بهترین روش معرفی خانواده به زبان آلمانی+فایل صوتی جملات
در ادامه میخوانید:
اعضای خانواده به زبان آلمانی
در زبان آلمانی کلمه «خانواده» به صورت «familie» (تلفظ: [faˈmiːli̯ə]) نوشته و خوانده میشود. جمع آن، یعنی «خانوادهها» نیز «familien» (تلفظ: [faˈmiːli̯ən]) است.
همان طور که در زبان فارسی زبان رسمی و عامیانه با یکدیگر متفاوت هستند، زبان آلمانی نیز به همین صورت است با این تفاوت که زبان عامیانه آلمانی زمانی استفاده میشود که با دوستانتان شوخی دارید. شما مجاز نیستید که از زبان عامیانه در هر زمان و مکانی استفاده کنید.
استفاده از زبان عامیانه در مواردی بار معنایی منفی به همراه دارد، از این رو باید در قرار گرفتن در شرایطی مثل شرایط زیر از زبان رسمی آلمانی استفاده کنید:
- هنگام ملاقات با خانواده دوست یا شریک آلمانی خود،
- از شخص آلمانی زبانی احوال خانوادهاش رابپرسید
- وقتی با شخصی جدید ملاقات میکنید و از او سؤالاتی در مورد وضعیت خانوادگیاش به زبان آلمانی میپرسید
کلمات آلمانی | تلفظ | ترجمه فارسی | |
۱ | Mutter | [ˈmʊtɐ]
|
مادر |
۲ | Mama | [ˈmama]
|
مامان |
۳ | Mami | [ˈmami]
|
مامی (مامان) |
۴ | Vater | [ˈfaːtɐ]
|
پدر |
۵ | Papa | [ˈpapa]
|
بابا |
۶ | Papi, Paps | [ˈpapi, paps]
|
بابایی |
۷ | Eltern | [ˈɛltɐn]
|
والدین |
۸ | Geschwister | [ɡəˈʃvɪstɐ]
|
خواهر و برادر |
۹ | Bruder | [ˈbʁuːdɐ]
|
برادر |
۱۰ | Schwester | [ˈʃvɛstɐ]
|
خواهر |
۱۱ | Sohn | [zoːn]
|
فرزند پسر |
۱۲ | Tochter | [ˈtɔxtɐ]
|
فرزند دختر |
۱۳ | (Ehe-)frau | [ˈeːəˌfʁaʊ̯]
|
همسر (خانم) |
۱۴ | (Ehe-)mann | [ˈeːəˌman]
|
شوهر |
کلمات آلمانی | تلفظ | ترجمه فارسی | |
۱۵ | Großmutter | [ˈɡʁoːsˌmʊtɐ]
|
مادربزرگ |
۱۶ | Oma | [ˈoːma]
|
مادربزرگ (ننه) |
۱۷ | Großvater | [ˈɡʁoːsˌfaːtɐ]
|
پدربزرگ |
۱۸ | Opa | [ˈoːpa]
|
بابابزرگ |
۱۹ | Großeltern | [ˈɡʁoːsˌʔɛltɐn]
|
پدربزرگ و مادربزرگ |
۲۰ | Cousine | [kuˈziːnə]
|
عموزاده (دختر عمو) |
۲۱ | Cousin | [kuˈzɛ̃ː]
|
عموزاده (پسر عمو) |
۲۲ | Tante | [ˈtantə]
|
عمه یا خاله |
۲۳ | Onkel | [ˈɔŋkl̩]
|
دایی یا عمو |
۲۴ | Nichte | [ˈnɪçtə]
|
دختر برادر یا خواهر و غیره |
۲۵ | Neffe | [ˈnɛfə]
|
پسر خواهر یا برادر |
۲۶ | Ur-Großeltern | [uːɐ̯ˈɡʁoːsˌʔɛltɐn]
|
اجداد (پدرِ پدربزرگ و مادرِ مادربزرگ) |
۲۷ | Ur-Großmutter | [uːɐ̯ˈɡʁoːs ˈmʊtɐ]
|
مادرِ مادر بزرگ |
۲۸ | Ur-Großvater | [uːɐ̯ˈɡʁoːsˌ ˈfaːtɐ]
|
پدرِ پدربزرگ |
۲۹ | Urgroßtante | [uːɐ̯ˈɡʁoːsˌ ˈtantə]
|
ننه بزرگ |
۳۰ | Urgroßonkel | [uːɐ̯ˈɡʁoːsˌ ˈɔŋkl̩]
|
نوه بزرگ |
۳۱ | Ururgroßmutter | [ˈuːɐ̯ʔuːɐ̯ʔuːɐ̯ɡʁoːsˈmʊtɐ]
|
مامان مامان بزرگ |
۳۲ | Ururgroßvater | [ˈuːɐ̯ʔuːɐ̯ʔuːɐ̯ɡʁoːsˌfaːtɐ]
|
بابا بابا بزرگ |
اعضای خانواده از طریق ازدواج – پدر و مادر
در آلمان نیز مانند آمریکا، قانونگذاران وجههای بدتر از آنچه که شایسته است دارند. با وجود این که اعضای خانوادهها با یکدیگر کنار میآیند ولی اگر بخواهند رفتار ناشایسته عضوی از خانواده را بیان کنند از عبارت « Jemanden stiefmütterlich behandeln » (معنای تحتالفظی: مانند نامادری با کسی رفتار کردن، معنای رایج: بیتوجه کردن یا نادیده گرفتن کسی) استفاده میکنند.
کلمات آلمانی | تلفظ | ترجمه فارسی | |
۱ | Stiefmutter | [ˈʃtiːfˌmʊtɐ]
|
مادر خوانده |
۲ | Stiefvater | [ˈʃtiːfˌfaːtɐ]
|
پدر خوانده |
۳ | Stiefschwester | [ˈʃtiːfˌʃvɛstɐ]
|
خواهر ناتنی |
۴ | Stiefbruder | [ˈʃtiːfˌbʁuːdɐ]
|
برادر ناتنی |
۵ | Schwiegereltern | [ˈʃviːɡɐˌʔɛltɐn]
|
خویشاوندان سببی |
۶ | Schwiegermutter | [ˈʃviːɡɐˌmʊtɐ]
|
مادر شوهر |
۷ | Schwiegervater | [ˈʃviːɡɐˌfaːtɐ]
|
پدر شوهر |
۸ | Schwiegertochter | [ˈʃviːɡɐˌtɔxtɐ]
|
عروس |
۹ | Schwiegersohn | [ˈʃviːɡɐˌzoːn]
|
داماد |
سایر اصطلاحات مربوط به خانواده در آلمانی
در ادامه اصطلاحات با اهمیتی ارائه شده که در خانوادهها رواج دارند:
کلمات آلمانی | تلفظ | ترجمه فارسی | |
۱ | Adoptiert | [adɔpˈtiːɐ̯t]
|
پذیرفته شده (مانند به فرزندی گرفتن) |
۲ | Leihmutter | [ˈlaɪ̯mʊtɐ]
|
جانشین مادر (دایه) |
۳ | Zwillinge | [ˈt͡svɪlɪŋə]
|
دوقلوها |
۴ | Drillinge | [ˈdʁɪlɪŋə]
|
سه قلوها |
۵ | Vierlinge | [ˈfiːɐlɪŋə]
|
چهار قلو |
۶ | Gatte | [ˈɡatə]
|
همسر (مرد) |
۷ | Gattin | [ˈɡatɪn]
|
همسر (زن) |
۸ | Partner | [ˈpaʁtnɐ]
|
شریک (مرد) |
۹ | Partnerin | [ˈpaʁtnəʁɪn]
|
شریک (زن) |
۱۰ | Lebenspartner | [ˈleːbn̩sˌpaʁtnɐ]
|
شریک زندگی |
۱۱ | Verliebt | [fɛɐ̯ˈliːpt]
|
عاشق |
۱۲ | Verlobt | [fɛɐ̯ˈloːpt]
|
نامزد |
۱۳ | Verheiratet | [fɛɐ̯ˈhaɪ̯ʁaːtət]
|
متاهل |
۱۴ | Getrennt | [ɡəˈtʁɛnt]
|
جدا از هم |
۱۵ | Geschieden | [ɡəˈʃiːdn̩]
|
طلاق گرفته |
۱۶ | Witwe | [ˈvɪtvə]
|
بیوه |
۱۷ | Pflegemutter | [ˈp͡fleːɡəˌmʊtɐ]
|
مادر رضاعی |
۱۸ | Pflegevater | [ˈp͡fleːɡəˌfaːtɐ]
|
پدر رضاعی |
۱۹ | Pflegekind | [ˈp͡fleːɡəˌkɪnt]
|
فرزند خوانده |
۲۰ | Patentante | [ˈpaːtn̩ˌtantə]
|
مادرخوانده |
۲۱ | Patenonkel | [ˈpaːtn̩ˌʔɔŋkl̩]
|
پدرخوانده |
۲۲ | Patensohn | [ˈpaːtn̩ˌkɪnt]
|
پسرخوانده |
۲۳ | Patentochter | [ˈpaːtn̩ˈtɔxtɐ]
|
دخترخوانده |
۲۴ | Baby | [ˈbeːbi]
|
نوزاد |
۲۵ | Kleinkind | [ˈklaɪ̯nˌkɪnt]
|
نوه |
۲۶ | Tween | [ˈtwiːn]
|
دوقلوها |
۲۷ | Teenager | [ˈtiːnʔɛɪ̯d͡ʒɐ]
|
نوجوان |
۲۸ | Jugendlicher / Jugendliche | [ˈjuːɡəntlɪçɐ / ˈjuːɡn̩tlɪçə]
|
نوجوان / جوان |
۲۹ | Erwachsener / Erwachsene | [ɛɐ̯ˈvaksənɐ / ɛɐ̯ˈvaksənə]
|
بالغ/ بزرگسالان |
۳۰ | Verwandter | [fɛɐ̯ˈvantɐ / fɛɐ̯ˈvantə]
|
بستگان |
۳۱ | Vorfahren | [ˈfoːɐ̯ˌfaːʁən]
|
اجداد |
۳۲ | Generation | [ɡenəʁaˈt͡si̯oːn]
|
نسل |
۳۳ | Jüngstes Kind | [ˈjʏŋstəs kɪnt]
|
کوچکترین فرزند |
۳۴ | Mittelkind | [ˈmɪtl̩kɪnt]
|
بچه وسط |
۳۵ | Ältestes Kind | [ˈɛltəstəs kɪnt]
|
بزرگترین بچه |
۳۶ | Kernfamilie | [ˈkɛʁnfaˌmiːli̯ə]
|
خانواده اصلی |
۳۷ | Kleinfamilie | [ˈklaɪ̯nfaˌmiːli̯ə]
|
خانواده کوچک |
۳۸ | Patchwork-Familie | [ˈpɛt͡ʃvœʁkfaˌmiːli̯ə]
|
خانواده ترکیبی |
صحبت کردن در مورد خانواده در موقعیت های روزمره
وقتی با شخصی جدید آشنا میشوید:
- احتمالاً اولین چیزی که میخواهید بدانید نام اوست.
- در مرحله بعد، پرسیدن در مورد اعضای خانواده اوست، این راهی عالی برای شناخت اولیه آن شخص است.
- ممکن است بخواهید بپرسید که آیا آنها خواهر و برادر یا فرزندی دارند.
- در مورد وضعیت خانوادگی خود صحبت میکنید.
بنابراین ما شما را با همین اصول اولیه به زبات آلمانی آشنا میکنیم، این گونه شروع میکنیم:
مکالمه مشترک
پاسخها به زبان آلمانی + ترجمه فارسی | سوالات به زبان آلمانی + ترجمه فارسی |
|
Ja, ich habe einen großen Bruder und zwei kleine Schwestern
.بله، من یک برادر بزرگ و دو خواهر کوچک دارم |
Hast du Geschwister?
آیا شما خواهر و برادر دارید؟ |
۱ |
Meine Familie besteht aus meinem Papa, meiner Stiefmama, meinem Bruder Bruno und meiner Katze Fräulein Miez.
.خانواده من متشکل از پدرم، نامادریام، برادرم برونو و گربهام فرولین میز است |
Hast du eine große Familie?
آیا خانواده بزرگی دارید؟ |
۲ |
Nein, meine Eltern leben beide in Hamburg und ich lebe in Frankfurt.
نه، پدر و مادرم هر دو در هامبورگ زندگی میکنند و من در فرانکفورت زندگی میکنم |
?Leben deine Eltern in der Nähe آیا پدر و مادرت در این نزدیکی زندگی میکنند؟ |
۳ |
سن
یکی از سوالات در مرحله بعد که آسان است این است که سن خواهر یا برادرشان را بپرسید. حتی میتوانید در مورد حیوان خانگی آن شخص نیز سوالاتی بپرسید.
به یاد داشته باشید که حیوانات خانگی کاملاً بخشی از خانواده هستند. بنابراین فراموش نکنید که آنها را در گفتگوی بگنجانید.
پاسخها به زبان آلمانی + ترجمه فارسی | سوالات به زبان آلمانی + ترجمه فارسی |
|
Meine Schwester ist zwei Jahre jünger als ich. خواهرم دو سال از من کوچکتر است |
Ist deine Schwester älter oder jünger als du?
خواهرتان از شما بزرگتر است یا کوچکتر؟ |
۱ |
Mein kleiner Bruder ist erst 10. Er geht noch zur Schule. Mein anderer Bruder studiert
برادر کوچک من فقط ۱۰ سال دارد. او به مدرسه میرود. برادر دیگرم درس میخواند |
Wie alt sind deine Geschwister? خواهر و برادر شما چند سال دارند |
۲ |
Mein Welpe ist erst ein Jahr alt, und mein Papagei ist zwei
توله سگ من فقط یک سال دارد و طوطی من دو ساله است |
Wie alt sind deine Haustiere?
حیوانات خانگی شما چند سال دارند؟ |
۳ |
خانواده خود را به آلمانی توصیف کنید
یک عبارت رایج در اکثر مکالمهها این است: «چشمهایت به مادرت رفته اما گوش هایت به پدرت ؟» چیزهای زیادی وجود دارد که میتوانید در مورد خانواده خود بگویید، همه آنها برای مکالمههای کوتاه عالی هستند.
ترجمه فارسی | عبارتهای رایج به زبان آلمانی |
|
مادر و پدرم مثل من چشمان قهوهای دارند اما خواهرم چشمان آبی دارد. | Meine Mutter und mein Vater haben braune Augen, wie ich, aber meine Schwester hat blaue Augen.
|
۱ |
من (موهای) فرهای مشکی پدرم را دارم. مادرم موهای قرمز دارد. | Ich hab die schwarzen Locken von meinem Vater. Meine Mutter hat rote Haare.
|
۲ |
من به فرزندی پذیرفته شدهام. | Ich bin adoptiert.
|
۳ |
من ماهی یک بار با پدر و مادرم تلفنی صحبت میکنم. | Ich telefoniere einmal im Monat mit meinen Eltern.
|
۴ |
من با یکی از این دوقلوها ازدواج کردم | Ich bin mit einem dieser Zwillinge verheiratet
|
۵ |
صحبت در مورد اعضای خانواده
معمولاً هنگام صحبت در مورد خانواده سه موقعیت وجود دارد:
- شما سعی میکنید در مورد خانواده خود صحبت کنید
- شما در مورد اعضای خانواده شخص دیگری صحبت میکنید
- از کسی در مورد خانوادهاش میپرسید
این بدان معناست که شما باید توضیح دهید که در خانواده خود در مورد چه کسی صحبت میکنید. این کار را باید با ضمایر انجام دهید.
مشابه «من»، «شما»، «او» در فارسی، در آلمانی از meine، deine و seine استفاده میکنیم.
برای اینکه شما را برای چالشهای آتی مرتبط با هر یک از موقعیتهای ذکر شده آماده کنیم، چند پرسش و پاسخ اساسی برای شما ارائه کردهایم:
پاسخها به زبان آلمانی + ترجمه فارسی | سوالات به زبان آلمانی + ترجمه فارسی |
|
Das ist meine Mutter.
این مادر من است |
Wer ist deine Mutter?
مادر شما کیست؟ |
۱ |
Nein, meine Eltern sind geschieden.
نه، پدر و مادرم طلاق گرفتهاند |
Sind deine Eltern verheiratet?
پدر و مادرت ازدواج کردهاند؟ |
۲ |
Ich habe zwei Geschwister, zusammen sind wir 3 Kinder.
من دو خواهر و برادر دارم، با هم ۳ فرزند هستیم |
Wie viele Geschwister hast du?
چند تا خواهر و برادر دارید؟ |
۳ |
Ja, Ich habe zwei Brüder und eine Schwester.
بله دو برادر و یک خواهر دارم |
Hast du einen Bruder oder eine Schwester?
آیا شما برادر یا خواهری دارید؟ |
۴ |
Mein Bruder heißt Peter.
نام برادر من پیتر است |
Wie ist der Name deines Bruders?
اسم برادرت چیست؟ |
۵ |
Meine Oma ist 65 und mein Opa ist 70 Jahre alt.
مادربزرگ من ۶۵ سال دارد و پدربزرگ من ۷۰ سال دارد |
Wie alt sind deine Großeltern?
پدربزرگ و مادربزرگ شما چند سال دارند؟ |
۶ |
Ja, das ist meine Ehefrau Eva.
بله، این همسر من اوا است. |
Ist sie deine Ehefrau?
او همسر شماست؟ |
۷ |
اصطلاحات آلمانی مربوط به خانواده
در زبان آلمانی عبارتهایی وجود دارند که معنای ظاهری عجیب و غریبی دارند در حالی که معنای آنها شما را شگفتزده میکنند. پس بهتر است برای صحبت کردن با یک شخص آلمانی از قبل با چنین عبارتهایی آشنایی داشته باشید:
آلمانی | تلفظ | ترجمه تحت اللفظی | معنی | |
۱ | Großziehen | [ˈɡʁoːsˌt͡siːən]
|
بزرگ کشیدن | بالا بردن |
۲ | Sorgerecht | [ˈzɔʁɡəˌʁɛçt]
|
حق نگرانی | حضانت |
۳ | Spielkind | [ʃpiːlkaɪnd]
|
بچه بازی | کسی که دوست دارد در اطراف بازی کند |
۴ | Wir werden das Kind schon schaukeln | [vi:ɐ̯ ˈvɛʁdn̩ که نمی تواند ʃo:n ˈʃaʊ̯kl̩n]
|
ما بچه را تکان میدهیم | ما این رو گرفتیم |
۵ | In den Schoß der Familie zurückkehren | [ɪn de:n ʃɔs de:ɐ̯ خانواده:lə t͡su:ʁʏkke:ʁən]
|
برای بازگشت به دامان خانواده | برای بازگشت به چین |
۶ | Sich ins gemachte Nest setzen | [zɪç ɪns gamakhtə nɛt zɛt͡sén]
|
برای نشستن در لانهای که از قبل ساخته شده است | برای بهره مندی از کار دیگران |
۷ | Rabenmutter | [ˈʁaːbm̩ˈmʊtɐ]
|
کلاغ-مادر | مادر بی دل |
۸ | Das schwarze Schaf | [ˈʃvaʁt͡sə ʃaːf]
|
گوسفند سیاه | عجیب در خانواده |
۹ | Nicht von schlechten Eltern | [nɪçt fɔn ʃlɛçtn̩ ˈɛltɐn]
|
نه از پدر و مادر بد | کیفیت خوب |
۱۰ | Der große Onkel | [deːɐ̯ ˈɡʁoːsəˈɔŋkl̩]
|
عمو بزرگ | انگشت شست پا |
۱۱ | Tante-Emma-Laden | [tantəˈʔɛmaˌlaːdn̩]
|
عمه-اما-فروشگاه | فروشگاه گوشه |
۱۲ | Wurdest du als Kind zu heiß gebadet? | [ˈvʊʁdəst du: als kɪnt t͡su: haɪ̯s ɡəˈbaːdət]
|
آیا در کودکی خیلی گرم حمام شده اید؟ | روی سرت انداختهاند؟ |
۱۳ | Das Kind beim Namen nennen | [das ˈkɪnt baɪ̯m ˈnaːmən ˈnɛnən]
|
بچه را به نام صدا بزنیم | بیل را بیل نامیدن |
۱۴ | Mit Kind und Kegel | [[mɪt ˌkɪnt⁀ʊn(t) ˈkeːɡl̩]]
|
با کودک و مخروط | با کل خانواده («cone» یک اصطلاح قدیمی برای یک کودک متولد شده بدون ازدواج است) |
۱۵ | Liebkind | [ˈliːpˌkɪnt]
|
بچه دوست داشتنی | همه عزیز هستند (مخصوصا اتریشی) |
۱۶ | Das Kind mit dem Bade ausschütten | [که kɪnt mɪt deːm ˈbaːdə ˈaʊ̯sʃʏtn̩]
|
برای بیرون انداختن کودک با آب حمام | برای اتخاذ اقدامات بسیار شدید |
۱۷ | Das Kind ist in den Brunnen gefallen | [das kɪnt ɪst ɪn de:n ˈbʁʊnən ɡəˈfalən]
|
کودک در چاه افتاده است | خیلی دیر شده است |
۱۸ | Andere Mütter haben auch schöne Söhne / Töchter | [ˈandəʁə ˈmʏtɐ ˈhaːbn̩ aʊ̯x ˈʃøːnə ˈzøːnə / ˈtœçtɐ]
|
مادران دیگر نیز پسران / دختران زیبایی دارند | روی این یک نفر به عنوان علاقه و عشق خود تمرکز نکنید |
عبارتهای رایج در خانوادهها
چگونه در مورد خانواده صحبت کنیم
خیلی آسان است که خانواده خود را به زبان آلمانی به شخص دیگری معرفی کنید.
بیایید خودمان را دور یک میز بزرگ تصور کنیم، جایی که همه اعضای خانواده با هم غذا می خورند و یکی از دوستان شما برای اولین بار از راه میرسد. هر دوی شما جلوی میز ایستادهاید.
ترجمه فارسی | عبارتهای رایج به زبان آلمانی |
|
این مادر من است و این پدر من است | Das ist meine Mutter und das mein Papa.
|
۱ |
پدربزرگ و مادربزرگ من آنجا نشستهاند | Dort drüben sitzen meine Großeltern.
|
۲ |
در کنار آنها برادر مامانم، عمویم را میبینی | Neben ihnen siehst du den Bruder meiner Mama, meinen Onkel.
|
۳ |
پسر عمهام، پسر خالهام، امروز اینجا نیستند | Mein Cousin, der Sohn meiner Tante ist heute nicht hier.
|
۴ |
متأسفانه مادربزرگ من قبلاً فوت کرده است | Meine Oma ist leider schon gestorben.
|
۵ |
نمونههای کاربردی و تمرینها
سطوح | مثالها | ||
جملات به زبان آلمانی | ترجمه فارسی | ||
مبتدی | ۱ | Das ist meine Mutter. Sie heißt Maria.
|
این مادر من است. او ماریا نام دارد. |
۲ | Das sind meine Geschwister. Ihre Namen sind Anna und Max.
|
اینها خواهر و برادرهای من هستند. نام آنها آنا و مکس است. | |
۳ | Das ist mein Großvater. Er kommt aus Deutschland.
|
این پدربزرگ من است. او اهل آلمان است. | |
۴ | Das ist mein Onkel. Er wohnt in Berlin.
|
او دایی من است او در برلین زندگی میکند. | |
متوسط | ۱ | Meine Schwester studiert Medizin an der Universität.
|
خواهرم در دانشگاه پزشکی مشغول تحصیل است. |
۲ | Mein Onkel arbeitet als Ingenieur in einer großen Firma.
|
عموی من به عنوان مهندس در یک شرکت بزرگ کار میکند. | |
۳ | Meine Tante lebt in München und ist Lehrerin an einer Grundschule.
|
خالهام در مونیخ زندگی میکند و به عنوان معلم در یک مدرسه ابتدایی مشغول به کار است. | |
۴ | Mein Cousin studiert Wirtschaftswissenschaften an der Universität Heidelberg.
|
پسر عموی من در دانشگاه هایدلبرگ به تحصیل در رشته علوم اقتصادی مشغول است. | |
پیشرفته | ۱ | Mein Bruder, ein renommierter Physiker, forscht an einem Institut.
|
برادرم، یک فیزیکدان معتبر، در یک موسسه تحقیقاتی فعالیت میکند. |
۲ | Mein pensionierter Großvater widmet sich der Malerei in seinem Ruhestand.
|
پدربزرگ من در بازنشستگیاش به نقاشی مشغول است. | |
۳ | Mein Cousin ist ein preisgekrönter Journalist für investigativen Journalismus.
|
پسر عموی من یک روزنامهنگار برجسته در زمینه ژورنالیسم تحقیقی است. | |
۴ | Meine Schwester ist eine renommierte Neurochirurgin.
|
خواهر من یک جراح مغز و اعصاب مشهور است، |
با تمرین و استفاده از این نمونهها، میتوانید در سطوح مختلف زبانآموزی، مهارت خود را در معرفی اعضای خانواده به زبان آلمانی تقویت کنید.
با پیگیری این راهنماییها و استفاده مداوم از عبارات معرفی خانواده به زبان آلمانی و شرکت در کلاسهای خصوصی مکالمه زبان آلمانی در هایتاکی، مهارتهای شما در این ارتقا خواهد یافت و بهترین نتیجه را خواهید گرفت. |
سخن پایانی
با یادگیری مهارت معرفی خانواده به زبان آلمانی، درواقع درگیری مثبتی را در مسیر یادگیری زبان آلمانی تجربه خواهید کرد. این مهارت نه تنها به شما در ارتباط با جامعه محلی کمک میکند، بلکه فرصتهای جدیدی را نیز برای شما فراهم میکند. از این راهنماییها بهرهمند شوید و با اعتماد به نفس و شور و اشتیاق، به یادگیری زبان آلمانی ادامه دهید. 💪
منابع: