او گفتم: عید مبارک مادر، امیدوارم همیشه خوب و سلامت باشی.

ثم ذهبت إلى والدي و قلت له: عيد سعيد يا أبي و أتمنى أن تكون دائما سعيدا.

ترجمه فارسی

سپس نزد پدرم رفتم و به او گفتم: عیدت مبارک پدر و امیدوارم همیشه شاد باشی.

تناولت بعض التمر ثم ذهبت مع والدي إلى المصلى لصالة العيد. في الطريق إلى المصلى أخبرني والدي بقصة النبي إبراهيم و ولده إسماعيل.

ترجمه فارسی

مقداری خرما خوردم و بعد با پدرم برای نماز عید به نمازخانه رفتم. در راه نمازخانه پدرم داستان حضرت ابراهیم و پسرش اسماعیل را برایم تعریف کرد.

لقد أراد إبراهيم أن يذبح ولده إسماعيل، ولكن هللا أرسل إليه كبشا و أمره أن يذبح الكبش بدال عن ولده إسماعيل.

ترجمه فارسی

ابراهیم می‌خواست پسرش اسماعیل را ذبح کند، اما خداوند قوچی برای او فرستاد و به او دستور داد که قوچ را به جای پسرش اسماعیل ذبح کند.

بعد الصالة عدنا إلى البيت فذبح والدي خروف العيد، ثم تناولنا الفطور و ذهبنا بعد ذلك لزيارة األهل واألصدقاء.

ترجمه فارسی

بعد از خواندن نماز به خانه برگشتیم و پدرم بره عید را ذبح کرد و بعد صبحانه خوردیم و به دیدار خانواده و دوستان رفتیم.

في العصر ذهبنا إلى حديقة الحيوانات و قضينا هناك وقتا جميال، و في المساء زارنا بعض األهل و األصدقاء في البيت.

ترجمه فارسی

بعد از ظهر به باغ وحش رفتیم و اوقات خوشی را در آنجا گذراندیم و عصر تعدادی از خانواده و دوستان در خانه ما را ملاقات کردند.

 

۳۱. حسن سمين (حسن چاق است)

يحب حسن األكل و هو يأكل الحلوى كثيرا و يشرب العصير دائما. حسن اآلن هو أسمن ولد في الحي.

ترجمه فارسی

او عاشق غذا خوردن خوب است، شیرینی زیاد می‌خورد و همیشه آبمیوه می‌نوشد. حسن الان چاق‌ترین پسر محله است.

يمشي جميع األوالد خلف حسن و هم يضحكون و ينادون: سمين… سمين… یغضب حسن و يبكي ثم يجري إلى البيت.

ترجمه فارسی

همه پسرها پشت سر حسن راه می‌روند و می‌خندند و صدا می‌زنند: چاق… چاق… حسن عصبانی می‌شود و گریه می‌کند و بعد می‌دود به سوی خانه.

في الصباح يتناول حسن الفطور مع والده، يأكل بيضة واحدة و قطعة صغيرة من الخبز و يشرب كوبا صغيرا من العصير.

ترجمه فارسی

صبح حسن با پدرش صبحانه می‌خورد، یک تخم مرغ و یک تکه نان می‌خورد و یک فنجان کوچک آبمیوه می‌نوشد.

و في الظهر يتناول حسن الغداء مع والدته، يأكل السمك و الدجاج و الحلوى و يشرب العصير.

ترجمه فارسی

ظهر حسن با مادرش ناهار می‌خورد و ماهی و مرغ و شیرینی می‌خورد و آب میوه می‌خورد.

سأله والده: أنت تأكل معي قليال، لماذا أنت سمين؟ هذا أمر عجيب!

ترجمه فارسی

پدرش از او پرسید: تو با من کمی غذا بخور، چرا چاق شدی؟ این شگفت انگیز است!

نظر حسن إلى والدته ثم ضحك و قال: » يا والدي اسأل والدتي عن السبب.

ترجمه فارسی

حسن نگاهی به مادرش کرد و خندید و گفت: پدرم، دلیلش را از مادرم بپرس.

 

۳۲. هجرة رسول هللا صلى الله عليه وسلم (هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم)

قال األب: هاجر الرسول، صلى هللا عليه وسلم، من مكة إلى المدينة. كان معه صديقه أبو بكر، رضي هللا عنه، كانا يركبان ناقتين سريعتين. كان كفار قريش يبحثون عنهما في الصحراء.

ترجمه فارسی

پدر گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه هجرت کرد. دوستش ابوبکر رضی الله عنه با او بود، سوار بر دو شتر تندرو بودند. کفار قریش در بیابان به جستجوی آنان می‌پرداختند.

دخل الرسول و معه أبو بكر غار حراء، كان الرسول يقول لصديقه: ال تحزن إن هللا معنا.

ترجمه فارسی

رسول خدا و ابوبکر با او وارد غار حیره شدند، پیامبر به دوست خود می‌گفت: غمگین مباش که خدا با ماست.

وصل الرسول صلى الله عليه وسلم سالما إلى المدينة فاستقبله أهل المدينة باألناشيد.

ترجمه فارسی

رسول خدا صلی الله علیه و آله به سلامت به مدینه رسید و مردم مدینه با نغمه‌هایی از او استقبال کردند.

في المدينة أسس الرسول صلى الله عليه وسلم أول مسجد للمسلمين هناك، و من ذلك المسجد ارتفع صوت المؤذن عاليا: هللا أكبر… هللا أكبر… و من المدينة انطلق نور اإلسالم فوصل إلى بالد بعيدة، و انتشر دين هللا في العالم.

ترجمه فارسی

رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدینه اولین مسجد مسلمانان را در آنجا بنا کرد و از آن مسجد صدای مؤذن بلند شد: الله اکبر… الله اکبر… و از مدینه. نور اسلام تابید و به سرزمین‌های دور رسید و دین خدا در سراسر جهان گسترش یافت.

الهجرة حادث مهم في تاريخ المسلمين، و في كل سنة يحتفل المسلمون في كل مكان بذلك الحادث العظيم.

ترجمه فارسی

هجرت یک رویداد مهم در تاریخ مسلمانان است و همه ساله مسلمانان در همه جا این رویداد بزرگ را جشن می‌گیرند.

 

۳۳.  يوم الجمعة (روز جمعه)

يستيقظ عبد هللا يوم الجمعة مبكرا في السادسة صباحا، يتوضأ ثم يصلي الصبح و يقرأ القرآن الكريم. في الساعة التاسعة يتناول الفطور مع عائلته.

ترجمه فارسی

عبدالله روز جمعه ساعت شش صبح زود از خواب بیدار می‌شود، وضو می‌گیرد، سپس نماز صبح را به جا می‌آورد و قرآن کریم را تلاوت می‌کند. ساعت نه با خانواده‌اش صبحانه می‌خورد.

بعد الفطور يقرأ عبد هللا الصحف و في الظهر يذهب إلى الحمام و يغتسل بالماء و الصابون، ثم يتوضأ و يذهب مع والده إلى المسجد لصالة الجمعة.

ترجمه فارسی

عبدالله پس از صرف صبحانه، روزنامه می‌خواند و ظهر به دستشویی می‌رود و با آب و صابون شستشو می‌دهد و سپس وضو می‌گیرد و با پدرش برای نماز جمعه به مسجد می‌رود.

في المسجد يستمع إلى خطبتي اإلمام ثم يصلي الجمعة. في العصر يزور عبد هللا أصدقاءه و يلعب معهم كرة السلة.

ترجمه فارسی

در مسجد دو خطبه امام را می‌شنود و نماز جمعه را می‌خواند. بعد از ظهر عبدالله به دیدار دوستانش می‌رود و با آنها بسکتبال بازی می‌کند.

بعد صالة المغرب تجلس العائلة في الحديقة و تتناول بعض العصير و الشاي، في المساء يراجع عبد هللا دروسه ثم يشاهد التلفزيون، ينام عبد هللا يوم الجمعة متأخرا في الحادية عشرة ليال.

ترجمه فارسی

بعد از نماز مغرب خانواده در باغ می‌نشینند و مقداری آبغوره و چای می‌نوشند، عصر عبدالله درس‌هایش را مرور می‌کند و بعد تلویزیون تماشا می‌کند، روز جمعه عبدالله ساعت یازده شب دیر می‌خوابد.

 

۳۴. كتاب عن اإلسالم (کتابی درباره اسلام)

أخذت من والدي عشرين رياال، و ذهبت إلى المكتبة. وجدت في المكتبة كتابا جيدا عن اإلسالم فاشتريته و أعطيت البائع عشرة رياالت وعدت إلى البيت سعيدا ألنني أستطيع اآلن أن أفهم ديني جيدا.

ترجمه فارسی

بیست ریال از پدرم گرفتم و به کتابخانه رفتم. کتاب خوبی در مورد اسلام در کتابخانه پیدا کردم، آن را خریدم و ده ریال به فروشنده دادم و خوشحال به خانه رفتم زیرا اکنون می‌وانم دین خود را به خوبی درک کنم.

يتحدث الكتاب عن أشياء كثيرة في اإلسالم، يتحدث عن أركان اإلسالم الخمسة و هي الشهادتان و الصالة و الزكاة و الصوم و الحج. و يتحدث أيضا عن هجرة المسلمين من مكة إلى الحبشة و إلى المدينة.

ترجمه فارسی

این کتاب در مورد بسیاری از چیزهای اسلام صحبت می‌کند و در مورد پنج رکن اسلام یعنی شهادت، نماز، زکات، روزه و حج صحبت می‌کند. همچنین در مورد هجرت مسلمانان از مکه به حبشه و مدینه صحبت می‌کند.

و يتحدث الكتاب عن المسجد فهو مكان الصالة و الدراسة عند المسلمين.

ترجمه فارسی

کتاب در مورد مسجد که محل نماز و مطالعه مسلمانان است صحبت می‌کند.

و قرأت في الكتاب عن تاريخ اإلسالم. لقد خرج اإلسالم من المدينة و انتشر في كل مكان.

ترجمه فارسی

در کتاب تاریخ اسلام خواندم. اسلام از مدینه بیرون آمد و همه جا را فرا گرفت.

 

۳۵. رمضان شهر الصوم (رمضان ماه روزه داری است)

ينتظر الناس رمضان من عام إلى عام، ألنه شهر الصوم و شهر العبادة و شهر التراحم.

ترجمه فارسی

مردم سال به سال منتظر رمضان هستند، زیرا ماه روزه و ماه عبادت و ماه مهر و محبت است.

فيه ليلة القدر، التي هي خير من ألف شهر، والتي نزل فيها القرآن على نبينا محمد، صلى هللا عليه و سلم. و فيه موقعة بدر، و هي أول نصر من هللا للمسلمين.

ترجمه فارسی

در آن شب قدر است که بهتر از هزار ماه است و قرآن بر پیامبر ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم در آن نازل شده است. شامل جنگ بدر است که اولین پیروزی از جانب خداوند برای مسلمانان بود.

و ها هم أوالء المسلمون قد أخذوا يستعدون للقائه. اآلباء يشترون قمر الدين و المكسرات، و األمهات يجهزن األطعمة و الحلوى اللذيذة.

ترجمه فارسی

و اکنون این مسلمانان برای ملاقات با او آماده می‌شوند. پدران قمر الدین و آجیل می‌خرند و مادران غذاها و شیرینی‌های لذیذ تهیه می‌کنند.

و ساعة اإلفطار، يجتمع أفراد األسرة جميعا حول المائدة، و بعد تناول الطعام و الصالة يستريحون، ثم يذهبون إلى المسجد ألداء صالة العشاء و التراويح، و تالوة القرآن.

ترجمه فارسی

در ساعت صبحانه همه افراد خانواده دور سفره جمع می‌شوند و پس از صرف غذا و نماز استراحت می‌کنند و سپس برای اقامه نماز عصر و تراویح به مسجد می‌روند و به تلاوت قرآن می‌پردازند.

و عندما يحين السحور يتناولون من الطعام ما يعينهم على صيام اليوم التالي ثم يصلون الفجر و ينامون قليال، و يستيقظون ليبدأوا عملهم في نشاط.

ترجمه فارسی

وقتی سحری می‌رسد، آن‌قدر غذا می‌خورند تا روز بعد روزه بگیرند، سپس سحر می‌خوانند، کمی می‌خوابند و بیدار می‌شوند تا فعالانه کار خود را شروع کنند.

و في األيام األخيرة من رمضان، يخرج اآلباء و األمهات لشراء المالبس الجديدة استعدادا لعيد الفطر.

ترجمه فارسی

در روزهای پایانی ماه مبارک رمضان، مادران و پدران برای خرید لباس نو بیرون می‌روند تا برای عید فطر آماده شوند.

و في اليوم األول من شوال، يستيقظ المسلمون مبكرين، ألداء زكاة الفطر، ثم صالة العيد جماعة.

ترجمه فارسی

در روز اول شوال، مسلمانان برای پرداخت زکات فطره زود از خواب بیدار می‌شوند، سپس نماز عید را به جماعت می‌خوانند.

ثم يتبادلون الزيارات و التهاني. و عندما يقابل المسلم صديقه يقول: عيد سعيد.

ترجمه فارسی

سپس دیدار و تبریک می‌گویند. وقتی مسلمانی دوستش را ملاقات می‌کند، می‌گوید: عیدتان مبارک.

فيرد اآلخر: كل عام و أنتم بخير.

ترجمه فارسی

دیگری پاسخ می‌دهد: سال نو مبارک.

 

۳۶. كيف نفهم شخصا (چگونه یک شخص را درک کنیم؟)

نحن نستطيع أن نفهم الشخص بطريقة أفضل، إذا عرفنا الرياضة التي يمارسها، و الهواية التي يقضي فيها وقت فراغه، و نوع الكتب التي يقرأها.

ترجمه فارسی

اگر فردی را که ورزش می‌کند، سرگرمی که اوقات فراغت خود را در آن می‌گذراند و نوع کتاب‌هایی که می‌خواند بدانیم، بهتر می‌توانیم درک کنیم.

فالذي يلعب رياضة مثل كرة الطاولة ليس كمن يمارس حمل األثقال. و الذي يهتم بالرسم و الموسيقى ليس كمن يهتم باألعمال اليدوية. و الذي يقرأ الكتب الفنية و القصصية ليس كمن يقرأ الكتب العلمية الصعبة.

ترجمه فارسی

کسی که ورزشی مانند تنیس روی میز انجام می‌دهد با کسی که وزنه می‌کشد یکسان نیست. علاقه‌مند به طراحی و موسیقی با علاقه‌مند به صنایع دستی یکی نیست. آن که کتاب‌های هنری و روایی می‌خواند با کسی که کتاب‌های علمی دشوار می‌خواند یکی نیست.

فقل لي: ما رياضتك؟ و ما هوايتك؟ و ما كتابك المفضل؟ أقول لك من أنت.

ترجمه فارسی

پس به من بگو: ورزش شما چیست؟ و سرگرمی شما چیست؟ و کتاب مورد علاقه شما چیست؟ بهت بگو کی هستی

 

۳۷. قضاء وقت الفراغ (گذراندن اوقات فراغت)

لكل الناس وقت للعمل و وقت للراحة. فالتالميذ يذهبون إلى مدارسهم في سعادة كل يوم، يقرأون الكتب، و يكتبون الدروس، و يعملون التجارب في المعمل.

ترجمه فارسی

هرکس زمانی برای کار و زمانی برای استراحت دارد. دانش آموزان هر روز با خوشحالی به مدرسه می‌روند، کتاب می‌خوانند، درس می‌نویسند و در آزمایشگاه آزمایش می‌کنند.

و عندما يعودون إلى بيوتهم يجتهدون في أداء الواجب، و يستذكرون و يستعدون لليوم التالي و هكذا، فهم يقضون أيام الدراسة في تعب مستمر.

ترجمه فارسی

وقتی به خانه برمی‌گردند برای انجام تکالیف، درس خواندن، آماده شدن برای روز بعد و… به سختی کار می‌کنند، روزهای مدرسه را در خستگی مداوم می‌گذرانند.

و في اإلجازة األسبوعية، يحاول التالميذ أن يستريحوا من تعب األسبوع. فهذا يذهب إلى النادي الرياضي ليقابل أصدقاءه و يلعب معهم.

ترجمه فارسی

در آخر هفته دانش آموزان سعی می‌کنند از خستگی هفته استراحت کنند. او (یکی از دانش آموزان) به باشگاه ورزشی می‌رود تا دوستانش را ملاقات کند و با آنها بازی کند.

و آخر يفضل الجلوس في البيت و ممارسة إحدى الهوايات التي يحبها: مثل قراءة قصة، أو الرسم، أو جمع الطوابع، أو المراسلة، أو سماع الموسيقى.

ترجمه فارسی

دیگری ترجیح می‌دهد در خانه بنشیند و یکی از سرگرمی‌هایی را که دوست دارد انجام دهد: مانند خواندن داستان، نقاشی، جمع آوری تمبر، مکاتبه یا گوش دادن به موسیقی.

و ثالث يخرج مع مدرسته أو مجموعة من أصحابه إلى رحلة في مكان قريب أو بعيد.

ترجمه فارسی

یک سوم با مدرسه یا گروهی از دوستانش در یک سفر دور یا نزدیک بیرون می‌روند.

و من التالميذ من يصحب أسرته لزيارة األقارب و األصدقاء.

ترجمه فارسی

برخی از دانش آموزان خانواده‌های خود را برای دیدار با اقوام و دوستان همراهی می‌کنند.

و في اإلجازات الطويلة هناك من يفضلون السفر لمشاهدة بالد جديدة و مقابلة أهلها و االطالع على حضارتهم و طريقة حياتهم.

ترجمه فارسی

در تعطیلات طولانی، کسانی هستند که ترجیح می‌دهند برای دیدن کشورهای جدید، ملاقات با مردم آنها و آشنایی با تمدن و شیوه زندگی آنها سفر کنند.

فما هواياتك المفضلة ؟ و كيف تقضي أوقات فراغك؟

ترجمه فارسی

سرگرمی‌های مورد علاقه شما چیست؟ اوقات فراغت خود را چگونه می‌گذرانید؟

 

۳۸. ما رأيك في مصروف الجيب (نظر شما در مورد پول توجیبی چیست؟)

عبدلله و سميرة لا يأخذان مبلغا كافيا لمصروف الجيب من والدهما. فالوالد يعتقد أن النقود الكثيرة قد تفسد األوالد. و األم تشاركه أيضا في نفس الرأي.

ترجمه فارسی

عبدالله و سمیرا پول جیبی کافی از پدرشان دریافت نمی‌کنند. پدر معتقد است که پول زیاد ممکن است بچه‌ها را خراب کند. مادر نیز همین نظر را دارد.

و بالطبع، يوافق عبدلله وسميرة على ذلك. و يقوالن إن اآلباء  يمكنهم أن يشتروا كل شيء ألبنائهم. فهناك أشياء صغيرة يجب أن يشتريها األبناء من مصروف الجيب.

ترجمه فارسی

البته عبدالله و سمیرا موافق هستند. آنها می‌گویند که والدین می‌توانند همه چیز را برای فرزندان خود بخرند. چیزهای کوچکی هستند که بچه‌ها باید با پول تو جیبی بخرند.

و عندما يقول الوالدان إن على األوالد أن يقدروا قيمة المال. يرد عبدلله و سميرة قائلين: إنهما يدركان قيمة المال جيدا، و إذا كان مصروفهما كافيا فسوف يتعلمان كيف ينفقان باعتدال، و كيف يوفران ويدخران.

ترجمه فارسی

و وقتی والدین می‌گویند که بچه‌ها باید برای پول ارزش قائل شوند. عبدالله و سمیرا پاسخ می‌دهند و می‌گویند: ارزش پول را خوب می‌فهمند و اگر خرجشان کافی باشد یاد می‌گیرند که چگونه در حد اعتدال خرج کنند و چگونه پس انداز کنند و پس انداز کنند.

 

۳۹. أهمية تنظيم الوقت (اهمیت سازماندهی زمان)

تنظيم الوقت مهم في حياة اإلنسان و وسيلة إلى سعادته، و ذلك بأن يكون لديه وقت للعمل و وقت للعبادة و وقت للطعام و وقت للهواية و وقت للراحة.

ترجمه فارسی

سازماندهی زمان در زندگی انسان مهم است و وسیله‌ای برای خوشبختی اوست، از طریق داشتن وقت برای کار، زمانی برای عبادت، زمانی برای غذا، زمانی برای سرگرمی‌ها و زمانی برای استراحت.

و إذا لم يفعل اإلنسان ذلك يعيش في تعب وال تصبح لحياته فائدة. فإن تنظيم العمل يجعله يعمل أكثر و بطريقة أفضل، و تنظيم أوقات الطعام يؤدي إلى صحة أحسن، و تنظيم وقت الفراغ يقوده إلى حياة أسعد و أجمل،

ترجمه فارسی

اگر انسان این کار را نکند در خستگی به سر می‌برد و زندگی‌اش بیهوده می‌شود. سازماندهی کار باعث می‌شود بیشتر و به نحو بهتری کار کند، سازماندهی اوقات صرف غذا باعث سلامتی بهتر و سازماندهی اوقات فراغت زندگی شادتر و زیباتر می‌شود.

و أداء الصالة في مواعيدها يمأل اإلنسان باإليمان و الخشوع و يجعله قريبا من هللا سبحانه و تعالى.

ترجمه فارسی

اقامه نماز به موقع انسان را سرشار از ایمان و خشوع می‌کند و به خداوند متعال نزدیک می‌کند.

و التلميذ الناجح هو الذي يشعر بقيمة الوقت و يعرف كيف يستعمله.

ترجمه فارسی

دانش آموز موفق کسی است که ارزش زمان را احساس کند و بداند چگونه از آن استفاده کند.

يستذكر دروسه و يعمل واجباته و يشترك في النشاط الرياضي و الثقافي و االجتماعي، و يجتهد في مزاولة بعض الهوايات في أوقات فراغه.

ترجمه فارسی

او دروس خود را مطالعه می‌کند، تکالیف خود را انجام می‌دهد، در فعالیت‌های ورزشی، فرهنگی و اجتماعی شرکت می‌کند و در اوقات فراغت به انجام برخی از سرگرمی‌ها می‌پردازد.

 

۴۰. عيد الاضحى (عید قربان)

إنه عيد حقا، ذلك اليوم الذي يجمع الناس على لسان واحد، و على شعور واحد، و على كلمة واحدة.

ترجمه فارسی

این واقعاً یک تعطیلات است، روزی که مردم را با یک زبان، یک احساس و یک کلمه گرد هم می‌آورد.

بعضهم يذهب إلى مكة و يلبي يقول: لبيك اللهم لبيك… و بعضهم يتجه إليها في صالته و يكبر يقول: هللا أكبر… هللا أكبر… و بعضهم يذبح األضحية…

ترجمه فارسی

عده‌ای به مکه می‌روند و لبیک می‌خوانند و می‌گویند: خدایا اینک… و برخی در نمازشان رو به آن می‌کنند و می‌گویند: «الله اکبر»… «الله اکبر». اکبر… و بعضی‌ها قربانی ذبح می‌کنند…

ففي مكة التي يتجه إليها المسلمون، بيت هللا الحرام، الذي أمر هللا نبيه إبراهيم عليه السالم أن يبنيه.

ترجمه فارسی

در مکه که مسلمانان به سوی آن می‌روند، بیت الله الحرام است که خداوند به حضرت ابراهیم (ع) دستور ساخت آن را داده است.

و في مكة ولد النبي محمد، عليه الصالة و السالم. و في مكة نزل عليه الوحي فأخذ يدعو إلى هللا، حتى انتشر نور الحق.

ترجمه فارسی

حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم در مکه به دنیا آمد. در مکه وحی بر او نازل شد و شروع به مناجات با خدا کرد تا اینکه نور حق منتشر شد.

و إذا كانت األعياد مبعث السرور و السعادة، فإن عيد األضحى مبعث الذكريات و الدروس. ففي هذا العيد يتعلم المسلمون دروسا قيمة في الطاعة و اإلنفاق و الجهاد.

ترجمه فارسی

اگر تعطیلات مایه شادی و نشاط است، عید قربان مایه خاطره و درس است. مسلمانان در این عید درس‌های ارزشمندی در مورد اطاعت و انفاق و جهاد می‌آموزند.

يذكر المسلمون في هذا العيد قصة إبراهيم و ابنه إسماعيل، عليهما السالم. إبراهيم الذي رأى في المنام أنه يذبح ابنه، فيقول له: يا بني إني أرى في المنام أني أذبحك فانظر ماذا ترى.

ترجمه فارسی

مسلمانان در این عید سرگذشت ابراهیم و پسرش اسماعیل علیهم السلام را به یاد می‌آورند. ابراهیم که در خواب دید پسرش را ذبح می‌کند به او گفت: ای پسرم در خواب می‌بینم که تو را ذبح می‌کنم پس ببین چه می‌بینی.

فيقول إسماعيل: يا أبت افعل ما تؤمر ستجدني إن شاء هللا من الصابرين. أطاع إسماعيل أباه و أوشك األب أن يذبح ابنه طاعة لله، ففداه هللا بذبح عظيم.

ترجمه فارسی

اسماعیل می‌گوید: ای پدر، آنچه را که به تو امر شده است انجام بده، انشاء الله مرا از صابران خواهی یافت. اسماعیل از پدرش اطاعت کرد و پدر نزدیک بود فرزندش را در راه اطاعت خدا قربانی کند، پس خداوند او را با قربانی بزرگی فدیه داد.

و ما زال المسلمون مقبلين من كل مكان إلى هذه األرض الطيبة. و قد كان حجهم شاقا و أصبح اليوم سهال.

ترجمه فارسی

مسلمانان هنوز از همه جا به این سرزمین خوب می‌آیند. حج آنها سخت بود اما امروز آسان شده است.

فال عجب أن تشهد هذه األرض المباركة تلك الجموع العظيمة المؤمنة التي تأتي إليها من كل بالد الدنيا. وال عجب أن تفيض هذه األرض المباركة بالخير الكثير.

ترجمه فارسی

جای تعجب نیست که این سرزمین مبارک شاهد چنین جمعیت عظیمی از مؤمنان است که از همه کشورهای جهان به آن می‌آیند. جای تعجب نیست که این سرزمین پر برکت از اینهمه خوبی‌ها لبریز شود.

 

۴۱. ما رأيك في الواجب المنزلی (نظر شما در مورد تکالیف چیست؟)

هل عندك واجبات اليوم؟ هل أديت الواجب؟ لماذا لم تعمله حتى اآلن؟ أسئلة قد تسمعها كثيرا من والديك.

ترجمه فارسی

امروز تکلیف داری؟ آیا تکالیف خود را انجام دادید؟ چرا هنوز انجامش ندادی؟ سوالاتی که ممکن است زیاد از والدین خود بشنوید.

في بعض بالد العالم – و ربما في بلدك أيضا – يكلف المدرسون التالميذ الصغار بواجبات كثيرة. و يقضي بعض التالميذ ثالث ساعات أو أربع في عمل الواجب.

ترجمه فارسی

در برخی از کشورهای جهان – و شاید در کشور شما نیز – معلمان وظایف زیادی را به دانش آموزان جوان محول می‌کنند. برخی از دانش آموزان سه یا چهار ساعت را صرف انجام تکلیف می‌کنند.

فما مقدار الواجب الذي تؤديه كل يوم؟ و كم ساعة تستغرق في أدائه؟ هل الواجب ضروري للتالميذ بين سن العاشرة و الثامنة عشرة؟ ما رأيك؟

ترجمه فارسی

هر روز چقدر انجام وظیفه می‌کنید؟ اجرای آن چند ساعت طول می‌کشد؟ آیا این تکلیف برای دانش آموزان ده تا هجده سال لازم است؟ نطر شما چی هست؟

 

۴۲. من بيوت الله (از خانه‌های خدا)

١- المسجد األقصى في القدس: هو ثالث المساجد اإلسالمية بعد الكعبة و مسجد الرسول بالمدينة. و هو أول قبلة للمسلمين.

ترجمه فارسی

1- مسجد الاقصی در بیت المقدس: سومین مسجد اسلامی پس از کعبه و مسجد النبی در شهر است. قبله اول مسلمانان است.

يحيط به سور عظيم و في ساحته الواسعة قبة الصخرة. و هذا هو المسجد الذي أسرى هللا بنبيه محمد، صلى هللا عليه وسلم، من المسجد الحرام إليه.

ترجمه فارسی

دور تا دور آن را دیوار بزرگی احاطه کرده است و در صحن وسیع آن قبه الصخره قرار دارد. این مسجدی است که خداوند پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله و سلم را در سفر از مسجد الحرام به آن حضرت برد.

٢- الجامع األموي في دمشق: بناه الوليد بن عبد الملك في القرن األول الهجري. و له أربعة أبواب و ثالث مآذن و أربعة محاريب.

ترجمه فارسی

2- مسجد اموی در دمشق: ساخته الولید بن عبدالملک در قرن اول هجری. دارای چهار در، سه مناره و چهار محراب است.

و هو عظيم المساحة واسع األركان. فيه مجالس للعلوم الدينية، و قاعة للكتب العلمية اإلسالمية القيمة.

ترجمه فارسی

اندازه بزرگ و ستون‌های جادار است. دارای مجالس علوم دینی و تالار کتاب‌های ارزشمند علمی اسلامی است.

٣- الجامع األزهر في القاهرة: بناه القائد جوهر الصقلي في القرن الرابع الهجري. ثم اهتم به صالح الدين و أمر أن تدرس فيه علوم الدين.

ترجمه فارسی

3- مسجد الازهر در قاهره: توسط فرمانده جوهر الصقلی در قرن چهارم هجری ساخته شده است. سپس صالح الدین به آن علاقه‌مند شد و دستور داد علوم دینی را در آنجا تدریس کنند.

فصار أعظم جامعة إسالمية يقصدها المسلمون من جميع بالد العالم ليدرسوا علوم اللغة العربية و الفقه و التفسير و الحديث.

ترجمه فارسی

این دانشگاه تبدیل به بزرگترین دانشگاه اسلامی شد که مسلمانان از تمام کشورهای جهان برای تحصیل در علوم زبان عربی، فقه، تفسیر و حدیث از آن بازدید کردند.

٤- مسجد قرطبة في األندلس: من أكبر مساجد األندلس و أجملها. بدأ بناءه عبد الرحمن األول في القرن الثاني الهجري.

ترجمه فارسی

4- مسجد قرطبه در اندلس: یکی از بزرگترین و زیباترین مساجد اندلس. ساخت آن توسط عبدالرحمن اول در قرن دوم هجری آغاز شد.

يشتهر بمئذنته العالية و محاريبه الثالثة، و أعمدته المصنوعة من الرخام و منبره الفريد. و قد استمر بناء هذا المسجد ثالثة قرون كاملة.

ترجمه فارسی

به خاطر مناره بلند، سه محراب، ستون‌های مرمرین و منبر بی‌نظیرش معروف است. ساخت این مسجد سه قرن کامل ادامه داشت.

 

۴۳. صالح الدين (صالح الدین)

منذ حوالى تسعمائة سنة، هجم الصليبيون من بالد أوروبية كثيرة على الدولة اإلسالمية، فقتلوا النساء و األطفال و الشيوخ، و احتلوا الشام و فلسطين و بيت المقدس، و أقاموا دولة هناك.

ترجمه فارسی

حدود نهصد سال پیش صلیبیون از بسیاری از کشورهای اروپایی به دولت اسلامی حمله کردند و زنان و کودکان و سالمندان را کشتند و شام و فلسطین و اورشلیم را اشغال کردند و در آنجا دولتی تأسیس کردند.

و مرت سنوات طويلة على هذا االحتالل، و المسلمون يفكرون في طريقة يتخلصون بها من عدوهم دون فائدة.

ترجمه فارسی

سال‌ها از این اشغال می‌گذرد و مسلمانان در فکر راهی برای خلاصی از شر دشمن خود هستند که فایده‌ای نداشت.

و رأى صالح الدين الظلم الذي يعيش فيه المسلمون، فصمم على أن يقوم بهذا األمر، فأخذ يطوف بالبالد اإلسالمية، و يدعو الناس للجهاد في سبيل هللا، و طرد هؤالء المحتلين.

ترجمه فارسی

صلاح الدین ظلمی را که مسلمانان در آن به سر می‌برند، دید و مصمم به انجام این کار شد، به گردش در کشورهای اسلامی پرداخت و مردم را به جهاد در راه خدا و بیرون راندن این اشغالگران فرا خواند.

و استطاع صالح الدين أن يجمع عددا كبيرا من المجاهدين من الشباب و الكبار، و كون جيشا عظيما، سار به إلى فلسطين، و أقام معسكره بالقرب من حطين، استعدادا للقاء األعداء.

ترجمه فارسی

صلاح الدین توانست تعداد زیادی از مجاهدان از پیر و جوان را جمع کند و لشکری ​​بزرگ تشکیل دهد که برای مقابله با دشمنان به فلسطین لشکر کشید و اردوگاه خود را در نزدیکی حطین برپا کرد.

و في يوم شديد الحرارة، هجم جيش صالح الدين على جيوش الصليبيين الكثيرة العدد، في معركة قوية، كتب هللا فيها النصر للمسلمين، و تخلصت البالد اإلسالمية من الصليبيين، و عاد إليها األمن و السالم، و عادت كذلك الصالة في المسجد األقصى، بفضل هذا القائد العظيم.

ترجمه فارسی

لشکر صلاح الدین در یک روز بسیار گرم به لشکریان متعدد صلیبی‌ها حمله کردند و در نبردی قدرتمند، خداوند پیروزی مسلمانان را مقرر کرد و کشورهای اسلامی از شر صلیبی‌ها خلاص شدند و امنیت و آرامش به آنها بازگشت و نماز. همچنین به لطف این رهبر بزرگ به مسجد الاقصی بازگشت.

 

۴۴. التفاهم بين اآلباء واألبناء (تفاهم بین والدین و فرزندان)

هناك خالفات تحدث دائما بين اآلباء واألبناء. فاآلباء ينظرون إلى األبناء على أنهم كبار، و ينسون فارق السن بينهم، و يريدون من األبناء أن يكونوا صورة ثانية منهم.

ترجمه فارسی

همیشه بین والدین و فرزندان اختلاف نظر وجود دارد. والدین به کودکان خود به عنوان بزرگسالان نگاه می کنند، تفاوت سنی بین آنها را فراموش می کنند و می خواهند فرزندانشان تصویر دوم آنها باشند.

و األبناء ينظرون إلى اآلباء على أنهم من عصر قديم، و أنهم يفكرون تفكيرا متأخرا، وال يمكن أن يتفقوا معهم في الرأي. و هذه هي أهم أسباب الخالف.

ترجمه فارسی

کودکان به والدین خود به عنوان افرادی از دوران باستان نگاه می‌کنند که به گذشته فکر می‌کنند و نمی‌توانند با نظر خود موافق باشند. اینها مهمترین دلایل اختلاف نظر هستند.

ولكن إذا نظر اآلباء إلى أبنائهم نظرة أخرى ليفهموهم بطريقة أفضل، و إذا تذكروا كيف أنهم كانوا في نفس هذا الموقف من آبائهم، ألدركوا أنهم يجب أن يغيروا معاملتهم ألبنائهم، و يكونوا أكثر صبرا و فهما.

ترجمه فارسی

اما اگر والدین از منظر دیگری به فرزندان خود نگاه می‌کردند تا آنها را بهتر درک کنند و اگر به یاد بیاورند که چگونه با والدین خود در چنین شرایطی قرار داشتند، متوجه می‌شدند که باید رفتار خود را با فرزندان خود تغییر دهند و بیشتر رفتار کنند. صبور و فهمیده

أما األبناء فيجب أن يدركوا أن طاعة الوالدين من طاعة هللا، و أنهم في كثير من األحيان ال يعرفون ما ينفعهم و ما يضرهم، و إذا أطاعوا أبويهم كان ذلك خيرا لهم و أفضل.

ترجمه فارسی

در مورد فرزندان باید بدانند که اطاعت از پدر و مادر، اطاعت از خداوند است و در بسیاری از موارد نمی‌دانند چه سود و چه ضرری به آنها می‌رساند و اگر از والدین خود اطاعت کنند برای آنها بهتر و بهتر است.

 

۴۵. ولة في المملكة العربية السعودية (کشوری در پادشاهی عربستان سعودی)

أخي عبد الرحمن
السالم عليكم و رحمة هللا و بركاته،

ترجمه فارسی

برادرم عبدالرحمن درود و رحمت و برکات خداوند بر شما باد.
أكتب إليك هذا الخطاب من المملكة العربية السعودية. وصلنا مطار جدة يوم السبت الماضي. و أثناء خروجنا من المطار شاهدنا مدينة الحجاج. و وجدنا سيارة و زارة المعارف في انتظارنا عند الباب.

ترجمه فارسی

من این نامه را از پادشاهی عربستان سعودی برای شما می‌نویسم. شنبه گذشته به فرودگاه جده رسیدیم. از فرودگاه که خارج می‌شدیم، شهر زائران را دیدیم. یک ماشین وزارت آموزش و پرورش را دیدیم که دم در منتظرمان بود.
ركبنا السيارة و في الطريق شاهدنا العمارات الكبيرة و الحدائق الجميلة. و زرنا ميناء جدة.

ترجمه فارسی

سوار ماشین شدیم و در راه ساختمان‌های بزرگ و باغ‌های زیبا را دیدیم. از بندر جده بازدید کردیم.
ثم سارت بنا السيارة في طريق طويل، و بعد ساعة وصلنا مكة المكرمة. و هناك أدينا العمرة: طفنا حول الكعبة بمالبس اإلحرام سبع مرات، و سعينا بين الصفا و المروة سبعة أشواط ثم شربنا من ماء زمزم.

ترجمه فارسی

سپس ماشین ما را به یک جاده طولانی برد و پس از یک ساعت به مکه رسیدیم. در آنجا عمره به جا آوردیم: هفت مرتبه با لباس احرام بر کعبه طواف کردیم و هفت مرتبه بین صفا و مروه راه افتادیم، سپس از آب زمزم نوشیدیم.
أقمنا في مكة يوما واحدا إلى جوار بيت هللا الحرام، ثم سافرنا بالسيارة في طريق جميل بين الجبال إلى الطائف، و هي مصيف جميل، يبعد مسافة خمسين ميال إلى الجنوب من مكة و أكلنا من فاكهتها اللذيذة، و شربنا من مائها العذب.

ترجمه فارسی

یک روز در مکه در کنار بیت الله الحرام ماندیم سپس با ماشین در جاده‌ای زیبا بین کوه به طائف که ییلاق بسیار زیبایی است در پنجاه مایلی جنوب مکه حرکت کردیم و میوه خوشمزه آن را خوردیم و آب شیرین آن را نوشید
و في يوم االثنين، سافرنا بالحافلة إلى المدينة المنورة و هناك صلينا بمسجد الرسول، صلى هللا عليه وسلم.

ترجمه فارسی

روز دوشنبه با اتوبوس به مدینه رفتیم و آنجا در مسجد النبی صلوات الله علیه و آله نماز خواندیم.
و من المدينة سافرنا بالطائرة إلى الرياض، عاصمة المملكة العربية السعودية. و هي مدينة كبيرة، شوارعها واسعة و مبانيها حديثة. و هناك زرنا المتحف الوطني و برج الرياض.

ترجمه فارسی

از شهر با هواپیما به ریاض، پایتخت پادشاهی عربستان سعودی رفتیم. این شهر بزرگ، با خیابان‌های عریض و ساختمان‌های مدرن است. در آنجا از موزه ملی و برج ریاض بازدید کردیم.
سنبقى في الرياض ثالثة أيام، ثم نسافر إلى غانا بإذن هللا فإلى اللقاء قريبا.

ترجمه فارسی

سه روز در ریاض می‌مانیم بعد انشاالله به غنا می‌رویم به زودی می‌بینمت.
و السالم عليكم و رحمة هللا و بركاته،
أخوك أبو بكر

ترجمه فارسی

سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد. برادرت ابوبکر

 

۴۶. خالد بن الوليد (خالد بن ولید)

أسلم سنة ثمان للهجرة. و بعد إسالمه بعامين، اشترك في الفتح األكبر (فتح مكة) و دخل المسلمون مكة بعد غياب عشر سنوات. و يرى خالد ذلك فيقول لنفسه: أجل، إنه وعد هللا.

ترجمه فارسی

او در سال هشتم هجری اسلام آورد. دو سال پس از مسلمان شدنش در فتح بزرگ مکه شرکت کرد و مسلمانان پس از ده سال غیبت وارد مکه شدند. خالد این را می‌بیند و با خود می‌گوید: آری این وعده خداست.

ثم يشكر نعمة ربه الذي هداه لإلسالم، ليكون – في يوم الفتح العظيم هذا – و احدا من الذين يحملون اإلسالم إلى مكة.

ترجمه فارسی

سپس نعمت پروردگارش را كه او را به اسلام هدايت كرد شكر مي‌كند تا او – در اين روز فتح بزرگ – از حاملان اسلام به مكه باشد.

و ظل خالد إلى جوار رسول هللا صلى الله عليه وسلم، في خدمة الدين الذي و هب له حياته.

ترجمه فارسی

خالد در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در خدمت دینی که جان خود را به آن داد، ماند.

و عندما جاء أبو بكر، رضي هللا عنه، إلى الخالفة، حارب خالد المرتدين، و أخذ ينتقل بجيشه من معركة إلى معركة، و من نصر إلى نصر، حتى انتصر في معركة اليمامة، و عاد اإلسالم إلى الجزيرة العربية كلها.

ترجمه فارسی

هنگامی که ابوبکر رضی الله عنه به خلافت رسید، خالد با مرتدین جنگید و لشکر خود را از جنگ به جنگ و از پیروزی به پیروزی آغاز کرد تا اینکه در جنگ الیمامه پیروز شد. و اسلام به سراسر شبه جزیره عربستان بازگشت.

ثم خرج على رأس جيش إلى العراق، فانتصر على الفرس. و انتقل إلى الشام. و هناك قاد خالد أكبر المعارك و أعظمها: معركة اليرموك.

ترجمه فارسی

سپس در رأس لشکری ​​به سوی عراق رفت و پارسیان را شکست داد. و به شام ​​نقل مکان کرد. در آنجا خالد بزرگ و بزرگترین نبرد را رهبری کرد: نبرد یرموک.

و في هذه المعركة الكبيرة، ظهرت بطولة خالد و شجاعته، فقد خرج على رأس مائة من جنوده، و هجم بقوة على ميسرة جيش الروم – و عددها أربعون ألف جندي – و كانت ضربة قوية، فرقت جموع األعداء، و دقت ساعة النصر للمسلمين.

ترجمه فارسی

در این نبرد بزرگ، دلاوری و شجاعت خالد نمایان شد و در رأس صد نفر از سربازان خود بیرون رفت و به جناح لشکر روم – که تعداد آنها چهل هزار سرباز بود – با قدرت حمله کرد و این ضربه محکمی بود که توده های دشمن را متفرق کرد. و ساعت پیروزی مسلمانان را رقم زد.

و هكذا هزمت أكبر دولتين في ذلك الوقت على يده، و بعدها بدأ نور اإلسالم يضيء في كل مكان… في فلسطين و الشام و العراق و مصر و غيرها من البالد.

ترجمه فارسی

بدین ترتیب دو کشور بزرگ در آن زمان از او شکست خوردند و پس از آن نور اسلام در همه جا… در فلسطین و شام و عراق و مصر و کشورهای دیگر تابیده شد.

 

۴۷. امرأة تبحث عن ولدها (زنی به دنبال پسرش می‌گردد)

صالح الدين األيوبي مجاهد و قائد عظيم. عاش يحب العمل و الجهاد في سبيل هللا، فكان يعمل مع جنوده بيده و يساعدهم. و قد عرفه الناس بالرحمة مع أعدائه.

ترجمه فارسی

صلاح الدین ایوبی مجاهد و رهبر بزرگی است. او زندگی می‌کرد و عاشق کار و جهاد در راه خدا بود، از این رو با سربازان خود دست به کار می‌شد و به آنها کمک می‌کرد. مردم او را با دشمنان خود مهربان می‌دیدند.

جاءت إليه امرأة من بالد األعداء تبكي، فسألها عن السبب. فقالت المرأة إن بعض الناس أخذوا ولدها.

ترجمه فارسی

زنی از کشور دشمن گریان نزد او آمد، پس علت را از او پرسید. زن گفت عده‌ای بچه‌اش را گرفتند.

فأمر جنوده أن يبحثوا عنه حتى و جدوه، و سلموه إلى أمه، فشعرت بالسعادة، و دعت لصالح الدين، و شكرته على عمله الطيب، و أعلنت إسالمه.

ترجمه فارسی

پس به سربازانش دستور داد تا او را بیابند و به جستجوی او بپردازند و به مادرش سپرد و او احساس خوشبختی کرد و به خاطر دین او شاکر بود و از کار نیکش تشکر کرد و مسلمان شدنش را اعلام کرد.

 

۴۸. ما رأيك في الزي المدرسی (نظر شما در مورد لباس مدرسه چیست؟)

أنت تستيقظ كل يوم في الصباح، فتنظف أسنانك، و تتوضأ و تصلي، و تتلو بعض القرآن، ثم ترتدي مالبسك و تنظر في المرآة لتصفف شعرک.

ترجمه فارسی

هر روز صبح از خواب بیدار می‌شوی، مسواک می‌زنی، وضو می‌گیری، نماز می‌خوانی، مقداری از قرآن می‌خوانی، سپس لباس می‌پوشی و در آینه نگاه می‌کنی تا موهایت را حالت بدهی.

ماذا ترتدي يا ترى؟ أترتدي المالبس العادية أم الزي المدرسي؟

ترجمه فارسی

چه پوشیده‌ای تعجب می‌کنم؟ آیا لباس معمولی می‌پوشید یا لباس مدرسه؟

بعض التالميذ ال يحبون الزي المدرسي، و يقولون إن األوالد ال يجب أن يظهروا بنفس المظهر. ال بد أن يكونوا أحرارا في ارتداء الزي الذي يعجبهم.

ترجمه فارسی

برخی از دانش آموزان لباس مدرسه را دوست ندارند و می‌گویند پسرها نباید شبیه به هم باشند. آنها باید آزاد باشند تا هر لباسی را که دوست دارند بپوشند.

و هناك من يختلف في الرأي مع هؤالء فيقول إن الزي المدرسي أفضل. فالفقراء و األغنياء من التالميذ يجب أن يكونوا جميعا بمظهر واحد. عندئذ ال يتباهى األغنياء بمالبسهم الفاخرة، وال يخجل الفقراء من مالبسهم الرخيصة.

ترجمه فارسی

کسانی هستند که با این افراد مخالف هستند و می‌گویند لباس فرم مدرسه بهتر است. دانش آموزان فقیر و ثروتمند باید همه شبیه هم باشند. آن وقت ثروتمندان به لباس‌های فاخر خود رجز نخواهند رفت و فقرا از لباس‌های ارزان خود خجالت نمی‌کشند.

و نحن نريد أن نعبر عن أنفسنا لكن الزي المدرسي ال يساعدنا على ذلك ألننا ال نختار اللون و الشكل الذي نريده ولكنه في نفس الوقت يؤدي غرضا و نفعا لمن يرتديه. فما رأيك؟

ترجمه فارسی

ما می‌خواهیم خودمان را ابراز کنیم، اما لباس مدرسه به ما کمکی نمی‌کند، زیرا رنگ و شکلی را که می‌خواهیم انتخاب نمی‌کنیم، اما در عین حال برای هر کسی که آن را می‌پوشد، هدف و فایده‌ای دارد. شما چی فکر می‌کنید؟

 

۴۹. اليوم الرياضي (روز ورزش)

أقامت مدرستنا في األسبوع الماضي حفال رياضيا كبيرا. حضر اآلباء لمشاهدة أبنائهم، و جلسوا في الملعب الكبير.

ترجمه فارسی

هفته گذشته مدرسه ما یک رویداد ورزشی بزرگ برگزار کرد. والدین برای تماشای فرزندان خود آمدند و در زمین بازی بزرگ نشستند.

بدأ الحفل باستعراض رياضي لجميع تالميذ المدرسة، الذين ساروا بمالبسهم الرياضية الجميلة في صفوف منتظمة.

ترجمه فارسی

این مراسم با رژه ورزشی برای تمامی دانش آموزان مدرسه آغاز شد که با لباس‌های زیبای ورزشی خود در ردیف‌های منظم قدم زدند.

و بعد أن وقف التالميذ في أماكنهم في ساحة الملعب بدأوا التمرينات الرياضية في نظام و نشاط، على أنغام الموسيقى.

ترجمه فارسی

پس از ایستادن دانش آموزان در محل خود در زمین بازی، تمرینات را به صورت منظم و فعال و با نوای موسیقی آغاز کردند.

في مسابقات الجري فاز صفنا في سباق مائة متر.

ترجمه فارسی

در مسابقات دو و میدانی کلاس ما در دوی ۱۰۰ متر قهرمان شد.

و في القفز العالي، قفز صديقي أحمد أعلى من الجميع.

ترجمه فارسی

در پرش ارتفاع دوستم احمد از همه بالاتر پرید.

ثم أقيمت مباراة قصيرة في كرة القدم بين صفنا و الصف الثاني و فاز فريقنا بالمباراة.

ترجمه فارسی

سپس یک مسابقه فوتبال کوتاه بین کلاس ما و کلاس دوم برگزار شد و تیم ما برنده مسابقه شد.

و في آخر الحفل و زعت الجوائز على الفائزين.

ترجمه فارسی

در پایان این مراسم به برندگان جوایزی اهدا شد.

و قد حصل صفنا على كأس البطولة هذا العام.

ترجمه فارسی

کلاس ما امسال جام قهرمانی را برد.

 

۵۰. الخطة البسيطة للقائد العظيم (طرح ساده یک رهبر بزرگ)

في الحرب العالمية الثانية جمع القائد ضباطه الكبار و قال لهم: إن عدونا أقوى، وال بد أن نفكر في خطة لنهزمه. على كل منكم أن يعد خطة يعتقد أنها تنجح في تحقيق النصر.

ترجمه فارسی

در جنگ جهانی دوم، فرمانده افسران ارشد خود را جمع کرد و به آنها گفت: دشمن ما قوی‌تر است و باید برای شکست او تدبیری بیندیشیم. هر کدام از شما باید برنامه ای را آماده کنید که معتقد است در رسیدن به پیروزی موفق خواهد شد.

و قبل المعركة اجتمع القائد بضباطه، و عرض كل منهم خطته. و كانت كلها خططا صعبة. عندئذ قال القائد العظيم: اآلن عرفت أفضل طريقة للهجوم.

ترجمه فارسی

قبل از جنگ، فرمانده با افسران خود ملاقات کرد و هر کدام نقشه خود را ارائه کردند. همه آنها نقشه‌های دشواری بودند. سپس رهبر بزرگوار فرمود: اکنون بهترین راه حمله را می‌دانم.

سوف ال أستخدم أية واحدة من هذه الطرق الصعبة. سأستخدم أسهل طريقة و هي التي علمناها في الدرس األول بالكلية الحربية.

ترجمه فارسی

من از هیچ یک از این روش های دشوار استفاده نخواهم کرد. من از ساده‌ترین روش استفاده خواهم کرد، یعنی همان روشی که در اولین درس در دانشکده افسری آموزش دادیم.

تعجب الضباط من كالمه. و تعجبوا أكثر عندما نجحت الخطة البسيطة في هزيمة األعداء. و لما سألوه بعد المعركة عن سبب النصر قال القائد العظيم: كنت متأكدا أن كل ما فكرتم فيه سيفكر فيه األعداء و يستعدون له جيدا.

ترجمه فارسی

افسران از سخنان او تعجب کردند. زمانی که نقشه ساده موفق به شکست دشمنان شد، شگفت‌زده‌تر شدند. هنگامی که پس از جنگ از او علت پیروزی را پرسیدند، رهبر بزرگوار فرمودند: مطمئن بودم که هر چه فکر می‌کردی به فکر دشمنان خواهد بود و برای آن به خوبی آماده می‌شود.

لذلك اخترت هذه الخطة السهلة التي لم يفكر فيها أحد، ولم يستعد لها، و لذلك انتصرنا.

ترجمه فارسی

به همین دلیل این طرح آسان را انتخاب کردم که هیچکس فکرش را نکرده بود و برای آن آماده نشده بود و به همین دلیل برنده شدیم.

 

چطور می‌توانیم با خواندن متون، زبان عربی یاد بگیریم؟

خواندن متون ساده به زبان عربی می‌تواند برای یادگیری بسیار موثر باشد؛ اما با دانستن و رعایت برخی نکات، این متون می‌توانند بیشترین بازدهی را برای شما داشته باشند.

در زیر چند نکته و راهکار کمکی برای یادگیری بهتر از متون ساده عربی برای افراد مبتدی را آورده‌ایم:

 

۱. کلمات جدید را یادداشت کنید

برای اینکه در کنار خواندن متن‌ها بتوانید به طور موثری دایره لغات خود را گسترش بدهید، باید:

  • کلمات جدید را در جایی یادداشت کنید. از این کلمات جدید یک لیست درست کنید که بتوانید به طور منظم برای مرور به آن سر بزنید.
  • سعی کنید متونی با موضوعات مختلف بخوانید تا با کلمات و اصطلاحات جدید در زمینه‌های متنوع نیز آشنایی پیدا کنید.
  •  می‌توانید از برنامه‌هایی که به شما اجازه ساخت فلش کارت در تلفن همراهتان را می‌دهد نیز استفاده کنید.

 

۲. به‌طور مداوم تمرین کنید

در هر چیزی که می‌خواهید پیشرفت کنید، تمرین منظم و مداوم یکی از اصلی‌ترین نکات است. پس مطمئن شوید که روزانه زمانی را برای خواندن متون ساده عربی و مرور نکاتی که از آن‌ها استخراج کرده‌اید، اختصاص می‌دهید.

بیشتر بدانید: اهمیت استمرار و پیوستگی در فرایند یادگیری زبان جدید

یادگیری زبان عربی با متون

 

۳. به دستور زبان توجه کنید

هنگامی که شروع به خواندن متن‌ها می‌کنید، سعی کنید توجه ویژه‌ای به دستور زبان به کار رفته در آن‌ها داشته باشید. این کار باعث می‌شود که مطالب مرتبط با این حوزه از زبان عربی را عمیق‌تر و کاربردی‌تر یاد بگیرید.

 

۴. به طور فعال بخوانید

هنگامی که خواندن متن را تمام کردید، سعی کنید سوالاتی در مورد آن از خود بپرسید تا ببینید اصول و جزئیات متن را درک کرده‌اید یا خیر. همچنین می‌توانید پس از اتمام هر متن سعی کنید خلاصه‌ای از آنچه اتفاق افتاد را به زبان عربی برای خود بازگو کرده یا بنویسید.

 

آیا می‌خواهید با یک رویکرد جذاب و نوین به دنیای زبان عربی وارد شوید؟ با شرکت در کلاس‌های خصوصی زبان عربی در هایتاکی به دنیای عربی خوش‌آمد بگویید و با با افزایش انگیزه و بهبود مهارت‌های زبانی، خود را در داستان‌های جذاب یادگیری زبان عربی غرق کنید.

هایتاکی

 

مزایای استفاده از متون ساده برای یادگیری زبان عربی

استفاده از متون ساده در یادگیری زبان عربی به دلیل بازدهی بالا در روند یادگیری این زبان به زبان آموزان فرصتی مناسب می‌دهد تا به شیوه‌ای فعالانه با ساختارها و واژگان ابتدایی زبان آشنا شوند.

ردیف مزیت ها توضیح
۱ یادگیری لغات و اصطلاحات اساسی یادگیری واژگان و اصطلاحات عربی کمک می‌کنند تا در زمان کمتری به این زبان مسلط شوید.
۲ تقویت مهارت‌های خواندن خواندن متون ساده، مهارت خواندن را بهبود می‌بخشد و به افراد امکان می‌دهد با ساختار جملات آشنا شوند.
۳ آشنایی با فرهنگ و تاریخ این متون علاوه بر یادگیری زبان، فرصتی برای شناخت فرهنگ و تاریخ کشورهای عربی فراهم می‌کنند.
۴ تقویت مهارت‌های گویش گوش دادن به فایل صوتی متون ساده باعث می‌شوند تا تلفظ صحیح واژگان عربی را به خوبی بیاموزید.
۵ مهارت ترجمه و تفسیر مطالعه متون و توانایی درک آنها به مهارت ترجمه و تفسیر آنها کم می‌کنند.
۶ انگیزه برای یادگیری مداوم یادگیری زبان عربی از طریق متون، زبان‌آموز را به دنیای عربی می‌کشاند و انگیزه لازم برای ادامه این مسیر را در وی تقویت می‌کند.

سوالات متداول

1. آیا متون ساده در یادگیری زبان عربی برای زبان آموزان موثر هستند؟

بله، استفاده از متون ساده برای سطح مبتدیان، به دلیل ساختار ساده و لغات ابتدایی، موثر و مفید است.

2. آیا متون ساده در آشنایی با فرهنگ و تاریخ کشورهای عربی نقشی دارند؟

بله، متون ساده علاوه بر یادگیری زبان، فرصتی را برای آشنایی با فرهنگ و تاریخ کشورهای عربی فراهم می‌کنند.

3. چطور هوش مصنوعی می‌تواند به زبان آموزان کمک کند تا زبان عربی را از متون ساده بهتر یاد بگیرند؟

هوش مصنوعی با تحلیل دقیق داده‌ها و ارائه توضیحات ساده و واضح، به زبان آموزان این امکان را می‌دهد با مفاهیم زبانی متون ساده آشنا شوند و با بازخوردهای مستقیم، مهارت‌های زبانی خود را بهبود بخشند.

 

لوگو پرجم امارات متحده عربی

سخن پایانی

خواندن متون ساده زبان عربی، روشی کارآمد برای تقویت مهارت‌های خواندن و نوشتن شماست. اگر در حال یادگیری زبان عربی از سطح مبتدی هستید و به بهبود مهارت‌های زبانی خود علاقه دارید، از متون کوتاه و ساده استفاده کنید.

این متون نه تنها به شما کمک می‌کنند تا دایره لغات و مهارت درک مطلب را در خود تقویت نمایید ، بلکه درک بهتری از فرهنگ عرب نیز به شما می‌آموزند. استفاده از منابع معتبر و انجام تمرینات بیشتر، می‌تواند به شما در یادگیری زبان عربی کمک کند. از هر لحظه‌ای از این مسیر لذت ببرید.

 

منابع:

این مطلب چقدر برای شما مفید بود؟

میانگین امتیازات ۵ / ۵. تعداد نظرات ۳

هنوز امتیازی ثبت نشده. شما اولین نفر باشید!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *