۵۰ تا از زیباترین کلمات در زبان انگلیسی+ معنی فارسی و مثال
به نظر شما زیباترین کلمات انگلیسی کدامها هستند؟ زیبایی ظاهر، معنا یا آوای کلمات به شما کمک میکند که آنها را بهتر به خاطر بسپارید؟
زیبایی معمولاً امری شخصی و سلیقهای تلقی میشود. اما در واقع مفاهیمی هستند که اغلب آدمهای دنیا درباره زیبا بودن آنها هم نظر هستند. در واقع، اغلب اوقات ما به چیزهایی میگوییم زیبا که احساس خوبی در ما برمیانگیزند.
چه واژههایی در زبان انگلیسی احساس خوبی در شما ایجاد میکنند؟ بیایید ۵۰ تا از زیباترین واژههای زبان انگلیسی را با هم مرور کنیم.
۵۰ تا از زیباترین کلمات انگلیسی
ما پنجاه تا از کلماتی را انتخاب کردهایم که به خاطر آوایشان، معنا و مفهومشان، یا تصوری که در ذهن تداعی میکنند زیبا به شمار میآیند.
لغت انگلیسی | معنای فارسی | توضیح و مثال | |
۱ | Ethereal | اثیری: فوق العاده ظریف و سبک، تقریباً بهشتی. | Ethereal از کلمه یونانی اتر گرفته شده است که به معنای هوا یا به طور خاص «مناطق بالای فضا» است. یک ماده یا صدای اثیری چیزی است که حامل احساس نور و هوا است – چیزی که ممکن است در رؤیایی ببینید که از جنبهای آسمانی یا ماوراء طبیعی به نظر شما میرسد.
The ethereal glow of the moonlit night was truly mesmerizing. .تابش مسحورکننده مهتاب واقعاً جذاب بود |
۲ | Luminescence | درخشندگی: گسیل نور توسط ماده ای که از گرما حاصل نمی شود. |
The luminescence of the fireflies lit up the garden. درخشندگی کرم شب تاب باغ را روشن کرد. |
۳ | Mellifluous | ملیح: شیرین یا موزیکال. آوای لذت بخش، روح نواز |
Her voice was so mellifluous that it could soothe anyone’s soul. صدای او آنقدر روحنواز بود که می توانست روح هر کسی را آرام کند. |
۴ | Effervescent | جوشان: حبابی، سرزنده و مشتاق. |
The effervescent bubbles in the champagne added a touch of celebration to the evening. حباب های جوشان در شامپاین به شب رنگ و بوی جشن داد. |
۵ | Aurora | شفق قطبی: نمایش نور طبیعی در آسمان که عمدتاً در مناطق قطبی دیده می شود. |
We were lucky to witness the aurora during our trip to the Arctic. ما خوش شانس بودیم که در سفر خود به قطب شمال شفق قطبی را دیدیم. |
۶ | Sonder | در انگلیسی، Sonder بهطور رسمی در فرهنگ لغتهای اصلی وجود ندارد و یک واژه ساختگی برای توصیف یک احساس فلسفی یا انسانی خاص است. |
As I walked through the bustling city, I experienced a moment of sonder, realizing the complexity of each person’s life. هنگامی که از شهر پرهیاهو عبور میکردم، لحظهای از عمق زندگی را تجربه کردم و پیچیدگی زندگی هر فرد را درک کردم. |
۷ | Serenity | آرامش: حالت آرام، صلح آمیز و بی مزاحمت. |
The serene was a perfect spot for meditation. دریاچه آرام مکانی ایدهآل برای مدیتیشن بود. |
۸ | Demure | فروتن، متین: در واقع واژهی Demure کلمه نیست که این روزها در زبان انگلیسی زیاد با آن مواجه شوید، اما قبلاً اغلب برای یک زن یا یک دختر، خجالتی، ساکت و متواضع به کار میرفت. این کلمه از یک اصطلاح فرانسوی به معنای “هشیار یا جدی” گرفته شده است. |
She had a demure and graceful manner that captivated everyone her. او رفتاری متین و برازنده داشت که همه را به خود جذب میکرد. |
۹ | Elegance | ظرافت، باکیفیت بالا. | کوکو شانل، به عنوان یک طراح مد حرفهای و نمادی مشهور در دنیای مد یک بار گفته است: «ظرافت، امتناع است» (Elegance is refusal)، به این معنی که بهتر است از جواهرات بزرگ و لباسهای پر زرق و برق صرف نظر کنید و سراغ سبکهای ساده ساخته شده از پارچههای مجلل بروید، که میتوانید همیشه آنها را بپوشید و همیشه هم عالی به نظر برسید. با این نقل قول شاید بتوانید به آسانی این واژه زیبای انگلیسی را به خاطر بسپارید.
The ballerina moved with elegance and poise on stage. بالرین با ظرافت و متانت روی صحنه حرکت کرد. |
۱۰ | Tranquility | آرامش: کیفیت یا حالت آرام بودن. |
The tranquility of the forest brought a sense of peace to my mind. آرامش جنگل حس صلح و آرامش را به ذهنم آورد. |
لغت انگلیسی | معنای فارسی | توضیح و مثال | |
۱۱ | Blossom | شکوفه: گل یک گیاه، به ویژه آن که میوه ای خوراکی تولید می کند. |
The cherry blossoms in springtime are a sight to behold. شکوفههای گیلاس در بهار چشم نواز هستند. |
۱۲ | Twilight | گرگ و میش: نور درخشان ملایم از آسمان هنگامی که خورشید در زیر افق است. |
The twilight sky was painted with hues of orange and pink. گرگ و میش آسمان به رنگهای نارنجی و صورتی رنگ شده بود. |
۱۳ | Whisper | زمزمه، نجوا: با استفاده از نفس بدون تارهای صوتی خیلی آرام صحبت کردن. |
She spoke in a soft whisper, sharing her secret with me. او با زمزمه ای آرام صحبت کرد و راز خود را با من در میان گذاشت. |
۱۴ | Love | عشق |
Their love for each other was evident in every gesture they made. عشق آنها به یکدیگر در هر حرکتی که انجام می دادند آشکار بود. |
۱۵ | Enchantment | افسون: احساس لذت زیاد; لذت بسیار. |
The old castle was filled with an enchanting atmosphere. قلعه قدیمی مملو از فضایی مسحور کننده بود. |
۱۶ | Epiphany | ظهور، تجلی و درک ناگهانی که زندگی انسان را متحول می کند. |
It was a moment of epiphany when I finally understood the truth. زمانی که بالاخره حقیقت را فهمیدم، زمان تجلی روحانی بود. |
۱۷ | Petrichor | بوی مطبوع و خاکی پس از باران. |
The petrichor after the rain was refreshing and earthy. بوی خاک باران خورده پس از بارش با طراوت و زمینی بود. |
۱۸ | Serendipity | بخت خوش، خوش اقبالی، خوش شانسی: وقوع حوادث تصادفی به نحوی شاد یا سودمند. | برای همه ما گاهی پیش آمده است که یک اتفاق به نحو شگفتآوری، در زمانی که اصلاً فکرش را هم نمیکردیم، احساس یا حال خوبی برایمان فراهم کند. Serendipity همان اتفاق است. برای نسل دهه ۵۰ و ۶۰ این کلمه تداعی کننده یک نوستالژی پرطرفدار هم هست. انیمیشن سرندیپیتی، در بین کودکان آن دوره بسیار پرطرفدار بود.
Get your thoughts, ideas and serendipitous experiences down on paper. افکار، ایده ها و تجربیات بی نظیر خود را روی کاغذ بیاورید. |
۱۹ | Charm | افسون، فریبندگی، دلربایی. |
The young girl had a charm that captivated everyone she met. دختر جوان فریبندگیای داشت که همه را مجذوب خود می کرد. |
۲۰ | Luminous | درخشنده: پر از نور یا تابش نور; روشن یا درخشان، به خصوص در تاریکی. |
The stars in the night sky were luminous and beautiful. ستارگان آسمان شب درخشان و زیبا بودند. |
یادگیری این کلمات زیبا میتواند مهارت شما در زبان انگلیسی را تقویت کند.
برای اینکه بتوانید از این کلمات به درستی در مکالمات یا نوشتههای خود استفاده کنید، پیشنهاد میکنیم در یک کلاس آنلاین انگلیسی ثبتنام کنید و مهارتهای زبانی خود را به سطحی بالاتر برسانید.
لغت انگلیسی | معنای فارسی | توضیح و مثال | |
۲۱ | Whimsical | غریب: بازیگوش عجیب و غریب یا خیالی، به ویژه به روشی جذاب و سرگرم کننده. |
The whimsical decorations at the party added a touch of magic to the atmosphere. تزیینات عجیب و غریب در مهمانی حس جادویی به فضا میداد. |
۲۲ | Gossamer | سبک، و خیلی ظریف. یک ماده ریز و لایهای متشکل از تار عنکبوتهایی که توسط عنکبوتهای کوچک تنیده شدهاند که بهویژه در پاییز دیده میشود. |
He wears gossamer armor covered in thick woolen rags to help him keep warm. او برای کمک به گرم شدنش، زرههای پشمی پوشیده از پارچههای پشمی ضخیم میپوشد. |
۲۳ | Sapphire | یاقوت کبود: یک سنگ قیمتی گرانبها که معمولاً به رنگ آبی است. |
Her eyes sparkled like sapphires in the sunlight. چشمانش مانند یاقوت کبود در نور خورشید میدرخشید. |
۲۴ | Sibilance | صدای زمزمهوار: در واقع در زبان انگلیسی به تولید صدایی مانند S یا SH میگویند. اگر سعی کنید این صدای «س» یا «ش» را به آرامی تولید کنید به راحتی متوجه میشوید این واژه چه معنایی دارد. برای آن که واژه Sibilance را به خاطر بسپارید S را کمی آرام و طولانی بگویید و کلمه را ادامه دهید. |
The sibilance of the wind through the trees was calming. صدای زمزمهوار باد در میان درختان آرام بخش بود. |
۲۵ | Halcyon | نشان دهنده دوره زمانی در گذشته است که به شکلی خوشبخت و آرام بوده است. |
She recalled the halcyon days of her youth. او روزهای خوش و آرام جوانی خود را به یاد آورد. |
۲۶ | Serenade | قطعه موسیقی عاشقانه: قطعه ای از موسیقی که در هوای آزاد خوانده یا پخش می شود، معمولاً توسط مردی شبانه زیر پنجره معشوقش. |
The musician played a beautiful serenade on his guitar. نوازنده قطعه عاشقانه زیبایی را با گیتارش اجرا کرد. |
۲۷ | Ineffable | وصف ناپذیر، ناگفتنی: خیلی بزرگ یا افراطی برای بیان یا توصیف با کلمات. |
The beauty of the landscape was ineffable, beyond words. زیبایی منظره وصف ناپذیر بود، فراتر از کلمات. |
۲۸ | Lullaby | لالایی. فرقی نمیکند چند سالمان باشد. همه ما با گوش کردن به یک لالایی آرام مادرانه به آرامش میرسیم. حتا گوش کردن به لالاییهای انگلیسی میتواند تمرین خوبی برای تقویت مهارت لیسنینگ زبان انگلیسی باشد. |
The lullaby sung by the mother put the baby to sleep. لالایی که مادر می خواند نوزاد را می خواباند. |
۲۹ | Elysian | بهشتی | کلمه elysian از نام مکانی اساطیری در یونان باستان به نام Elysian Fields گرفته شده است. اگرچه ممکن است در ابتدا به نظر برسد که مکانی تاریخی است، اما سعی نکنید برای رفتن به آنجا برنامهریزی کنید! درست است که امروز این اصطلاح اغلب با بهشت مترادف فرض میشود. اما در واقع دشتهای الیزی یونان، مکان استراحتی بهشتی برای زندگی پس از مرگ بود. این مفهوم احتمالاً در ابتدا برای تشویق شجاعت سربازان در طول نبردها ساخته شده است. اما در ادبیات امروز از واژه elysian برای توصیف هر صحنه بهشتی استفاده میشود.
The garden had an elysian quality, like a paradise on earth. باغ ویژگیهایی بهشتی داشت، مثل بهشتی در زمین.
|
۳۰ | Sonorous | داشتن صدایی عمیق و دلنشین |
His sonorous voice filled the concert hall with its rich tones. صدای دلنشین و بلند (پرطمطراق) او سالن کنسرت را با آهنگ های غنی خود پر کرد. |
لغت انگلیسی | معنای فارسی | توضیح و مثال | |
۳۱ | Ebullient | نشاط: شاد و پر انرژی. |
She was ebullient with joy upon receiving the good news. او با دریافت خبر خوش، سرخوش و بانشاط شد. |
۳۲ | Ephemeral | زودگذر: ماندگاری برای مدت بسیار کوتاه. |
The ephemeral beauty of the cherry blossoms reminded us of life’s fleeting nature. زیبایی زودگذر شکوفه های گیلاس ما را به یاد طبیعت زودگذر زندگی می اندازد. |
۳۳ | Elixir | اکسیر: معجون جادویی. |
The elixir had a magical effect, curing all ailments. اکسیر اثر جادویی داشت و همه بیماری ها را درمان می کرد. |
۳۴ | Eloquence | فصاحت: توانایی بیان زیبا،کلام شیوا |
His eloquence in speech captivated the audience. شیوایی او در کلام، حاضران را مجذوب خود می کرد. |
۳۵ | Euphoria | رضایت، سرخوشی. |
The experience filled her with a sense of euphoria. این تجربه او را مملو از حس سرخوشی کرد. |
۳۶ | Idyllic | زیبایی افسانهای، بتگونه. |
The idyllic countryside was a peaceful retreat from city life. ییلاق بسیار زیبا مکانی آرام برای فاصله گرفتن از زندگی شهری بود. |
۳۷ | Infatuation | شیفتگی،شیدایی |
Their infatuation with each other was evident to everyone around them. شیفتگی آنها به یکدیگر برای همه اطرافیانشان مشهود بود. |
۳۸ | Eudaimonia | خوشروانی، شادمانی: داشتن یک روان خرسند، سالم و شاد و غنی از منظر فلسفی. | خوشروانی، در اخلاق ارسطویی، شرایط شکوفایی انسان یا زندگی خوب است. و به کردارهای درستی اشاره دارد که رفاه روحی-روانی شخص را در پی دارند. از نظر ارسطو، eudaimonia بالاترین خیر انسانی است، تنها خیر انسانی که به خاطر خود (به عنوان هدف فی نفسه) مطلوب است نه به خاطر چیز دیگری (به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف دیگری).
The pursuit of eudaimonia, or true happiness, is a noble goal. دنبال کردن خوشروانی یا خوشبختی واقعی، یک هدف متعالی است. |
۳۹ | Lyrical | بزمی، غزلی: چیزی که آهنگین و به زیبایی گفته شود. |
The song had a lyrical quality that touched the hearts of all who heard it. این آهنگ کیفیت آهنگینی داشت که همه کسانی که آن را شنیدند را تحت تاثیر قرار داد. |
۴۰ | Dulcet | ملیح، خوشآهنگ، ملایم، صدای دلنشین. |
Her dulcet voice was a joy to listen to. شنیدن صدای خوشآهنگ او لذت بخش بود. |
لغت انگلیسی | معنای فارسی | توضیح و مثال | |
۴۱ | Peace | صلح و آرامش |
She’s very good at keeping (the) peace within the family. او در حفظ آرامش درون خانواده بسیار خوب است. |
۴۲ | Felicity | سعادت، خوشبختی. |
Make me immortal in that realm where happiness and transports, where joy and felicities combine… در آن قلمرویی که خوشبختی و سرشاری، جایی که شادی و خوشبختی با هم ترکیب می شوند، جاودانه ام کن… |
۴۳ | Plethora | فراوانی، مقدار زیاد. |
There is a plethora of community musical activities being led, sometimes by ‘qualified’ teachers, sometimes not. تعداد زیادی از فعالیت های موسیقی اجتماعی وجود دارد که گاهی توسط معلمان واجد شرایط هدایت می شود، گاهی اوقات نه. |
۴۴ | Opulent | سرشار، باشکوه، مجلل. |
The opulent palace was a symbol of wealth and power. کاخ مجلل نماد ثروت و قدرت بود. |
۴۵ | Eternity | ابدیت، همیشگی: مدت زمان نامحدود. |
Their love seemed to last for an eternity. به نظر می رسید که عشق آنها تا ابد دوام بیاورد. |
۴۶ | Immaculate | معصوم، بی عیب و نقص. |
The room was immaculate, with everything in its proper place. اتاق بی عیب و نقص بود و همه چیز در جای مناسب خود بود. |
۴۷ | Lithe | لاغراندام و انعطافپذیر. |
Her lithe movements on the dance floor were a pleasure to watch. تماشای حرکات منعطف او در زمین رقص لذت بخش بود. |
۴۸ | Lilt | آهنگ، موزون، حرکت موزون، کلام آهنگین. |
The lilt in her voice added a musical quality to her speech. آهنگ موزون صدایش به سخنرانی او کیفیتی موسیقیایی داد. |
۴۹ | Rapture | خلسه، شور، لذت بردن، شعف و به وجد آمدن روحانی |
The beauty of the sunset filled her with rapture. زیبایی غروب آفتاب او را سرشار از شور و شعف کرد. |
۵۰ | Panacea | نوشدارو. در واقع پاناسیا نام الهه یونانی شفا است، و این کلمه به معنای چیزی که همه دردها را دوا میکند از نام این ایزدبانو گرفته شده است. |
Meditation was her panacea for stress and anxiety. مدیتیشن نوشداروی او برای استرس و اضطراب بود. |
سخن پایانی
در هر زبانی کلماتی هستند که تصوراتی زیبا یا احساسات و الهاماتی آرامشبخش را در ما زنده میکنند. با توجه به حال خوبی که این کلمههای انگیسی میتوانند در ما ایجاد کنند، به خاطر سپردن آنها سادهتر میشود. اما فراموش نکنید که مهمترین روش برای یاد گرفتن کلمات در هر زبانی، به کار بردن مکرر آنها در موقعیتهای متنوع است.
بنابراین سعی کنید با این ۵۰ کلمه زیبای انگلیسی، ۵۰ جمله زیبا که برای شما الهامبخش است بنویسید. و آنها را در نوشتهها و مکالمههایتان به کار ببرید.
منابع: