متون ساده به زبان اسپانیایی برای سطح مبتدی
یادگیری زبان اسپانیایی میتواند چالشی مهم برای هر فرد باشد، به ویژه زمانی که او در سطح مبتدی قرار دارد. یکی از راههای کارآمد برای تقویت مهارتهای زبانی در این سطح، استفاده از متون ساده و قابل درک است.
متون ساده اسپانیایی، به زبانآموزان مبتدی کمک میکنند تا با واژگان و ساختارهای زبانی پایه آشنا شوند و به تدریج توانایی خواندن و درک متون پیچیدهتر را بدست آورند.
در ادامه میخوانید:
- متون ساده به زبان اسپانیایی برای سطح مبتدی
- روشهای یادگیری زبان اسپانیایی با متون ساده
- مزایای یادگیری زبان اسپانیایی با متون ساده
- سخن پایانی
متون ساده به زبان اسپانیایی برای سطح مبتدی
۱. Mi nueva casa (خانه جدید من)
Yo vivo en Granada, una ciudad pequeña que tiene monumentos muy importantes como la Alhambra. Aquí la comida es deliciosa y son famosos el gazpacho, el rebujito y el salmorejo. ترجمه فارسیمن در گرانادا زندگی میکنم، شهر کوچکی که آثار بسیار مهمی مانند الحمرا دارد. غذای اینجا خوشمزه است و گازپاچو، ربوجیتو و سالمورجو معروف هستند.
Mi nueva casa está en una calle ancha que tiene muchos árboles. El piso de arriba de mi casa tiene tres dormitorios y un despacho para trabajar. ترجمه فارسیخانه جدید من در یک خیابان عریض است که درختان زیادی دارد. طبقه بالای خانه من دارای سه اتاق خواب و یک دفتر کار است.
El piso de abajo tiene una cocina muy grande, un comedor con una mesa y seis sillas, un salón con dos sofás verdes, una televisión y cortinas.
ترجمه فارسیطبقه پایین دارای یک آشپزخانه بسیار بزرگ، یک اتاق غذاخوری با یک میز و شش صندلی، یک اتاق نشیمن با دو مبل سبز، یک تلویزیون و پرده است.
Además, tiene una pequeña terraza con piscina donde puedo tomar el sol en verano. ترجمه فارسیعلاوه بر این، دارای یک تراس کوچک با استخر است که در تابستان میتوانم در آن آفتاب بگیرم.
Me gusta mucho mi casa porque puedo invitar a mis amigos a cenar o a ver el fútbol en mi televisión.
ترجمه فارسیمن خانهام را خیلی دوست دارم زیرا میتوانم دوستانم را به شام دعوت کنم یا از تلویزیونم فوتبال تماشا کنم.
Además, cerca de mi casa hay muchas tiendas para hacer la compra, como panadería, carnicería y pescadería. ترجمه فارسیعلاوه بر این، نزدیک خانه من فروشگاه های زیادی برای خرید وجود دارد، مانند نانوایی، قصابی و ماهی فروشی.
|
۲. El parque (پارک)
Me llamo Pedro y hoy quiero hablar del parque que hay junto a mi casa.
ترجمه فارسیاسم من پدرو است و امروز میخواهم در مورد پارک کنار خانهام صحبت کنم.
Yo me divierto todos los días en el parque. Allí veo las palomas comiendo y bebiendo agua. También veo pájaros de colores en los árboles.
ترجمه فارسیمن هر روز در پارک تفریح میکنم. آنجا کبوترها را میبینم که در حال خوردن و نوشیدن آب هستند. پرندههای رنگارنگ را هم در درختان میبینم.
Voy al parque a las cinco de la tarde, cuando termino los deberes de la escuela. Allí veo a mi amigo Juan y a mi amigo Luis.
ترجمه فارسیساعت پنج بعدازظهر که تکالیفم را تمام میکنم به پارک میروم. در آنجا دوستم خوان و دوستم لوئیس را میبینم.
Con ellos juego al escondite y a otros juegos muy entretenidos.
ترجمه فارسیبا آنها (بازی) مخفیگاه و دیگر بازیهای بسیار سرگرمکننده بازی میکنم.
Luis se va más temprano del parque porque tiene que ir a la escuela de música a aprender a tocar el piano.
ترجمه فارسیلوئیس زودتر پارک را ترک میکند زیرا برای یادگیری نواختن پیانو باید به مدرسه موسیقی برود.
Mi padre también va al parque a hacer deporte. Él corre durante una hora después de trabajar.
ترجمه فارسیپدرم هم برای ورزش به پارک میرود. او یک ساعت بعد از کار میدود.
Mi madre solo va los fines de semana porque acaba tarde de trabajar.
ترجمه فارسیمادرم فقط آخر هفتهها میرود چون در هفته او دیر کارش را تمام میکند.
Ella se sienta siempre en el mismo banco y yo juego mientras con mis amigos.
ترجمه فارسیاو همیشه روی یک نیمکت مینشیند و من با دوستانم بازی میکنم.
Por la mañana cruzo el parque para ir al colegio, pero no me entretengo para no llegar tarde a clase.
ترجمه فارسیصبح از پارک رد میشوم تا به مدرسه بروم، اما دست و پا نمیزنم (برای رفتن به پارک بیتابی نمیکنم) تا سر کلاس دیر نروم.
De camino al colegio veo al guarda del parque y siempre me da un caramelo de fresa.
ترجمه فارسیدر راه مدرسه نگهبان پارک را میبینم و او همیشه یک آب نبات توت فرنگی به من میدهد.
|
۳. Familia pequeña (خانواده کوچک)
Mi familia no es muy grande, somos solo cuatro personas: mi padre, mi madre, mi hermana y yo. También tenemos un perro.
ترجمه فارسیخانواده من زیاد بزرگ نیست، ما فقط چهار نفر هستیم: پدرم، مادرم، خواهرم و من. ما یک سگ هم داریم.
Yo soy mayor que mi hermana, pero ella es más alta. Yo tengo doce años y ella once.
ترجمه فارسیمن از خواهرم بزرگترم اما او قدش بلندتر است. من دوازده ساله هستم و او یازده ساله است.
Mis padres se llaman Javier y María, mi hermana se llama Sara y yo Luis. Vivimos todos juntos en una casa muy bonita.
ترجمه فارسیپدر و مادرم خاویر و ماریا نام دارند، خواهرم سارا نام دارد و من لوئیس هستم. همه ما با هم در یک خانه بسیار زیبا زندگی میکنیم.
Mi padre es banquero y mi madre ama de casa. Por la mañana, desayunamos juntos en la cocina.
ترجمه فارسیپدرم بانکدار و مادرم خانهدار است. صبح با هم در آشپزخانه صبحانه میخوریم.
Me gusta desayunar con mi familia. Además, por las mañanas siempre tengo hambre.
ترجمه فارسیمن دوست دارم با خانوادهام صبحانه بخورم. به علاوه، من همیشه صبحها گرسنه هستم.
Después del colegio, mi madre prepara una comida deliciosa. Por la tarde, mi madre queda con sus amigas, y mi padre juega al tenis.
ترجمه فارسیبعد از مدرسه، مادرم یک غذای خوشمزه آماده میکند. بعد از ظهر، مادرم با دوستانش رفت و آمد میکند و پدرم تنیس بازی میکند.
Mi hermana y yo hacemos los deberes, y después vemos la televisión. Los viernes por la tarde vamos los cuatro de compras.
ترجمه فارسیمن و خواهرم تکالیفمان را انجام میدهیم و بعد تلویزیون تماشا میکنیم. بعدازظهرهای جمعه هر چهار نفر به خرید میرویم.
Mi padre es alto y rubio, y mi madre es morena y delgada. A mi hermana le gusta quedar con sus amigas en el parque.
ترجمه فارسیپدرم قدبلند و بلوند و مادرم تیره و لاغر است. خواهرم دوست دارد با دوستانش در پارک ملاقات کند.
Yo me divierto mucho más jugando a los videojuegos en casa.
ترجمه فارسیمن از بازیهای ویدیویی در خانه لذت بیشتری میبرم.
|
۴. Mi día (روز من)
Me llamo María Pérez, tengo diecinueve años. Nací en Málaga, pero vivo en Granada. Soy estudiante de primer curso de Periodismo.
ترجمه فارسینام من ماریا پرز است، من نوزده ساله هستم. من در مالاگا به دنیا آمدم، اما در گرانادا زندگی میکنم. من دانشجوی سال اول روزنامهنگاری هستم.
De lunes a viernes me levanto a las siete y media, desayuno y camino hasta la universidad. Entro en clase a las nueve y salgo a la una.
ترجمه فارسیاز دوشنبه تا جمعه ساعت هفت و نیم بیدار میشوم، صبحانه میخورم و به سمت دانشگاه پیاده میروم. کلاس را ساعت نه شروع میکنم
Al medio día como la comida en mi casa y veo la televisión. Por la tarde, estudio hasta las siete y después quedo con mis amigas.
ترجمه فارسیظهر در خانه غذا میخورم و تلویزیون تماشا میکنم. بعد از ظهر تا هفت درس میخوانم و بعد با دوستانم ملاقات میکنم.
A nosotras nos gusta mucho el cine, el teatro y la música. Los viernes por la noche cenamos pizza y bailamos en la discoteca.
ترجمه فارسیما واقعاً سینما، تئاتر و موسیقی را دوست داریم. شبهای جمعه برای شام پیتزا میخوریم و در باشگاه میرقصیم.
Todos los sábados visito a mi familia en Málaga.
ترجمه فارسیهر شنبه من به دیدار خانوادهام در مالاگا میروم.
El domingo por la tarde regreso a Granada y, si hace sol, salgo con mi perro a dar un paseo. ¡Me encantan los animales!
ترجمه فارسییکشنبه بعد از ظهر به گرانادا برمیگردم و اگر هوا آفتابی باشد، با سگم برای پیادهروی بیرون میروم. من عاشق حیوانات هستم
|
۵. El helado (بستنی)
Hola, soy Ana, quería pedir un helado. ¿Qué me recomiendas?
ترجمه فارسیسلام من آنا هستم میخواستم بستنی سفارش دهم. چه چیزی را به من توصیه میکنید؟
Los más populares son el de vainilla y el de chocolate.Mmm… creo que van a ser demasiado dulces para mí.
ترجمه فارسیمحبوبترین آنها وانیل و شکلات است. ممم… فکر میکنم آنها برای من خیلی شیرین خواهند بود.
¿Tienes algo más ácido?Sí, el de fresa también es muy popular, creo que te va a gustar.
ترجمه فارسیچیز اسیدیتری دارید؟ بله توت فرنگی هم خیلی طرفدار دارد فکر کنم خوشتان بیاید.
De acuerdo, gracias. ¿Y el verde y el amarillo de qué sabor son?El verde es de manzana y el amarillo de mango.
ترجمه فارسیباشد متشکرم. و سبز و زرد چه طعمی دارند سبز سیب و زرد انبه است.
Y el marrón, aunque parezca de chocolate, es de café. Tambiéntengo este blanco que es de yogur y es muy refrescante.
ترجمه فارسیو قهوهای، اگرچه شبیه شکلاتی است، اما قهوه است. من هم این سفید را دارم که از ماست درست میشود و بسیار با طراوت است.
¿Podría probar el de yogur?Claro que sí. Tenga.Creo que no me convence, prefiero una bola de fresa y otra de mango.Genial, aquí tiene.
ترجمه فارسیآیا میتوانم ماست را امتحان کنم؟ اینجا فکر نمیکنم قانع شده باشم، من یک اسکوپ توت فرنگی و یک اسکوپ انبه را ترجیح میدهم، عالی است.
Espero que le guste.Está delicioso, creo que he acertado con los sabores. Muchas gracias y buenas tardes.
ترجمه فارسیامیدوارم خوشتان بیاید. فکر کنم طعمش را خوشمزه درست کردم. خیلی ممنون و ظهر بخیر
|
۶. El tiempo (زمان)
Hoy hace mucho frío. Es invierno y todas las calles están cubiertas de nieve.
ترجمه فارسیامروز هوا بسیار سرد است. زمستان است و تمام خیابانها پوشیده از برف است.
Dentro de poco vendrá la primavera y con ella el sol y el tiempo cálido. La semana pasada estuvo de lluvia y tormenta.
ترجمه فارسیبه زودی بهار خواهد آمد و با آن آفتاب و هوای گرم. هفته گذشته هوا بارانی و طوفانی بود.
Incluso un rayo cayó encima de la campana de la catedral, pero no ocurrió nada.
ترجمه فارسیصاعقه حتی به ناقوس کلیسای جامع اصابت کرد، اما هیچ اتفاقی نیفتاد.
Pero tenemos suerte… pues la previsión del tiempo para mañana es muy buena. Dicen que hoy habrá heladas y por la tarde granizo, pero mañana el día será soleado.
ترجمه فارسیاما ما خوش شانسیم… چون پیش بینی هوا برای فردا خیلی خوب است. میگویند امروز بعد از ظهر یخبندان و تگرگ خواهد بود، اما فردا روز آفتابی است.
A ver si tengo suerte y veo algún arcoíris.Tengo amigos que ahora mismo están en Brasil. Allí el tiempo es muy diferente.
ترجمه فارسیببینم خوش شانس هستم و چند رنگین کمان ببینم دوستانی دارم که الان در برزیل هستند. آب و هوا در آنجا بسیار متفاوت است.
La atmósfera está más caliente porque están en verano. Aunque dicen que ayer hizo mucho viento.
ترجمه فارسیهوا گرمتر است زیرا تابستان است. هر چند میگویند دیروز خیلی باد میآمد.
Sin embargo, aquí todo está cubierto de nubes, ¡incluso ayer la niebla cubría las casas! No se veía nada.
ترجمه فارسیبا این حال اینجا همه چیز زیر ابر است، حتی دیروز مه خانهها را پوشانده بود! چیزی دیده نشد.
También tenemos que tener cuidado con el hielo, se resbala fácilmente en él. A poca gente le gusta la lluvia, ¡pero es muy necesaria para vivir! Pero pronto vendrá el sol y cesará el mal tiempo. ترجمه فارسیباید مواظب یخ هم باشیم، به راحتی (میتوان) روی آن لیز خورد. تعداد کمی از مردم باران را دوست دارند، اما برای زندگی بسیار ضروری است! اما به زودی خورشید خواهد آمد و هوای بد متوقف خواهد شد.
|
۷. El tiempo libre
En vacaciones, el fin de semana o después del trabajo tienes tiempo libre para hacer ejercicio, llevar un pasatiempo o salir a divertirte.
ترجمه فارسیدر تعطیلات، آخر هفته یا بعد از کار وقت آزاد برای ورزش کردن، دنبال کردن یک سرگرمی یا بیرون رفتن و تفریح دارید.
Si eres deportista y te gusta el agua puedes nadar, si te gusta la nieve puedes esquiar. Si no dispones de mucho tiempo puedes correr o ir en bicicleta.
ترجمه فارسیاگر اهل ورزش هستید و به آب علاقه دارید میتوانید شنا کنید، اگر به برف علاقه دارید میتوانید اسکی کنید. اگر زمان زیادی ندارید میتوانید بدوید یا دوچرخه سواری کنید.
Hay quien prefiere quedarse en casa a ver la televisión, jugar videojuegos o navegar en Internet.
ترجمه فارسیکسانی هستند که ترجیح میدهند در خانه بمانند تا تلویزیون تماشا کنند، بازیهای ویدیویی انجام دهند یا در اینترنت گشت و گذار کنند.
Otras actividades para hacer dentro de casa cuando llueve o hace mucho frío son escuchar tu música favorita, leer un buen libro o aprender a tocar un instrumento.
ترجمه فارسیاز دیگر فعالیتهایی که باید در داخل خانه هنگام باران یا هوای بسیار سرد انجام دهید، گوش دادن به موسیقی مورد علاقهتان، خواندن یک کتاب خوب یا یادگیری نواختن ساز است.
Puedes aprovechar tu tiempo libre para estudiar.
ترجمه فارسیمیتوانید از اوقات فراغت خود برای مطالعه استفاده کنید.
Si el tiempo es bueno, tal vez quieras ir de compras, salir con amigos a divertirse o pasar tiempo con la familia en algún lugar divertido para todos, como un parque de diversiones, el teatro o el cine. ترجمه فارسیاگر هوا خوب است، ممکن است بخواهید به خرید بروید، با دوستان برای تفریح بیرون بروید، یا زمانی را با خانواده خود در مکانی سرگرم کننده برای همه بگذرانید، مانند یک شهربازی، تئاتر یا سینما.
Aprovechar el tiempo libre es importante para tener una vida feliz.
ترجمه فارسیاستفاده از اوقات فراغت برای داشتن یک زندگی شاد مهم است.
|
۸. En la escuela
Hoy es día de clase. Como todas las mañanas Marcos se levanta con sueño. Hoy tiene clase de matemáticas, inglés y ciencia. Se viste, desayuna y comienza el camino hacia la escuela. Se encuentra con su amigo Pablo.
ترجمه فارسیامروز روز کلاس مارکوس است مثل هر روز صبح خواب آلود از خواب بیدار میشود. امروز کلاس ریاضی، انگلیسی و علوم دارد. لباس میپوشد، صبحانه میخورد و راه رفتن به سمت مدرسه را شروع میکند. او با دوستش پابلو آشنا میشود.
Los dos van juntos a clase desde que eran pequeños y siempre que pueden quedan para jugar en el parque al fútbol, su deporte favorito. Su mesa está junto a la de Marcos y su mochila es muy parecida a la de Marcos.
ترجمه فارسیاین دو از دوران کودکی با هم به کلاس میرفتند و هر زمان که میتوانستند برای بازی فوتبال، ورزش مورد علاقهشان، در پارک ملاقات میکردند. میزش کنار مارکوس است و کوله پشتیاش خیلی شبیه به مارکوس است.
Cuando llegan el profesor ya está esperando. Se sientan en su silla rápido y sacan el libro, el papel, el lápiz y la regla. El profesor ha indicado un ejercicio que tienen que hacer. Es un ejercicio complicado. Cuando todos los alumnos están pensando en el ejercicio llega el director de la escuela con un alumno junto a él. Es un nuevo compañero de clase.
ترجمه فارسیوقتی آنها میرسند معلم از قبل منتظر است. سریع روی صندلی خود مینشینند و کتاب، کاغذ، مداد و خط کش را بیرون میآورند. معلم تمرینی را مشخص کرده است که باید انجام دهند. این یک تمرین پیچیده است. وقتی همه دانش آموزان به تمرین فکر میکنند، مدیر مدرسه با دانش آموزی در کنارش میآید. او یک همکلاسی جدید است.
Estudiará con Marcos, Pablo y el resto de la clase. Como no hay ninguna mesa vacía el nuevo alumno se coloca en el escritorio del profesor hasta que le traigan su mesa. Es divertido verlo en ese lugar, detrás del escritorio, como otro profesor más.
ترجمه فارسیشما با مارکوس، پابلو و بقیه کلاس درس خواهید خواند. از آنجایی که هیچ میز خالی وجود ندارد، دانش آموز جدید پشت میز معلم مینشیند تا زمانی که میز او را برای او بیاورند. دیدن او در آن مکان، پشت میز، مانند معلم دیگری، لذت بخش است.
La clase de arte es la favorita de Marcos. Puede dibujar cosas bonitas y la hora pasa muy rápido. Hoy ha dibujado un caballo. Le ha quedado muy bien. Cuando terminan las clases Pablo y él se van juntos a casa.
ترجمه فارسیکلاس هنر مورد علاقه مارکوس است. او میتواند چیزهای زیبایی بکشد و ساعت خیلی سریع میگذرد. امروز او یک اسب کشید. خیلی خوب از آب درآمده است. وقتی کلاسها تمام میشود، پابلو و او با هم به خانه میروند.
En el camino se encuentran con el alumno nuevo. Hablan un poco con él. Se llama Andrew y es de Estados Unidos. Es un chico simpático. A Pablo y Marcos les gustaría que pusieran la nueva mesa de Andrew cerca de la suya
ترجمه فارسیدر راه با دانش آموز جدید آشنا میشوند. کمی با او صحبت میکنند. نام او اندرو است و اهل ایالات متحده آمریکا است. او پسر خوبی است. پابلو و مارکوس دوست دارند میز جدید اندرو نزدیک میز آنها قرار گیرد.
|
۹. Mi abuelo Tomás (پدربزرگ من توماس)
Mi abuelo Tomás tiene ochenta años y vive con nosotros. Tiene buena salud, aunque a veces dice que le duele una pierna, pero camina ágilmente cuando le llaman sus amigos para jugar a las cartas después de comer.
ترجمه فارسیپدربزرگ من توماس هشتاد ساله است و با ما زندگی میکند. حالش خوب است، هر از چند گاهی میگوید پایش درد میکند، اما وقتی دوستانش بعد از غذا خوردن برای ورق بازی صدایش میکنند، با چابکی راه میرود.
Todos los domingos me lleva a ver el futbol y después me compra un helado.
ترجمه فارسیهر یکشنبه مرا به تماشای فوتبال میبرد و سپس برایم بستنی میخرد.
En vacaciones siempre viene con nosotros y le gusta mucho ir a la playa. A veces discute con mi padre cuando quiere ir a la montaña. Al final siempre se sale con la suya y mi padre acaba cediendo. Para compensarle siempre nos invita el primer día de vacaciones a un buen restaurante.
ترجمه فارسیدر تعطیلات او همیشه با ما میآید و واقعاً دوست دارد به ساحل برود. گاهی وقتی میخواهد به کوه برود با پدرم بحث میکند. در نهایت او همیشه به آنچه میخواهد امیرسد و پدرم در نهایت تسلیم میشود. برای جبران او همیشه روز اول تعطیلات ما را به یک رستوران خوب دعوت میکند.
Quiero mucho a mi abuelo.
ترجمه فارسیمن پدربزرگم را خیلی دوست دارم.
|
۱۰. Mi casa (خانه من)
Vivo en una casa pequeña pero moderna en el centro de la ciudad. Mi casa tiene dos habitaciones, un baño, una sala de estar, una cocina y una pequeña terraza. Por las tardes el sol calienta la casa durante horas, así que no suele hacer frío.
ترجمه فارسیمن در یک خانه کوچک اما مدرن در مرکز شهر زندگی میکنم. خانه من دو اتاق خواب، حمام، اتاق نشیمن، آشپزخانه و یک تراس کوچک دارد. بعدازظهرها خورشید خانه را برای ساعت ها گرم میکند، بنابراین معمولاً سرد نیست.
Mi parte favorita de la casa es la terraza porque allí puedo disfrutar de las vistas de la ciudad y leer en completo silencio. El baño es pequeño e incómodo pero voy a reformarlo. Cuando vienen mis amigos nos sentamos todos a charlar en la sala de estar.
ترجمه فارسیقسمت مورد علاقه من از خانه تراس است زیرا در آنجا میتوانم از مناظر شهر لذت ببرم و در سکوت کامل مطالعه کنم. حمام کوچک و آزاردهنده است، اما من قصد دارم آن را بازسازی کنم. وقتی دوستانم میآیند همه در اتاق نشیمن مینشینیم و گپ میزنیم.
Hace cuatro años que vivo en esta casa. El edificio es moderno y de construcción reciente. Me gusta mucho el exterior, ya que tiene unos colores muy atractivos y buen aspecto.
ترجمه فارسیمن چهار سال است که در این خانه زندگی میکنم. ساختمان مدرن و به تازگی ساخته شده است. من ظاهر بیرونی (آن) را خیلی دوست دارم، زیرا رنگهای بسیار جذاب و ظاهر خوبی دارد.
Desde que llegué a esta casa vivo solo. El tamaño es perfecto para una persona, pero podría alquilar la segunda habitación a un amigo. No obstante, me gusta vivir solo.
ترجمه فارسیاز وقتی به این خانه آمدم تنها زندگی میکنم. اندازه (آن) برای یک نفر مناسب است، اما میتوانید اتاق دوم را به یک دوست اجاره کنید. با این حال من دوست دارم تنها زندگی کنم.
Estoy contento en esta casa y no pienso irme por ahora. Tengo el espacio necesario para mí y la cocina está muy bien equipada. Me gusta cocinar todo tipo de platos y comer en la sala de estar mientras veo la tele.
ترجمه فارسیمن در این خانه خوشحالم و قصد ندارم به این زودیها را ترک کنم. فضای لازم را برای خودم دارم و آشپزخانه (آن) بسیار مجهز است. من دوست دارم انواع غذاها را بپزم و در اتاق نشیمن هنگام تماشای تلویزیون غذا بخورم.
|
۱۱. Mi familia (خانواده من)
Me llamo José Martín y tengo diecisiete años. Soy de Madrid y estudio segundo de Bachillerato.
ترجمه فارسینام من خوزه مارتین است و هفده ساله هستم. من اهل مادرید هستم و در حال تحصیل در سال دوم کارشناسی هستم.
Vivo con mi familia, formada por mi padre, mi madre, mi abuela y mi hermano mayor.
ترجمه فارسیمن با خانوادهام زندگی میکنم که متشکل از پدر، مادرم، مادربزرگم و برادر بزرگترم هستند.
Mi padre es moreno, alto y tiene cincuenta y dos años. Es maestro y trabaja en un colegio de nuestro barrio.
ترجمه فارسیپدرم تیره پوست، قد بلند و پنجاه و دو ساله است. او معلم است و در مدرسهای در همسایگی ما کار میکند.
Mi madre es abogada, tiene los ojos azules y el pelo castaño. Le gusta mucho cantar y la semana pasada fue a un karaoke con mi padre.
ترجمه فارسیمادرم وکیل است، چشمان آبی و موهای قهوهای دارد. او خیلی دوست دارد آواز بخواند و هفته گذشته با پدرم به کارائوکه رفت.
Mi abuela tiene noventa y cuatro años. Cuando era joven trabajó como enfermera en un hospital. Ahora le gustan las manualidades y hace pulseras para toda la familia. Por las mañanas sale a dar un paseo con sus amigas y por las tardes ve la televisión.
ترجمه فارسیمادربزرگ من نود و چهار سال دارد. وقتی جوان بود به عنوان پرستار در بیمارستان کار میکرد. حالا او صنایع دستی را دوست دارد و برای تمام خانواده دستبند درست میکند. صبحها با دوستانش به پیادهروی میرود و بعدازظهرها تلویزیون تماشا میکند.
Mi hermano mayor todavía vive con nosotros, pero comprará una casa para vivir con su novia el próximo mes.
ترجمه فارسیبرادر بزرگترم هنوز با ما زندگی میکند، اما او در ماه آینده خانهای برای زندگی با دوست دخترش میخرد.
|
۱۲. Mi perro Curro (سگ من کورو)
A mi perro Curro le gusta pasear por el parque a primera hora de la mañana.
ترجمه فارسیسگ من کورو دوست دارد اول صبح در پارک قدم بزند.
Me levanto a las seis de la mañana en los días laborables para acompañarle al parque antes de ir a trabajar. Siempre me espera sentado en la puerta de mi habitación con gran impaciencia, aguardando a que me levante.
ترجمه فارسیروزهای هفته ساعت شش صبح بیدار میشوم تا قبل از رفتن به محل کار او را تا پارک همراهی کنم. همیشه با بیحوصلگی دم در اتاقم نشسته منتظرم میماند تا بلند شوم.
Cuando llegamos al parque acostumbro a quitarle la correa para que pueda correr libremente, ya que a esas horas no hay nadie a quien pueda molestar. Él se pone muy contento y durante un rato se dedica a explorar el parque con gran curiosidad.
ترجمه فارسیوقتی به پارک میرسیم، معمولاً افسار را (از دهانش) برمیدارم تا بتواند آزادانه بدود، زیرا در آن زمان کسی نیست که بتواند مزاحم شود. او بسیار خوشحال است و برای مدتی با کنجکاوی زیادی در پارک کاوش میکند.
Transcurrido un cuarto de hora regresa al banco donde yo lo aguardo sentado y entonces jugamos un rato con la pelota, yo se la lanzo y él me la devuelve. Después regresamos a casa y yo marcho a trabajar y él se queda feliz tumbado en su colchón.
ترجمه فارسیبعد از یک ربع به نیمکتی که من مینشینم و منتظرش هستم برمیگردد و بعد مدتی با توپ بازی میکنیم، آن را به سمت او پرت میکنم و او (آن را) به من برمیگرداند. سپس به خانه برمیگردیم و من (به) سر کار میروم و او خوشحال روی تشک خود دراز میکشد.
|
۱۳. Mi pueblo (مردم من)
Vivo en un pueblo muy pequeño cercano a la montaña, donde hay un lago precioso en donde es habitual ver patos y cisnes nadando. Es un lugar muy bonito para pasear y disfrutar de la vida en el campo, pero existen pequeñas incomodidades al existir pocos servicios.
ترجمه فارسیمن در یک شهر بسیار کوچک در نزدیکی کوهها زندگی میکنم، جایی که یک دریاچه زیبا وجود دارد که در آن دیدن اردکها و قوها در حال شنا معمول است. این مکان بسیار خوبی برای پیادهروی و لذت بردن از زندگی در حومه شهر است، اما ناراحتیهای کوچکی وجود دارد زیرا خدمات کمی وجود دارد.
En el pueblo solo hay una pequeña tienda de ultramarinos donde venden productos de primera necesidad. Cuando se necesita ir al médico hay que desplazarse a otro pueblo más grande situado a quince kilómetros, donde hay un centro médico.
ترجمه فارسیدر شهر فقط یک خواربار فروشی کوچک وجود دارد که در آن مایحتاج اولیه را میفروشند. هنگامی که نیاز به مراجعه به پزشک دارید، باید به شهر بزرگتر دیگری که در پانزده کیلومتری آن قرار دارد بروید، جایی که یک مرکز پزشکی وجود دارد.
En invierno es frecuente que nieve y haya dificultades para viajar en el coche, pero los niños se ponen muy contentos porque a veces se libran de ir al colegio y juegan con la nieve en su lugar.
ترجمه فارسیدر زمستان اغلب برف میبارد و رفت و آمد با ماشین با مشکل مواجه میشود، اما بچهها بسیار خوشحال هستند زیرا گاهی اوقات از رفتن به مدرسه سر باز میزنند و به جای آن برف بازی میکنند.
No obstante es un pueblo muy agradable para vivir y disfrutar de una vida tranquila en un entorno precioso.
ترجمه فارسیبا این حال، این شهر بسیار خوشایند برای زندگی و لذت بردن از یک زندگی آرام در یک محیط زیبا است.
|
۱۴. Viaje a Sevilla (سفر به سویل)
Soy Iván, estudiante de bachillerato en un instituto de Madrid.
ترجمه فارسیمن ایوان هستم، دانش آموز دبیرستانی در دبیرستانی در مادرید.
Hace una semana estuve de viaje en Sevilla con unos amigos. Teníamos muchas ganas de ir porque nos gusta mucho el sur de España. La gente es muy amable y hospitalaria.
ترجمه فارسییک هفته پیش با چند نفر از دوستانم به سویل سفر کردم. خیلی دوست داشتیم (به آنجا) برویم چون جنوب اسپانیا را خیلی دوست داریم. مردم بسیار صمیمی و مهمان نواز هستند.
Sevilla es una de las ciudades más bonitas de España y de Europa. Sus monumentos más famosos son la Giralda, La Catedral y la Torre del Oro. La Giralda está situada junto a la Catedral. Es una torre muy alta, y sus alrededores siempre están llenos de turistas que toman fotografías.
ترجمه فارسیسویل یکی از زیباترین شهرهای اسپانیا و اروپاست. معروفترین بناهای تاریخی آن ژیرالدا، کلیسای جامع و برج طلا هستند. ژیرالدا در کنار کلیسای جامع واقع شده است. این برج بسیار بلند است و اطراف آن همیشه پر از گردشگرانی است که در حال عکاسی هستند.
El río Guadalquivir atraviesa la ciudad. Hay excursiones guiadas en barco durante una hora. Desde el barco vimos una hermosa panorámica de la Torre del Oro. También pasamos por debajo de enormes puentes. Para mí el puente más hermoso de Sevilla es el Puente de Triana, que se llama así porque está en el barrio del mismo nombre. Se trata de un barrio donde proceden muchos artistas sevillanos, sobre todo, cantantes de flamenco y folclore español.
ترجمه فارسیرودخانه گوادالکیویر از میان شهر میگذرد. سفرهای قایق با راهنما به مدت یک ساعت وجود دارد. از روی قایق منظره زیبای پانوراما از توره دل اورو دیدیم و از زیر پلهای عظیمی هم گذشتیم. برای من زیباترین پل در سویل پل تریانا است که به این دلیل نامیده میشود که در محلهای به همین نام قرار دارد. این محلهای است که بسیاری از هنرمندان سویلیایی، به ویژه خوانندگان فلامنکو و فولکلور اسپانیایی از آنجا آمدهاند.
Las chicas son muy guapas y simpáticas. Conocimos a tres chicas en la calle Sierpes, una de las calles más animadas de la ciudad. Por la noche fuimos con ellas a la discoteca a bailar. A mí me gustó especialmente Carmen. Ella me dejó su número de teléfono y hablamos a menudo. Estoy deseando volver a Sevilla.
ترجمه فارسیدختران در خیابان ورمز خیلی زیبا و صمیمی هستند، یکی از پر جنب و جوشترین خیابانهای شهر، با سه دختر آشنا شدیم. شب با آنها به دیسکو رفتیم تا برقصیم. من به خصوص کارمن را دوست داشتم. او شماره تلفن خود را برای من گذاشت و ما اغلب با هم صحبت میکردیم. من مشتاقانه منتظر بازگشت به سویل هستم.
|
۱۵. Alquiler de coche (اجاره اتومبیل)
Buenas tardes, soy Alba. He alquilado un coche para el próximo fin de semana y me gustaría saber dónde debo recogerlo. Yo vivo en Barcelona.
ترجمه فارسیظهر بخیر، من آلبا هستم. من برای آخر هفته آینده یک ماشین کرایه کردهام و میخواهم بدانم از کجا باید آن را تحویل بگیرم. من در بارسلونا زندگی میکنم.
Buenas tardes Alba, muchas gracias por llamar. Yo vivo en un pueblo a 20 minutos de Barcelona. ¿Crees que podrías venir a recogerlo el viernes?
ترجمه فارسیظهر بخیر آلبا، از تماس شما بسیار سپاسگزارم. من در شهری زندگی میکنم که ۲۰ دقیقه با بارسلون فاصله دارد. آیا فکر میکنید میتوانید آن را در روز جمعه بیایید؟
Depende de a qué hora ya que el viernes trabajo.
ترجمه فارسیبستگی به ساعتی دارد که من جمعه کار میکنم.
Me vendría bien entre las 17.00h y las 19.00h.
ترجمه فارسیبین ساعت ۵:۰۰ بعد از ظهر تا ۷:۰۰ بعد از ظهر برای من خوب است.
Lo tengo complicado, acabo de trabajar a las 18.30 y creo que no me daría tiempo. ¿Cómo te iría el sábado a primera hora?
ترجمه فارسیبرای من پیچیده است، من تا ساعت ۱۸:۳۰ سر کار هستم و فکر نمیکنم وقت داشته باشم. اولین کار را در روز شنبه چگونه انجام میدهید؟
Si vinieses antes de las 9.00h me vendría bien.
ترجمه فارسیاگر قبل از ساعت ۹ صبح بیایی برای من خوب است.
Pues si te parece bien, te aviso cuando salga de Barcelona, sobre las 8.00h, así cuando llegues ya está todo listo.
ترجمه فارسیخوب، اگر شما (از این بابت) مشکلی ندارید، وقتی از بارسلونا خارج شدم، حوالی ساعت ۸ صبح به شما اطلاع خواهم داد، بنابراین وقتی رسیدید همه چیز آماده است.
te espero el sábado antes de las 9.00h.
ترجمه فارسیشنبه قبل از ساعت ۹ صبح منتظرتان هستم.
|
۱۶.Barcelona (بارسلونا)
Mark está de viaje de negocios en Barcelona. Hoy tuvo un día libre y salió a visitar la ciudad.Primero, caminó por La Rambla, la calle más famosa de Barcelona, llena de gente, tiendas y restaurantes. Se dirigió al Barrio Gótico, uno de los sitios más antiguos y bellos de la ciudad.
ترجمه فارسیمارک به یک سفر کاری به بارسلونا رفته است. امروز، روز تعطیل اوست و برای بازدید از شهر بیرون رفت، ابتدا در امتداد رامبلا، معروفترین خیابان بارسلونا، مردم، مغازهها و رستورانها قدم زد. او به محله گوتیک، یکی از قدیمیترین و زیباترین مکانهای شهر رفت.
En la Plaza Sant Jaume observó dos de los edificios más importantes: El Palacio de la Generalitat de Catalunya y el Ayuntamiento.
ترجمه فارسیدر میدان سنت جاومه او دو ساختمان مهم را مشاهده کرد: کاخ جنرالیتات کاتالونیا و تالار شهر.
Volvió a La Rambla. Mark tenía hambre y se detuvo a comer unas tapas y beber una cerveza. Continuó hasta la grande y hermosa Plaza de Catalunya. Avanzó por el Paseo de Gràcia hasta llegar a un edificios fuera de lo común Casa Batlló y luego a Casa Milà, diseños del arquitecto Antoni Gaudí. Quiso saber más sobre este famoso arquitecto y se dirigió al Park Güell, donde tomó muchas fotografías.
ترجمه فارسیاو به لارامبلا بازگشت. مارک گرسنه بود و برای خوردن تاپاس و نوشیدن آبجو ایستاد. او به سمت میدان بزرگ و زیبای کاتالونیا ادامه داد. او در امتداد پاسیگ د گراسیا پیشروی کرد تا اینکه به یک ساختمان غیرعادی به نام کازا باتلو و سپس کازا میلا که توسط معمار آنتونی گائودی طراحی شده بود رسید. او میخواست در مورد این معمار مشهور بیشتر بداند و به پارک گوئل رفت و در آنجا عکسهای زیادی گرفت.
El día se acababa pero antes de volver al hotel, Mark tomó un taxi hacia la Fuente Mágica y disfrutó de un espectáculo de agua y luces.
ترجمه فارسیروز به پایان میرسید اما قبل از بازگشت به هتل، مارک با تاکسی به سمت فواره جادویی رفت و از نمایش آب و نور لذت برد.
Mark quedó sorprendido con esta gran ciudad y sintió que le faltó tiempo para conocer más lugares interesantes. Se prometió regresar para tomar unas vacaciones con su familia.
ترجمه فارسیمارک از این شهر بزرگ شگفت زده شد و احساس کرد که برای دیدن مکانهای جالبتر وقت کافی ندارد. او قول داد که برای تعطیلات با خانواده برگردد.
|
۱۷. Comparaciones (مقایسهها)
No sé qué ropa ponerme. Ahora hace calor, pero después hará más frío. ¿Qué me pongo? ¿Pantalón corto o pantalón largo? Creo que la mejor opción es el largo porque estaré fuera todo el día.
ترجمه فارسینمیتوانم تصمیم بگیرم چه بپوشم. الان هوا گرم است ولی بعدا سردتر میشود. چه بپوشم؟ لباس زیر یا شلوار بلند؟ من فکر میکنم بهترین گزینه گزینه طولانی است زیرا من تمام روز را خواهم رفت.
Hoy me voy a comprar un vehículo, pero no sé cuál elegir. Me gustan tanto los coches como las motos. Sin embargo, las motos son más económicas que los coches, aunque menos seguras. No sé qué hacer. Quiero un vehículo confortable y bonito, ¡el más bonito de todos!
ترجمه فارسیامروز قصد خرید یک وسیله نقلیه را دارم، اما نمیدانم کدام یک را انتخاب کنم. هم ماشین دوست دارم و هم موتور. با این حال، موتورسیکلتها ارزانتر از خودروها هستند، اگرچه ایمنی کمتری دارند. نمیدانم چه کنم. من یک وسیله نقلیه راحت و زیبا میخواهم، از همه زیباتر!
Después iré a un cursillo de pintura. Conoceré las obras de muchos pintores antiguos y las de otros más modernos. También practicaré tanto pintura al óleo como acuarela.
ترجمه فارسیسپس به کلاس نقاشی میروم. با آثار بسیاری از نقاشان باستانی و نقاشان مدرنتر آشنا خواهم شد. هم نقاشی رنگ روغن و هم آبرنگ را تمرین خواهم کرد.
Por la tarde volveré a casa cansado, pero más feliz que por la mañana. Además, en casa tengo dos animales de compañía muy simpáticos, aunque poco tranquilos. Tengo un perro muy grande y un pájaro de color verde. El pájaro es mucho más pequeño que el perro. Los dos son muy inteligentes y juegan muchísimo entre ellos.
ترجمه فارسیبعدازظهر خسته، اما شادتر از صبح به خانه برمیگردم. علاوه بر این، در خانه من دو حیوان خانگی بسیار دوستانه، هرچند نه چندان آرام، دارم. من یک سگ بسیار بزرگ و یک پرنده سبز دارم. این پرنده بسیار کوچکتر از سگ است. هر دو بسیار باهوش هستند و زیاد با هم بازی میکنند.
Todavía son jóvenes, aunque el perro es dos años más viejo que el pájaro. Me encanta ver la televisión con ellos para saber qué cosas pasan en el mundo. Nos sentamos todos en el sofá y somos muy felices.
ترجمه فارسیآنها هنوز جوان هستند، اگرچه سگ دو سال از پرنده بزرگتر است. من عاشق تماشای تلویزیون با آنها هستم تا بفهمم در دنیا چه اتفاقی میافتد. همه روی مبل مینشینیم و خیلی خوشحالیم.
|
۱۸. En el hotel (در هتل)
¡Ya estoy en el hotel! Ayer por la noche he llegado a la ciudad de Santiago de Compostela. El hotel está a pocos minutos de la catedral. Hace un mes que he hecho la reserva de la habitación. ¡Y estoy encantado! La habitación es de tamaño mediano. Tiene mucha luz y una gran ventana. Tengo una cama grande y una gran caja fuerte. Lamentablemente no tiene cuarto de baño propio, pero hay uno común en el pasillo.
ترجمه فارسیمن در حال حاضر در هتل هستم! دیشب به شهر سانتیاگو د کامپوستلا رسیدم. هتل تنها چند دقیقه با کلیسای جامع فاصله دارد. من یک ماه پیش اتاق را رزرو کردم. و من خوشحالم! اندازه اتاق متوسط است. نور زیاد و پنجره بزرگ دارد. من یک تخت بزرگ و یک گاوصندوق بزرگ دارم. متأسفانه حمام اختصاصی ندارد، اما یک حمام مشترک در راهرو وجود دارد.
He realizado el check-in nada más llegar. Los empleados del hotel son muy amables. Me ha atendido una recepcionista que sabía hablar… ¡۸ idiomas!
ترجمه فارسیمن به محض ورود وارد شدم. کارکنان هتل بسیار مهربان هستند. یک مسئول پذیرش که بلد بود صحبت کند در خدمتم بود… ۸ زبان!
Me gusta mucho la ciudad. La zona vieja es realmente bonita y aquí la gente es muy agradable. Hay un parque muy grande cerca de mi hotel. Me gusta observar a la gente desde mi ventana. El hotel es antiguo, pero está muy bien conservado. Sin embargo, me he quejado de los ruidos. Continuamente escucho gritos de la habitación contigua.
ترجمه فارسیمن شهر را خیلی دوست دارم. منطقه قدیمی واقعا زیبا است و مردم اینجا بسیار خوب هستند. یک پارک بسیار بزرگ در نزدیکی هتل من وجود دارد. من دوست دارم مردم را از پنجره خود تماشا کنم. هتل قدیمی است، اما بسیار خوب حفظ شده است. با این حال من از سر و صدا شکایت کردهام. من مدام از اتاق بغلی فریاد میشنوم.
Esta primera noche no he podido dormir. La recepcionista del hotel me ha dicho que hablará con sus ocupantes. Ha sido muy atenta.
ترجمه فارسیاین شب اول نتوانستم بخوابم مسئول پذیرش هتل به من گفت که با ساکنان آن صحبت خواهد کرد. او بسیار (به من) توجه کرده است.
|
۱۹. La tienda de ropa (فروشگاه لباس)
Gabriela trabaja en una tienda de ropa. Ella ama su trabajo porque le gusta la moda y disfruta recomendar a los clientes la ropa más adecuada según sus gustos y necesidades.
ترجمه فارسیگابریلا در یک فروشگاه لباس کار میکند. او شغل خود را دوست دارد زیرا مد را دوست دارد و از توصیه مناسبترین لباس به مشتریان مطابق با سلیقه و نیاز آنها لذت میبرد.
Por la mañana, una cliente le pide ayuda para elegir ropa formal para una entrevista de trabajo. Gabriela le recomienda una camisa blanca y una falda gris, con unos zapatos que combinan con su bolso. El cielo está nublado, así que lleva un paraguas por si acaso.
ترجمه فارسیدر صبح مشتری از شما برای انتخاب لباس رسمی برای مصاحبه شغلی کمک میخواهد. گابریلا پیراهن سفید و دامن خاکستری را با کفشهایی که با کیف او همخوانی دارد توصیه میکند. آسمان ابری است، پس در صورت امکان یک چتر بیاورید.
Más tarde, otra cliente pide ayuda para elegir el mejor regalo para su novio. Gabriela le muestra unas corbatas muy bonitas, un elegante reloj y unas modernas gafas de sol. Ella se decide por una corbata a rayas rojo y azul.
ترجمه فارسیبعداً مشتری دیگری برای انتخاب بهترین هدیه برای دوست پسرش کمک میخواهد. گابریلا چند کراوات بسیار زیبا، یک ساعت زیبا و چند عینک آفتابی مدرن به او نشان میدهد. او در مورد کراوات راه راه قرمز و آبی تصمیم میگیرد.
Un cliente va a comprar ropa para sus vacaciones en la playa. Elije unos pantalones cortos, un sombrero para protegerse del sol y una camisa de algodón.
ترجمه فارسییک مشتری قصد دارد برای تعطیلات ساحلی خود لباس بخرد. شلوارک، کلاهی برای محافظت از خود در برابر آفتاب و پیراهن نخی انتخاب کنید.
Poco antes de cerrar la tienda, llega un hombre muy apurado porque debe hacer un viaje a Finlandia y no tiene ropa abrigada. Gabriela le sugiere que lleve unas botas, una bufanda para cubrir su cara y una gruesa chaqueta. Asi es, Gabriela ama su trabajo.
ترجمه فارسیکمی قبل از بستن فروشگاه، مردی با عجله وارد میشود زیرا باید به فنلاند سفر کند و لباس گرم ندارد. گابریلا به او پیشنهاد میدهد که چکمه بپوشد، روسری برای پوشاندن صورتش و ژاکت ضخیم بپوشد. درست است، گابریلا عاشق کارش است.
|
۲۰. Mi habitación (اتاق من)
Uno de mis lugares favoritos de mi hogar es mi habitación. Siempre que llego a casa voy directamente a mi habitación para descansar y divertirme. Allí paso la mayor parte de mi tiempo libre, escuchando música, leyendo libros interesantes o dibujando todo lo que puedo imaginar.
ترجمه فارسییکی از مکانهای مورد علاقه من در خانه، اتاق خواب است. وقتی به خانه میرسم مستقیم به اتاقم میروم تا استراحت کنم و خوش بگذرانم. بیشتر اوقات فراغتم را در آنجا میگذرانم، به موسیقی گوش میدهم، کتابهای جالب میخوانم یا هر چیزی را که تصور میکنم ترسیم میکنم.
Me siento muy cómodo en mi habitación. Nada más entrar por la puerta se ve al fondo la ventana que deja entrar una agradable luz. Las paredes están pintadas en un tono claro y la lámpara del techo y la alfombra tienen el mismo color.
ترجمه فارسیمن در اتاقم احساس راحتی میکنم. به محض اینکه از در وارد میشوید، پنجرهای را در پس زمینه میبینید که نور دلپذیری را وارد میکند. دیوارها با رنگ روشن رنگآمیزی شدهاند و چراغ سقف و فرش هم رنگ هستند.
En una esquina de la habitación he colocado un escritorio con una silla que es el lugar donde estudio o donde utilizo mi libro de ejercicios para aprender mejor el español. El escritorio es grande, tengo espacio para todas mis cosas.
ترجمه فارسیدر گوشهای از اتاق یک میز با یک صندلی گذاشتهام، جایی که در آن درس میخوانم یا از دفتر تمرینم برای یادگیری بهتر اسپانیایی استفاده میکنم. میز بزرگ است، من برای همه چیزهایم جا دارم.
Encima del escritorio tengo un estante donde almaceno todos mis libros y también otros objetos que me gustan y decoran la habitación como un cuadro o una flor de tela de bonitos colores. Es en este estante donde también guardo mi pluma favorita.
ترجمه فارسیبالای میز یک قفسه دارم که در آن همه کتابهایم و همچنین اشیایی که دوست دارم (را بر روی آن قرار میدهم) و اتاق را تزئین میکنم مانند یک نقاشی یا یک گل پارچهای رنگارنگ زیبا. در این قفسه است که من نیز خودکار مورد علاقهام را نگه میدارم.
Debajo del escritorio puedo ver algunos juguetes que he dejado apartados hace un tiempo.
ترجمه فارسیزیر میز میتوانم چند اسباب بازی را ببینم که چند وقت پیش کنار گذاشتم.
El armario está situado a la derecha del escritorio y tiene mucho espacio para poder colocar la ropa. Me gusta tenerla bien doblada y organizada.
ترجمه فارسیکمد در سمت راست میز قرار دارد و فضای زیادی برای نگهداری لباس دارد. من دوست دارم آن را به خوبی تا شده و مرتب داشته باشم.
|
روشهای یادگیری زبان اسپانیایی با متون ساده
۱. خواندن متون کودکانه
در این روش، از کتابها و متونی که برای کودکان طراحی شدهاند استفاده میشود. این متون با استفاده از واژگان و ساختارهای ساده، به زبانآموزان این امکان را میدهند که به راحتی مطالب را درک کنند و واژگان جدید را به خاطر بسپارند.
۲. گوش دادن به مکالمات ساده
گوش دادن به فایلهای صوتی مکالمات و داستانهای ساده به زبان اسپانیایی، به زبانآموزان کمک میکند تا با تلفظ و استفاده از واژگان زبان آشنا شوند. این روش به خصوص برای تقویت مهارتهای شنیداری و تلفظ مفید است.
بیشتر بدانید: جملات ساده روزمره برای یادگیری زبان اسپانیایی
۳. تمرین نوشتن با کتابهای کاربردی
استفاده از کتابهای کاربردی و تمرین نوشتن متون ساده به زبان اسپانیایی، به زبانآموزان کمک میکند تا واژگان و ساختارهای زبانی را در قالبهای مختلف آموزش ببینند و برای استفاده در مواقع واقعی آماده شوند.
۴. مشارکت در گروههای مطالعه
پیوستن به گروههای مطالعه با سطوح مشابه و خواندن متون ساده به زبان اسپانیایی به زبانآموزان کمک میکند تا با هم تمرین کنند و از تجربیات یکدیگر بهرهمند شوند. این روش انگیزه بیشتری برای یادگیری ممکن میسازد.
اگر نگران این هستید که کدام یک از این روشها میتواند برای شما مفید باشد، باید بگوییم که نگرانیهای خود را رها کنید. راه حلی برای این سردرگمی شما وجود دارد و آن این است که در کلاسهای خصوصی زبان اسپانیایی در هایتاکی شرکت کنید. معلم خصوصی شما بهترین شیوه یادگیری را برای شما پیدا کرده و در جهت موفقیتتان تا پایان مسیر راهنماییها و آموزشهای لازم را به شما میدهد. |
مزایای یادگیری زبان اسپانیایی با متون ساده
مزایا | شرح | |
۱ | افزایش دایره لغات | متون ساده به شما کمک میکنند تا
|
۲ | تقویت مهارت خواندن | خواندن متون ساده:
|
۳ | افزایش اعتماد به نفس | خواندن متونی که برای سطح شما ساخته شدهاند، باعث:
|
۴ | تسریع در فرآیند یادگیری | استفاده از متون ساده فرآیند یادگیری شما را تسریع میبخشد زیرا زمان و انرژی کمتری برای درک مطالب صرف میکنید. |
۵ | ارتقاء مهارتهای مکالمه و نوشتاری | با خواندن متون ساده و درک محتوای آنها
نیز بهبود پیدا میکند. |
سخن پایانی
یادگیری زبان اسپانیایی میتواند از طریق متون ساده و قابل درک، برای زبانآموزان سطح مبتدی روشی منحصربهفرد باشد. این متون به عنوان یک ابزار کارآمد، زبانآموزان را در مسیری ساده به سوی اهداف زبانیشان هدایت میکنند.
بنابراین، استفاده از متون ساده به زبان اسپانیایی برای زبانآموزان مبتدی، یکی از بهترین روشها برای ارتقای سطح زبانی و رسیدن به مهارتهای زبانی لازم برای ارتباط موثر در زبان اسپانیایی است.
منابع: