لغات و اصطلاحات مدیریت به زبان انگلیسی ویژه مدیران موفق+تلفظ صوتی و ترجمه
بهعنوان مدیر یک مجموعه شاید برایتان پیش آمده باشد که ایمیلهایی از سایر شرکتها (خارجی)، درخواست قراردادهای جدید و یا درخواست ملاقاتهای جدیدی دریافت کرده باشید. شاید ارتباط با مشتریان خارجی کمی شما را وسوسه کرده باشد، اما قطعاً در میان تمام این افکار سوالی از خودتان بپرسید که: چگونه؟
آیا برای ساختن چنین ارتباطاتی لازم است فرد جدیدی که دانش زبانی دارد استخدام کنید یا خودتان دست به کار شوید؟ اگر تصمیم بر این باشد که خودتان اقدام کنید، این مقاله به شما کمک شایانی میکند.
در ادامه میخوانید:
- اهمیت یادگیری لغات و اصطلاحات مدیریت به زبان انگلیسی
- رایجترین لغات و اصطلاحات مدیریت به زبان انگلیسی
- مزایای یادگیری لغات و اصطلاحات مدیریت به زبان انگلیسی برای مدیران
- سخن پایانی
اهمیت یادگیری لغات و اصطلاحات مدیریت به زبان انگلیسی
یادگیری لغات و اصطلاحات مدیریت به زبان انگلیسی، که زبان مشترک تمام مدیران در سراسر جهان است، اهمیت زیادی دارد.
با یادگیری این عبارات، شما بهتر میتوانید ویژگیهای کسبوکار خود را با اصطلاحات پرکاربرد و مؤثر تشریح کنید. این اصطلاحات به علت اینکه بسیار کاربردی هستند و معمولاً در حوزه صادرات و واردات، تعامل با مشتری، تعامل با کارمندان و دیگر ویژگی های سازمان مورد استفاده قرار میگیرند، مهم هستند.
هچنین بهتر است در نامهنگاری و جلسات رسمی دانشی از جملات رسمی بیشتری استفاده شود.
برای مثال اگر قرار است شرکت خود را در زمینه خاصی معرفی کنید بهتر است اینگونه بگویید:
- we are good at st (ما در… عملکرد خوبی داریم.)
- we are skilled at st (ما در … ماهر هستیم.)
رایجترین لغات و اصطلاحات مدیریت به زبان انگلیسی
عبارات و اصطلاحات انگلیسی تجاری مهم برای همه موقعیتها
عبارت/ اصطلاح | محل کاربرد | |
۱ | Red tape
|
به مقررات اداری بیش از حد یا همان تشریفات اداری میگویند. |
۲ | The bottom line
|
برای اشاره به نتیجه نهایی، سود یا زیان، یا مهمترین نکاتی که باید مورد توجه قرار گیرند، استفاده میشود. |
۳ | /A ballpark number /figure estimate |
به معنای تخمین زدن ارزش، زمان یا تعداد چیزی است. زمانی استفاده میشود که مقدار یا تعداد مشخصی هنوز تخمین زده نشده است و باید حتما برآورد شود. |
۴ | Get down to business
|
در جلسات کاری افراد معمولاً با کمی تأخیر میرسند. وقتی همه رسیدند و جلسه رسمیت پیدا کرد، از این اصطلاح استفاده میشود. |
۵ | A win-win situation
|
در تجارت، موقعیتی که هر دو طرف چیزی را که از طرف دیگر نیاز دارند دریافت میکنند و از نتیجه آن سود میبرند، معمولاً این عبارت بیان میشود. |
۶ | Long shot
|
معمولاً برای توصیف چیزی استفاده میشود که شانس بسیار کمی برای وقوع یا موفقیت دارد؛ همان ریسک کردن. |
۷ | Bring to the table
|
به معنای آوردن مهارت یا تجربهای مفید یا سودمند به یک کار یا فعالیت تجاری (پروژه، جلسه و…) است. |
۸ | Learning curve
|
منحنی یادگیری برای توصیف پیشرفتی که فرد برای کسب تجربه یا یادگیری یک مجموعه مهارت جدید باید انجام دهد، استفاده میشود. همچنین تلاش بیشتری را میطلبد. |
۹ | /Get a business off the ground From the ground up |
این دو اصطلاح تقریباً مترادف هم هستند؛ به این معنی که شما کسب وکارتان را از پایه (صفر) آغاز کرده و به اینجا رسیدهاید. |
۱۰ | Walking papers
|
اخطاریهای که نشان میدهد از کار خود اخراج میشوید. معادل همان fire off، یعنی اخراج شدن است. |
عبارات و اصطلاحاتی مدیریتی درباره امور مالی
عبارت/ اصطلاح | محل کاربرد | |
۱ | Kickbacks
|
دادن رشوه یا پرداخت مبلغی معیّن برای لطف خاصی مانند برنده شدن در یک قرارداد را میگویند. با این حال رشوه دادن اغلب غیراخلاقی یا حتی غیرقانونی است. |
۲ | /Create a budget /Stay on budget Increase the budget |
هر سه این اصطلاحات معادل بودجهبندی میزان سرمایهای است که شرکت برای رشد نیاز دارد. |
۳ | The lion’s share
|
بسیاری از کسبوکارها به آن دسته از کارمندانی که بیشترین تلاش، وقت و انرژی را صرف میکنند، بخش عمدهای از سود را پاداش میدهند. |
۴ | Take a bath
|
این اصطلاح در امور مالی یعنی ضرر هنگفتی را متحمل شدن. |
۵ | Go belly up
|
شکست یک پروژه، که میتواند به ورشکستگی و سقوط شرکت منجر شود. |
۶ | On a shoestring
|
وقتی کاری را با بودجه یا با پول بسیار کمی جلو میبرید. |
۷ | Cash cow
|
اصطلاحی برای محصول یا سرمایهگذاری اصلی شرکت، که درآمد ثابتی را ایجاد میکند. بهعنوان مثال شرکت کوکاکولا محصولات زیادی، از آبمیوه گرفته تا چای و نوشیدنیهای انرژیزا می فروشد؛ اما کوکا احتمالاً گاو نقدی (گاو شیرده) آنهاست. |
۸ | Sleeping partner/ Silent partner
|
شرکا یا سرمایهگذاران شرکت که هیچ دخالتی در امور اداری شرکت نمیکنند و تنها تأمینکنندۀ سرمایۀ شرکت هستند. |
۹ | Tighten your belt
|
انجام کاری که جلوی صرف هزینههای اضافی را بگیرد. برای مثال وقتی شرکت متحمل ضرر هنگفتی شده است از تمام اعضا و کارمندان خواسته میشود تا در کاهش هزینهها نهایت تلاش خود را بکنند. |
۱۰ | Deep pockets
|
سرمایهگذارانی که سرمایههای هنگفت دارند و پساندازشان بسیار زیاد است. |
عبارات و اصطلاحات مدیریتی مربوط به کارهای تیمی
عبارت/ اصطلاح | محل کاربرد | |
۱ | Team player
|
بسیاری از شرکتها هنگام استخدام کسی را میخواهند که با دیگران بهخوبی کنار بیاید و از یک محیط کاری مشترک حمایت کند. |
۲ | There’s no “I” in team
|
وجود «من» در تیم به این معنی است که هیچ شخص خاصی تمام اعتبار و دستاوردهای یک تلاش گروهی را به خودش نسبت نمیدهد. |
۳ | Pass the buck
|
وقتی روند کار گروهی خوب پیش نرود، افراد تیم تقصیر را به گردن دیگری میاندازند؛ یعنی توپ را به زمین دیگری انداختن. |
۴ | Step up to the plate
|
پذیرش یک مسؤلیت دشوار در ادارۀ کار تیمی که هر کسی مایل به پذیرش آن نیست. |
۵ | /Form a team Team up with |
جمع کردن گروهی از افراد برای کار روی پروژه. |
۶ | Pitch in
|
وارد شدن به یک تیم برای کمک به یک کار یا انجام یک پروژه. |
۷ | Mentorship
|
مربیگری فردی که مسئول توصیه و مشورت و راهنمایی نیروهای کمتجربهتر سازمان است. |
۸ | Accountability
|
پاسخگویی یا مسئولیتپذیری نظارت مدیران بر عملکرد سازمانی براساس وظایف افراد درون سازمان |
۹ | Brainstorming
|
طوفان فکری جمعآوری یا طوفان فکری ایدههای جدید، بر حل یک مشکل یا موقعیت جدید متمرکز است. این اصطلاح از اصطلاحات جدید در حوزه مدیریت است. |
۱۰ | to call it a day
|
پایان کار یا اتمام جلسه اداری و رسمی |
عبارات و اصطلاحات مدیریتی مربوط به ارتباطات
عبارت/ اصطلاح | محل کاربرد | |
۱ | Touch base
|
به معنای برقراری ارتباط کوتاه یا تماس مجدد با کسی است. برای مثال اگر با یک همکار روی پروژهای کار میکنید، میتوانید با آنها در مورد پیشرفتشان یا بخشی از پروژه که منتظر به پایان رساندن آن هستید، تماس بگیرید. از این اصطلاح بیشتر در ایمیلها استفاده میشود. |
۲ | Word of mouth
|
دهان به دهان به انتشار اطلاعات بهصورت شفاهی اشاره دارد. در رابطه با تجارت، معمولاً به افرادی اشاره دارد که نکات مثبت کسب و کار شما را به دیگران میگویند. این اصطلاح همچنین بهعنوان بازاریابی شفاهی نیز شناخته میشود. |
۳ | Meet up
|
ملاقات بهمعنای دور هم جمع شدن برای گفتگو است. Meet up معمولاً برای جلسات کوتاه و غیر رسمی با گروه کوچکی از افراد استفاده میشود. |
۴ | Schedule a meeting
|
برنامهریزی یک جلسه بهمعنای انتخاب تاریخ، زمان و مکان برای ملاقات با فرد یا گروهی از افراد است. |
۵ | Generate buzz
|
شرکتهای بزرگ که بازارتبلیغات گستردهای دارند، معمولاً قبل از عرضۀ محصول خود اقدامات پر سر و صدایی به راه میاندازند؛ ازجمله کارهایی مثل تبلیغات دهان به دهان، هشتگ گذاری و… . |
۶ | On the same page
|
به معنای موافق بودن یا داشتن نظرات یکسان در مورد چیزی با دیگران است؛ یعنی همه باهم هم عقیدهاند. |
عبارات و اصطلاحات مدیریتی مربوط به پروژههای تجاری
عبارت/ اصطلاح | محل کاربرد | |
۱ | Give the green light
|
این اصطلاح به معنای دادن سیگنال برای شروع است. به این معنی که میتوانید ادامه دهید و اکنون پروژه را شروع کنید. |
۲ | Kick off
|
به معنای شروع رسمی پروژه است. |
۳ | To think outside the box
|
خارج از چهارچوب فکر کردن؛ یعنی به یک راهحل خلاقانه و جدید فکر کنید. |
۴ | Get the ball rolling
|
شروع یک پروژه یا فعالیت تجاری جدید |
۵ | Get off the ground
|
شروع به انجام یک کار یا پروژه پس از بحث یا برنامهریزی زیاد |
۶ | Corner the market
|
وقتی شرکت شما، بازار را در انحصار خود گرفته و تمام رقبا را کنار زده باشد. |
۷ | to give the greenlight
|
مجوز شروع کردن یک پروژه یا کار |
۸ | To keep an eye on the ball
|
نگه داشتن توپ به معنای تمرکز روی کار یا هدف از نزدیک است. همچنین میتوان از آن برای تشویق کسی به توجه یا مراقبت و حفظ سطح بالای هوشیاری استفاده کرد. |
۹ | Start from scratch
|
به معنای از صفر شروع کردن است. |
۱۰ | to play hardball
|
عمدتاً برای سختگیر و مصمم بودن در مسیر دستیابی به خواستهها استفاده میشود. |
عبارات و اصطلاحات پرکاربرد مدیریتی برای همه
عبارت/ اصطلاح | محل کاربرد | |
۱ | Ahead of the pack
|
جلو بودن از رقبا |
۲ | Advocacy
|
حمایت و پشتیبانی |
۳ | Asset
|
دارایی |
۴ | Arbitration
|
داوری، رفع اختلاف |
۵ | Authority
|
اختیار |
۶ | Autocratic
|
مستقل، مستبد |
۷ | Balance Sheet
|
ترازنامه |
۸ | Board
|
هیئت مدیره |
۹ | Business Plan
|
طرح کسب و کار |
۱۰ | Business correspondence
|
مکاتبات اداری |
۱۱ | Bill of Lading
|
بارنامه |
۱۲ | Broker
|
کارگزار |
۱۳ | Cashflow
|
جریان نقدی |
۱۴ | Cashflow
|
بار |
۱۵ | Chairman
|
رئیس هیات مدیره |
۱۶ | Curriculum Vitae
|
رزومه |
۱۷ | Customs
|
گمرک |
۱۸ | Deadline
|
موعد |
۱۹ | Discharge
|
اخراج کردن |
۲۰ | Entrepreneur
|
کارآفرین |
۲۱ | Equity
|
حقوق صاحبان سرمایه |
۲۲ | Holding
|
شرکت مادر |
۲۳ | Leverage
|
بدهی شرکت |
۲۴ | Merchandise
|
کالا |
۲۵ | Market Sweep
|
جابجایی بازار |
۲۶ | Organizational Conflict
|
تعارض سازمانی |
۲۷ | Profitability
|
سود بخشی |
۲۸ | Proxy
|
وکالت |
۲۹ | Retail
|
خرده فروشی |
۳۰ | Resource Allocation
|
تخصیص منابع |
۳۱ | Strategic Agility
|
مهارت راهبردی |
۳۲ | Trial
|
محاکمه، آزمایش |
۳۳ | Transaction
|
مبادله |
۳۴ | Terms
|
مفاد |
۳۵ | Trademark
|
نشان تجاری |
۳۶ | Turnover
|
بازده، عملکرد |
۳۷ | Unity of Direction
|
وحدت رویه |
۳۸ | Walk Out
|
اعتصاب کردن |
۳۹ | Workforce
|
نیروی کار |
۴۰ | CEO (Chief executive officer)
|
(مدیر عامل) مدیر اجرایی شرکت |
۴۱ | CFO (Chief financial officer)
|
مدیر ارشد مالی |
۴۲ | FYI (for your information)
|
برای اطلاع شما |
۴۳ | ROI (Return On Investment)
|
بازگشت سرمایه |
۴۴ | CRM(Customer relationship management
|
مدیریت ارتباط با مشتری |
۴۵ | CPM (Critical Path Method)
|
روش مسیر بحرانی |
مزایای یادگیری لغات و اصطلاحات مدیریت به زبان انگلیسی برای مدیران
- قطعا با یادگیری لغات و اصطلاحات مدیریتی پیشرفت شغلی شما در رشته خود تضمین شده است
- نوشتن و مکاتبات تجاری را بهتر یاد میگیرید و در عین حال فرصتی خواهید داشت که انگلیسی عمومی خود، ازجمله گرامر و تلفظ را بهتر کنید.
- با یادگیری اصطلاحها و لغات مدیریتی، اخبار و مجلات مربوط به دنیای کسب و کارتان را بهتر متوجه خواهید شد و در معرض روندهای جهانی قرار میگیرید و بهاصطلاح در حوزۀ کاری خودتان آپدیت خواهید ماند.
- با دانستن و یادگیری زبان مدیریتی نحوه همکاری شرکتهای بین المللی با یکدیگر، نحوه تجارت و ایجاد روابط حرفهای را بهتر خواهید آموخت.
بیشتر بخوانید: چگونه مهارت مکالمه زبان انگلیسی (speaking) خود را تقویت کنیم؟
- با دانستن واژگان و عبارات تخصصی با اطمینان بیشتری در جلسات شرکت خواهید کرد و باعث میشود که یک متخصص واقعی به نظر برسید و در دنیای تجارت با شما برخورد حرفهایتری خواهد شد.
مقالات مرتبط:
سخن پایانی
حالا که با اهمیت یادگیری لغات و اصطلاحات مدیریت به زبان انگلیسی برای پیشرفت کسب و کارتان و همچنین مهمترین و پرتکرارترین لغات، اصطلاحات و عبارات در زمینههای مختلف مدیریت و تجارت آشنا شدید، شاید این نیاز را در خودتان احساس کنید که لازم است در کنار تقویت مهارتهای عمومی خود در زبان انگلیسی، با زبان انگلیسی تجاری نیز بیشتر بهصورت تخصصی آشنا شوید. در این صورت پیشنهاد میکنیم که با شرکت در کلاس آنلاین خصوصی زبان انگلیسی در هایتاکی، در کمترین زمان و تحت آموزش بهترین معلمان قرار بگیرید تا با پیشرفت خود در این زبان، شاهد موفقیت و پیشرفت روزافزون بیزینس و مجموعه تحت مدیریت خود باشید.
منابع: