کلاس آنلاین زبان انگلیسی با 250 مدرس برتر در هایتاکی، بهترین پلتفرم آموزش زبان آنلاین جلسه آزمایشی رایگان
زبان انگلیسی

مهم‌ترین لغات و اصطلاحات مدیریت به زبان انگلیسی ویژه مدیران موفق

۴.۴
(۷)

به‌عنوان مدیر یک مجموعه شاید برایتان پیش آمده باشد که ایمیل‌‎هایی از سایر شرکت‌ها (خارجی)، درخواست قراردادهای جدید و یا درخواست ملاقات‌های جدیدی دریافت کرده باشید. شاید ارتباط با مشتریان خارجی کمی شما را وسوسه کرده باشد، اما قطعاً در میان تمام این افکار سوالی از خودتان بپرسید که: چگونه؟

آیا برای ساختن چنین ارتباطاتی لازم است فرد جدیدی که دانش زبانی دارد استخدام کنید یا خودتان دست به کار شوید؟ اگر تصمیم بر این باشد که خودتان اقدام کنید، این مقاله به شما کمک شایانی می‌کند.

 

در ادامه می‌خوانید:

 

اهمیت یادگیری لغات و اصطلاحات مدیریت به زبان انگلیسی

یادگیری لغات و اصطلاحات مدیریت به زبان انگلیسی، که زبان مشترک تمام مدیران در سراسر جهان است، اهمیت زیادی دارد.

با یادگیری این عبارات، شما بهتر می‌توانید ویژگی‌های کسب‌وکار خود را با اصطلاحات پرکاربرد و مؤثر تشریح کنید. این اصطلاحات به علت اینکه بسیار کاربردی هستند و معمولاً در حوزه صادرات و واردات، تعامل با مشتری، تعامل با کارمندان و دیگر ویژگی های سازمان مورد استفاده قرار می‌گیرند، مهم هستند.

هچنین بهتر است در نامه‌نگاری و جلسات رسمی دانشی از جملات رسمی بیشتری استفاده شود.

برای مثال اگر قرار است شرکت خود را در زمینه خاصی معرفی کنید بهتر است اینگونه بگویید:

  • we are good at st (ما در… عملکرد خوبی داریم.)
  • we are skilled at st (ما در … ماهر هستیم.)

مهم ترین اصطلاحات مدیریت در زبان انگلیسی

 

رایج‌ترین لغات و اصطلاحات مدیریت به زبان انگلیسی

 

عبارات و اصطلاحات انگلیسی تجاری مهم برای همه موقعیت‌ها

 

عبارت/ اصطلاح محل کاربرد
Red tape به مقررات اداری بیش از حد یا همان تشریفات اداری می‌گویند.
The bottom line برای اشاره به نتیجه نهایی، سود یا زیان، یا مهم‌ترین نکاتی که باید مورد توجه قرار گیرند، استفاده می‌شود.
 /A ballpark number
/figure
estimate
به معنای تخمین زدن ارزش، زمان یا تعداد چیزی است.
زمانی استفاده می‌شود که مقدار یا تعداد مشخصی هنوز تخمین زده نشده است و باید حتما برآورد شود.
 Get down to business در جلسات کاری افراد معمولاً با کمی تأخیر می‌رسند. وقتی همه رسیدند و جلسه رسمیت پیدا کرد، از این اصطلاح استفاده می‌شود.
A win-win situation در تجارت، موقعیتی که هر دو طرف چیزی را که از طرف دیگر نیاز دارند دریافت می‌کنند و از نتیجه آن سود می‌برند، معمولاً این عبارت بیان می‌شود.
Long shot معمولاً برای توصیف چیزی استفاده می‌شود که شانس بسیار کمی برای وقوع یا موفقیت دارد؛ همان ریسک کردن.
Bring to the table به معنای آوردن مهارت یا تجربه‌‌ای مفید یا سودمند به یک کار یا فعالیت تجاری (پروژه، جلسه و…) است.
Learning curve منحنی یادگیری برای توصیف پیشرفتی که فرد برای کسب تجربه یا یادگیری یک مجموعه مهارت جدید باید انجام دهد، استفاده می‌شود.
همچنین تلاش بیشتری را می‌طلبد.
/Get a business off the ground
From the ground up
این دو اصطلاح تقریباً مترادف هم هستند؛ به این معنی که شما کسب وکارتان را از پایه (صفر) آغاز کرده و به اینجا رسیده‌اید.
Walking papers اخطاریه‌ای که نشان می‌دهد از کار خود اخراج می‌شوید.
معادل همان fire off، یعنی اخراج شدن است.

عبارات و اصطلاحات مدیریتی زبان انگلیسی

 

عبارات و اصطلاحاتی مدیریتی درباره امور مالی

 

عبارت/ اصطلاح محل کاربرد
Kickbacks دادن رشوه یا پرداخت مبلغی معیّن برای لطف خاصی مانند برنده شدن در یک قرارداد را می‌گویند. با این حال رشوه دادن اغلب غیراخلاقی یا حتی غیرقانونی است.
/Create a budget
/Stay on budget
Increase the budget
هر سه این اصطلاحات معادل بودجه‌بندی میزان سرمایه‌ای است که شرکت برای رشد نیاز دارد.
The lion’s share بسیاری از کسب‌وکارها به آن دسته از کارمندانی که بیشترین تلاش، وقت و انرژی را صرف می‌کنند، بخش عمده‌ای از سود را پاداش می‌دهند.
Take a bath این اصطلاح در امور مالی یعنی ضرر هنگفتی را متحمل شدن.
Go belly up شکست یک پروژه، که می‌تواند به ورشکستگی و سقوط شرکت منجر شود.
On a shoestring وقتی کاری را با بودجه یا با پول بسیار کمی جلو می‌برید.
Cash cow اصطلاحی برای محصول یا سرمایه‌گذاری اصلی شرکت، که درآمد ثابتی را ایجاد می‌کند.
به‌عنوان مثال شرکت کوکاکولا محصولات زیادی، از آبمیوه گرفته تا چای و نوشیدنی‌های انرژی‌زا می فروشد؛ اما کوکا احتمالاً گاو نقدی (گاو شیرده) آن‌هاست.
Sleeping partner/ Silent partner شرکا یا سرمایه‌گذاران شرکت که هیچ دخالتی در امور اداری شرکت نمی‌کنند و تنها تأمین‌کنندۀ سرمایۀ شرکت هستند.
Tighten your belt انجام کاری که جلوی صرف هزینه‌های اضافی را بگیرد.
برای مثال وقتی شرکت متحمل ضرر هنگفتی شده است از تمام اعضا و کارمندان خواسته می‌شود تا در کاهش هزینه‌ها نهایت تلاش خود را بکنند.
Deep pockets سرمایه‌گذارانی که سرمایه‌های هنگفت دارند و پس‌اندازشان بسیار زیاد است.

لغات و اصطلاحات مدیریت به زبان انگلیسی مربوط به امور مالی

 

عبارات و اصطلاحات مدیریتی مربوط به کارهای تیمی

 

عبارت/ اصطلاح محل کاربرد
Team player بسیاری از شرکت‌ها هنگام استخدام کسی را می‌خواهند که با دیگران به‌خوبی کنار بیاید و از یک محیط کاری مشترک حمایت کند.
There’s no “I” in team وجود «من» در تیم به این معنی است که هیچ شخص خاصی تمام اعتبار و دستاوردهای یک تلاش گروهی را به خودش نسبت نمی‌دهد.
Pass the buck وقتی روند کار گروهی خوب پیش نرود، افراد تیم تقصیر را به گردن دیگری می‌اندازند؛ یعنی توپ را به زمین دیگری انداختن.
Step up to the plate پذیرش یک مسؤلیت دشوار در ادارۀ کار تیمی که هر کسی مایل به پذیرش آن نیست.
/Form a team 
Team up with
جمع کردن گروهی از افراد برای کار روی پروژه.
Pitch in وارد شدن به یک تیم برای کمک به یک کار یا انجام یک پروژه.
Mentorship مربی‌گری
فردی که مسئول توصیه و مشورت و راهنمایی نیروهای کم‌تجربه‌تر سازمان است.
Accountability پاسخگویی یا مسئولیت‌پذیری
نظارت مدیران بر عملکرد سازمانی براساس وظایف افراد درون سازمان
Brainstorming طوفان فکری
جمع‌آوری یا طوفان فکری ایده‌های جدید، بر حل یک مشکل یا موقعیت جدید متمرکز است. این اصطلاح از اصطلاحات جدید در حوزه مدیریت است.
to call it a day پایان کار یا  اتمام جلسه اداری و رسمی

اصطلاحات مربوط به کارهای تیمی در زبان انگلیسی

 

عبارات و اصطلاحات مدیریتی مربوط به ارتباطات

 

عبارت/ اصطلاح محل کاربرد
Touch base به معنای برقراری ارتباط کوتاه یا تماس مجدد با کسی است.
برای مثال اگر با یک همکار روی پروژه‌ای کار می‌کنید، می‌توانید با آ‌ن‌ها در مورد پیشرفتشان یا بخشی از پروژه که منتظر به پایان رساندن آن هستید، تماس بگیرید.
از این اصطلاح بیشتر در ایمیل‌ها استفاده می‌شود.
Word of mouth دهان به دهان به انتشار اطلاعات به‌صورت شفاهی اشاره دارد.
در رابطه با تجارت، معمولاً به افرادی اشاره دارد که نکات مثبت کسب و کار شما را به دیگران می‌گویند.
این اصطلاح همچنین به‌عنوان بازاریابی شفاهی نیز شناخته می‌شود.
Meet up ملاقات به‌معنای دور هم جمع شدن برای گفتگو است.
Meet up معمولاً برای جلسات کوتاه و غیر رسمی با گروه کوچکی از افراد استفاده می‌شود.
Schedule a meeting برنامه‌ریزی یک جلسه به‌معنای انتخاب تاریخ، زمان و مکان برای ملاقات با فرد یا گروهی از افراد است.
Generate buzz شرکت‌های بزرگ که بازارتبلیغات گسترده‌ای دارند، معمولاً قبل از عرضۀ محصول خود اقدامات پر سر و صدایی به راه می‌اندازند؛ ازجمله کارهایی مثل تبلیغات دهان به دهان، هشتگ گذاری و… .
On the same page به معنای موافق بودن یا داشتن نظرات یکسان در مورد چیزی با دیگران است؛ یعنی همه باهم هم عقیده‌اند.

عبارات و اصطلاحات مدیریتی مربوط به ارتباطات

 

عبارات و اصطلاحات مدیریتی مربوط به پروژه‌های تجاری

 

عبارت/ اصطلاح محل کاربرد
Give the green light این اصطلاح به معنای دادن سیگنال برای شروع است. به این معنی که می‌توانید ادامه دهید و اکنون پروژه را شروع کنید.
Kick off به معنای شروع رسمی پروژه است.
To think outside the box خارج از چهارچوب فکر کردن؛
یعنی به یک راه‌حل خلاقانه و جدید فکر کنید.
Get the ball rolling شروع یک پروژه یا فعالیت تجاری جدید
Get off the ground شروع به انجام یک کار یا پروژه پس از بحث یا برنامه‌ریزی زیاد
Corner the market وقتی شرکت شما، بازار را در انحصار خود گرفته و تمام رقبا را کنار زده باشد.
to give the greenlight مجوز شروع کردن یک پروژه یا کار
To keep an eye on the ball نگه داشتن توپ به معنای تمرکز روی کار یا هدف از نزدیک است.
همچنین می‌توان از آن برای تشویق کسی به توجه یا مراقبت و حفظ سطح بالای هوشیاری استفاده کرد.
Start from scratch به معنای از صفر شروع کردن است.
to play hardball عمدتاً برای سخت‌گیر و مصمم بودن در مسیر دست‌یابی به خواسته‌ها استفاده می‌شود.

عبارات و اصطلاحات مدیریتی انگلیسی مربوط به پروژه‌های تجاری

 

عبارات و اصطلاحات پرکاربرد مدیریتی برای همه

 

عبارت/ اصطلاح محل کاربرد
Ahead of the pack جلو بودن از رقبا
Advocacy حمایت و پشتیبانی
Asset دارایی
Arbitration داوری، رفع اختلاف
Authority اختیار
Autocratic مستقل، مستبد
Balance Sheet ترازنامه
Board هیئت مدیره
Business Plan طرح کسب و کار
Business correspondence مکاتبات اداری
Bill of Lading بارنامه
Broker کارگزار
Cashflow جریان نقدی
Cargo بار
Chairman رئیس هیات مدیره
Curriculum Vitae رزومه
Customs گمرک
Deadline موعد
Discharge اخراج کردن
Entrepreneur کارآفرین
Equity حقوق صاحبان سرمایه
Holding شرکت مادر
Leverage بدهی شرکت
Merchandise کالا
Market Sweep جابجایی بازار
Organizational Conflict تعارض سازمانی
Profitability سود بخشی
Proxy وکالت
Retail خرده فروشی
Resource Allocation تخصیص منابع
Strategic Agility مهارت راهبردی
Trial محاکمه، آزمایش
Transaction مبادله
Terms مفاد
Trademark نشان تجاری
Turnover بازده، عملکرد
Unity of Direction وحدت رویه
Walk Out اعتصاب کردن
Workforce نیروی کار
CEO (Chief executive officer) (مدیر عامل) مدیر اجرایی شرکت
CFO (Chief financial officer) مدیر ارشد مالی
FYI (for your information) برای اطلاع شما
ROI (Return On Investment) بازگشت سرمایه
CRM(Customer relationship management مدیریت ارتباط با مشتری
CPM (Critical Path Method) روش مسیر بحرانی

عبارات و اصطلاحات پرکاربرد مدیریتی به زبان انگلیسی

 

مزایای یادگیری لغات و اصطلاحات مدیریت به زبان انگلیسی برای مدیران

  • قطعا با یادگیری لغات و اصطلاحات مدیریتی پیشرفت شغلی شما در رشته خود تضمین شده است
  • نوشتن و مکاتبات تجاری را بهتر یاد می‌گیرید و در عین حال فرصتی خواهید داشت که انگلیسی عمومی خود، ازجمله گرامر و تلفظ را بهتر کنید.

بیشتر بخوانید: بهترین کتاب های یادگیری گرامر زبان انگلیسی

  • با یادگیری اصطلاح‌ها و لغات مدیریتی، اخبار و مجلات مربوط به دنیای کسب و کارتان را بهتر متوجه خواهید شد و در معرض روندهای جهانی قرار می‌گیرید و به‌اصطلاح در حوزۀ کاری خودتان آپدیت خواهید ماند.
  • با دانستن و یادگیری زبان مدیریتی نحوه همکاری شرکت‌های بین المللی با یکدیگر، نحوه تجارت و ایجاد روابط حرفه‌ای را بهتر خواهید آموخت.

بیشتر بخوانید: چگونه مهارت مکالمه زبان انگلیسی (speaking) خود را تقویت کنیم؟

  • با دانستن واژگان و عبارات تخصصی با اطمینان بیشتری در جلسات شرکت خواهید کرد و باعث می‌شود که یک متخصص واقعی به نظر برسید و در دنیای تجارت با شما برخورد حرفه‌ایتری خواهد شد.

مزایای یادگیری لغات و اصطلاحات مدیریت به زبان انگلیسی برای مدیران

 

مقالات مرتبط:

 

سخن پایانی

حالا که با اهمیت یادگیری لغات و اصطلاحات مدیریت به زبان انگلیسی برای پیشرفت کسب و کارتان و همچنین مهم‌ترین و پرتکرارترین لغات، اصطلاحات و عبارات در زمینه‌های مختلف مدیریت و تجارت آشنا شدید، شاید این نیاز را در خودتان احساس کنید که لازم است در کنار تقویت مهارت‌های عمومی خود در زبان انگلیسی، با زبان انگلیسی تجاری نیز بیشتر به‌صورت تخصصی آشنا شوید. در این صورت پیشنهاد می‌کنیم که با شرکت در کلاس‌های خصوصی زبان انگلیسی تجاری در هایتاکی، در کمترین زمان و تحت آموزش بهترین معلمان قرار بگیرید تا با پیشرفت خود در این زبان، شاهد موفقیت و پیشرفت روزافزون بیزینس و مجموعه تحت مدیریت خود باشید.

 

 منابع:

این مطلب چقدر برای شما مفید بود؟

میانگین امتیازات ۴.۴ / ۵. تعداد نظرات ۷

هنوز امتیازی ثبت نشده. شما اولین نفر باشید!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *