کلاس آنلاین زبان فرانسوی با 250 مدرس برتر در هایتاکی، بهترین پلتفرم آموزش زبان آنلاین جلسه آزمایشی رایگان
زبان فرانسه

۳۰۰۰ لغت ضروری زبان فرانسه+ ترجمه فارسی و نقش کلمات

۴.۶
(۹)

زبان فرانسه، با لحنی جذاب و آهنگین، به طور گسترده‌ای مورد توجه قرار می‌گیرد و افراد زیادی را به خود جذب می‌کند. در هر زبان، کلمات نقش اساسی و حیاتی دارند و آشنایی با لغات کلیدی می‌تواند به شما کمک زیادی در مسیر یادگیری زبان فرانسه بکند.

به همین دلیل، در این مقاله، لیستی از ۳۰۰۰ واژه بسیار ضروری در زبان فرانسه را برای شما آماده کرده‌ایم. اگر به دنبال بهبود مهارت‌های فرانسه خود هستید یا تمایل به یادگیری لغات به صورت جامع‌تر دارید، از این لیست استفاده کنید تا از اهمیت به خاطر سپردن کلمات زبان فرانسه آگاه شوید.

 

در ادامه می‌خوانید:

 

اگر این مقاله را با کامپیوتر می‌خوانید

این لیست واژگان فرانسوی را به ترتیم الفبای فرانسه مرتب کرده‌ایم. اما باز هم راه حل دیگری برای پیدا کردن راحت‌تر کلمه مورد نظر وجود دارد:

  1. در ویندوز کلیدهای Ctrl + F و در مک کلیدهای Command + F را فشار دهید.
  2. در باکسی که بالا و سمت راست باز می‌شود، می‌توانید کلمه مورد نظر را به هر سه صورت فرانسوی، فارسی و انگلیسی وارد کنید.
  3. اگر کلمه در این لیست وجود داشته باشد، صفحه به آن کلمه می‌رود.

 

کلمات زبان فرانسه با حرف A

لغات کاملا ضروری زبان فرانسه با A

کلمه فرانسوی معنی فارسی نقش کلمه (Part of speech)
۱ à در prep.
۲ à به prep., infinitive marker
۳ à côté de نزدیک به prep.
۴ à la mode مد روز، شیک Adjective
۵ à la perfection به طور کامل Adverb
۶ à l’échelle mondiale در سراسر جهان Adjective Adverb
۷ à l’étranger خارج از کشور Adverb
۸ à l’extérieur بیرون Adverb , prep. nouNoun Adjective
۹ à l’intérieur در داخل Adverb
۱۰ à l’intérieur درون prep.Adverb Noun Adjective
۱۱ à peine به سختی، با زحمت Adverb
۱۲ à propos درباره prep. Adverb
۱۳ à travers در سراسر، از طریق prep. Adverb
۱۴ à travers از طریق prep. Adverb
۱۵ a trouvé پیدا کردن Verb
۱۶ a, un یک indefinite, article
۱۷ abandonner دست برداشتن از Verb
۱۸ abeille زنبور Noun
۱۹ abri پناهگاه، پناه گرفتن Noun Verb
۲۰ absolu مطلق Adjective
۲۱ absolument کاملا Adverb
۲۲ absolument قطعا Adverb
۲۳ académique علمی adj, Noun
۲۴ accentuation تاکید Noun
۲۵ acceptable قابل قبول Adjective
۲۶ accès دسترسی (داشتن) Noun Verb
۲۷ accident تصادف Noun
۲۸ accompagner همراهی کردن Verb
۲۹ accord توافق Noun
۳۰ Accueil خانه Noun AdVerb Adjective
۳۱ accueil پذیرایی Noun
۳۲ accuser متهم کردن Verb
۳۳ achat خرید کردن Noun Verb
۳۴ achats خرید Noun
۳۵ acheter خریدن Verb
۳۶ Achevée کامل (کردن) Adjective Verb
۳۷ acier فولاد Noun
۳۸ acquérir به دست آوردن Verb
۳۹ acte عمل (کردن) Verb Noun
۴۰ acteur بازیگر (مذکر) Noun
۴۱ actif فعال Adjective
۴۲ action عمل Noun
۴۳ activer فعال کردن Verb
۴۴ activité فعالیت Noun
۴۵ actrice بازیگر (مونث) Noun
۴۶ actuel اخیر Adjective, Noun
۴۷ actuellement اخیرا Adverb
۴۸ adapté مناسب Adjective
۴۹ adapter سازگار شدن Verb
۵۰ Additionnel اضافی Adjective
۵۱ admettre اقرار کردن Verb
۵۲ administration مدیریت Noun
۵۳ admirer تحسین کردن Verb
۵۴ adolescent نوجوان Adjective
۵۵ adolescent نوجوان Noun
۵۶ adopter اتخاذ کردن Verb
۵۷ adresse ادرس (دادن) Noun Verb
۵۸ adulte بالغ Noun adj
۵۹ adversaire حریف Noun
۶۰ aéroport فرودگاه Noun
۶۱ affaire امر Noun
۶۲ affectation وظیفه Noun
۶۳ affecter تاثیر گذاشتن Verb
۶۴ affiche پوستر Noun
۶۵ Afficher نمایش دادن/ تبلیغ کردن Verb
۶۶ afficher نمایشگر، نشان دادن Verb Noun
۶۷ agacé اذیت شده Adjective
۶۸ âge سن، پیر شدن Noun Verb
۶۹ agence آژانس Noun
۷۰ agent عامل، مامور Noun
۷۱ agréable خوب، مطلوب Adjective
۷۲ agréable خوشایند Adjective
۷۳ agressif خشونت آمیز Adjective
۷۴ agriculteur مزرعه دار، کشاورز Noun
۷۵ agriculture مزرعه داری Noun
۷۶ ah اوه exclam.
۷۷ aide کمک (کردن) Noun Verb
۷۸ aider کمک کردن Verb
۷۹ Aidez-moi مساعدت، کمک کردن Verb Noun
۸۰ aiguille سوزن Noun
۸۱ aile بال Noun
۸۲ air هوا Noun
۸۳ ajouter اضافه کردن Verb
۸۴ alarme هشدار (دادن) Noun Verb
۸۵ album آلبوم Noun
۸۶ alcoolique الکلی Adjective
۸۷ alentours محیط Adjective
۸۸ alimentation غذا (دادن) Verb Noun
۸۹ aliments غذا Noun
۹۰ aller رفتن، گشتن، سیر Verb Noun
۹۱ allonger گذاشتن، تکیه دادن Verb
۹۲ alors پس، بنابراین Adverb conj.
۹۳ alternative جایگزین، متناوب Noun Adjective
۹۴ ambiance حال Noun
۹۵ ambitieux جاه طلب Adjective
۹۶ ambition جاه طلبی Noun
۹۷ âme روح Noun
۹۸ amélioration بهبود Noun
۹۹ améliorer افزایش دادن، بالا بردن Verb
۱۰۰ améliorer بهبود دادن Verb
۱۰۱ amer تلخ Adjective
۱۰۲ ami دوست Noun
۱۰۳ amical دوستانه Adjective
۱۰۴ ample گشاد Adjective
۱۰۵ amusement سرگرم کننده، سرگرمی، شوخی Noun Adjective
۱۰۶ an سال Noun
۱۰۷ analyse اسکن کردن Verb
۱۰۸ analyser تحلیل کردن، تجزیه کردن Verb
۱۰۹ ancien باستانی Adjective
۱۱۰ ancien قبلی، پیشین Adjective
۱۱۱ angle زاویه Noun
۱۱۲ animal حیوان Noun
۱۱۳ animal de compagnie حیوان خانگی Noun
۱۱۴ animé پرانرژی Adjective
۱۱۵ anniversaire سالگرد Noun
۱۱۶ anniversaire روز تولد Noun
۱۱۷ annonce اعلامیه Noun
۱۱۸ annoncer اعلام کردن Verb
۱۱۹ annuel سالانه Adjective
۱۲۰ Annuler لغو کردن Verb
۱۲۱ anxieux مضطرب، دلواپس Adjective
۱۲۲ août (ماه) آگوست Noun
۱۲۳ app برنامه Noun
۱۲۴ apparaître ظاهر شدن Verb
۱۲۵ Apparemment ظاهرا Adverb
۱۲۶ apparence ظاهر Noun
۱۲۷ apparent آشکار Adjective
۱۲۸ appartement آپارتمان Noun
۱۲۹ appartenir تعلق داشتن Verb
۱۳۰ appel تماس (گرفتن)، صدا زدن Verb Noun
۱۳۱ application کاربرد Noun
۱۳۲ appliquer درخواست دادن Verb
۱۳۳ apporter آوردن Verb
۱۳۴ apprécier قدردانی کردن Verb
۱۳۵ apprendre یاد گرفتن Verb
۱۳۶ apprentissage یادگیری Noun
۱۳۷ approbation تصویب Noun
۱۳۸ approche رویکرد، نزدیک شدن Noun Verb
۱۳۹ approprié مناسب، درخور Adjective
۱۴۰ approuver تایید کردن Verb
۱۴۱ approximativement تقریبا Adverb
۱۴۲ après بعد از prep. conj. Adverb
۱۴۳ après midi بعد از ظهر Noun
۱۴۴ aptitude صلاحیت، استعداد، شایستگی Noun
۱۴۵ aptitude تناسب اندام Noun
۱۴۶ araignée عنکبوت‌ Noun
۱۴۷ arbre درخت Noun
۱۴۸ architecte معمار Noun
۱۴۹ architecture معماری Noun
۱۵۰ argent پول Noun
۱۵۱ argent نقره‌ای، رنگ نقره‌ای Noun Adjective
۱۵۲ argument جر و بحث Noun
۱۵۳ arme اسلحه Noun
۱۵۴ armé مسلح Adjective
۱۵۵ armée ارتش Noun
۱۵۶ arrangement ترتیب، قرار Noun
۱۵۷ arrêter بازداشت (کردن) Verb Noun
۱۵۸ Arrêtez متوقف شدن Verb Noun
۱۵۹ arrière بازگشت، عقب، در عقب Noun AdVerb Adjective, Verb
۱۶۰ arrivée ورود Noun
۱۶۱ arrivée رسیدن، وارد شذن Verb
۱۶۲ art هنر Noun
۱۶۳ article مقاله Noun
۱۶۴ article مورد Noun
۱۶۵ artificiel مصنوعی Adjective
۱۶۶ artiste هنرمند Noun
۱۶۷ artistique هنرمندانه Adjective
۱۶۸ ascenseur آسانسور Verb
۱۶۹ aspect جنبه، ظاهر Noun
۱۷۰ asseoir نشستن Verb
۱۷۱ assez کافی det. proNoun Adverb
۱۷۲ assez کاملاً Adverb
۱۷۳ assiette بشقاب Noun
۱۷۴ assistant دستیار، معاون Noun Adjective
۱۷۵ assister مراجعه كردن، حضور داشتن Verb
۱۷۶ association اتحادیه Noun
۱۷۷ associé شریک Adjective
۱۷۸ associer همکاری کردن Verb
۱۷۹ assoiffé تشنه Adjective
۱۸۰ Assurance بیمه Noun
۱۸۱ assurer اطمینان دادن Verb
۱۸۲ athlète ورزشکار Noun
۱۸۳ atmosphère جو Noun
۱۸۴ attacher ضمیمه کردن، چسباندن Verb
۱۸۵ attacher کراوات، بستن Verb Noun
۱۸۶ attaque حمله (کردن) Noun Verb
۱۸۷ atteindre رسیدن Verb
۱۸۸ atteindre رسیدن Verb , Noun
۱۸۹ attendre انتظار داشتن، منتظر بودن Verb
۱۹۰ attendre صبر کردن Verb , Noun
۱۹۱ attendu منتظر Adjective
۱۹۲ attente انتظار Noun
۱۹۳ attention توجه Noun exclam.
۱۹۴ attirer جذب کردن Verb
۱۹۵ attitude نگرش، رفتار Noun
۱۹۶ attraction جاذبه، کشش Noun
۱۹۷ attrayant جذاب Adjective
۱۹۸ au dessous de زیر، در زیر Adverb prep.
۱۹۹ au dessus در بالا prep. Adverb
۲۰۰ au lieu به جای Adverb
۲۰۱ au revoir خداحافظ exclam
۲۰۲ Au revoir خداحافظ exclam. Noun
۲۰۳ aucun هیچ، هیچکدام pro Noun
۲۰۴ au-delà خارج از، فراتر prep. Adverb
۲۰۵ auditeur شنونده Noun
۲۰۶ audition شنوایی Noun
۲۰۷ augmenter افزایش (دادن) Verb Noun
۲۰۸ augmenter بلند شدن Verb , Noun
۲۰۹ aujourd’hui امروز Adverb Noun
۲۱۰ aurait خواهد modal, Verb
۲۱۱ aussi همچنین، نیز Adverb
۲۱۲ aussi همچنین Adverb
۲۱۳ auteur نویسنده، مولف Noun
۲۱۴ autobus اتوبوس Noun
۲۱۵ autorisation اجازه Noun
۲۱۶ Autoriser اجازه دادن Verb
۲۱۷ autorité قدرت، اختیار Noun
۲۱۸ autour در اطراف، پیرامون prep. Adverb
۲۱۹ autre دیگر Adverb
۲۲۰ autre دیگر Adjective /proNoun
۲۲۱ autre part جای دیگر Adverb
۲۲۲ autrement در غیر اینصورت Adverb
۲۲۳ Avance پیشرفت (کردن) Noun Verb adj
۲۲۴ Avancée پیشرفته Adjective
۲۲۵ avant قبل، قبل از، قبلا prep., conj. Adverb
۲۲۶ Avantage مزیت، فایده، سود، منفعت Noun
۲۲۷ avantage سود، منفعت Verb NouNoun
۲۲۸ avec با prep.
۲۲۹ avec succès با موفقیت Adverb
۲۳۰ Aventure ماجرا Noun
۲۳۱ avertissement هشدار دادن Noun
۲۳۲ aveugle کور Adjective
۲۳۳ avion هواپیما Noun
۲۳۴ avion هواپیما Noun
۲۳۵ avocat وکیل Noun
۲۳۶ avoir گرفتن، رسیدن، بدست آوردن Verb
۲۳۷ avoir داشتن، خوردن، رسیدن Verb auxiliary Verb
۲۳۸ avoir besoin نیاز Verb , Noun, modal Verb
۲۳۹ avoir l’intention قصد داشتن Verb
۲۴۰ avril (ماه) آوریل Noun

 

کلمات زبان فرانسه با حرف B

لغات کاملا ضروری زبان فرانسه با B

کلمه فرانسوی معنی فارسی نقش کلمه (Part of speech)
۱ bactéries باکتری Noun
۲ bague حلقه Noun
۳ bague حلقه شدن Verb , Noun
۴ baiser بوسه، بوسیدن Verb Noun
۵ balade سوار شدن Verb , Noun
۶ balayage تمیز کردن Verb
۷ Balle توپ Noun
۸ balle رقص باله Noun
۹ banane موز Noun
۱۰ bande باند Noun
۱۱ banque (argent) بانک Noun
۱۲ banque (rivière) ساحل Noun
۱۳ bar بار، میله Noun Verb
۱۴ barrière مانع، سد، حصار Noun
۱۵ bas پایین NouNoun Adjective
۱۶ base پایه، اساس، بنیاد Noun Verb
۱۷ base اساس، پایه، مبنا Noun
۱۸ basé مستقر، متکی Adjective
۱۹ base-ball بیسبال Noun
۲۰ basketball بسکتبال Noun
۲۱ bassin استخر Noun
۲۲ bataille جنگ Noun Verb
۲۳ bateau قایق Noun
۲۴ bâtiment ساختمان Noun
۲۵ bâton (morceau de bois) چوب Noun
۲۶ bâton (poussée dans / attach) چسباندن Verb
۲۷ bats toi جنگ، جنگیدن، مبارزه (کردن) Verb Noun
۲۸ batterie باطری Noun
۲۹ battre ضرب، ضربان، ضربه Verb Noun
۳۰ bavarder صحبت (کردن) Verb Noun
۳۱ beaucoup زیاد det./proNoun
۳۲ beaucoup زیاد det./proNoun Adverb
۳۳ beaucoup فراوانی proNoun
۳۴ beauté زیبایی Noun
۳۵ bébé نوزاد، کودک، بچه Noun
۳۶ belle زیبا Adjective
۳۷ bénévole داوطلب، داوطلب شدن Noun Verb
۳۸ Bénin ملایم Adjective
۳۹ beurre کره Noun
۴۰ bibliothèque کتابخانه Noun
۴۱ bicyclette دوچرخه Noun
۴۲ bien خوب، مطلوب Adjective
۴۳ bien خوبی، خوبی، خیر Adjective, Noun
۴۴ bien خوب Adverb , Adjective , exclam.
۴۵ bien que با اینکه conj
۴۶ bien que اگرچه conj. Adverb
۴۷ biens املاک، ملک Noun
۴۸ bientôt به زودی Adverb
۴۹ Bienvenue خوش آمد، خوش آمدید گفتن exclam. Verb Adjective , n
۵۰ Bière آبجو Noun
۵۱ bijoux جواهرات Noun
۵۲ billet بلیت Noun
۵۳ biscuit بیسکوییت Noun
۵۴ bit ذره، تکه، قطعه Noun
۵۵ blague شوخی، شوخی کردن Noun Verb
۵۶ blanc سفید Adjective Noun
۵۷ blessé آسیب دیده Adjective
۵۸ blesser آسیب (رساندن) Verb Adjective Noun
۵۹ blesser آسیب زدن Verb
۶۰ blessure صدمه Noun
۶۱ blessure زخم، زخم کردن Noun Verb
۶۲ bleu آبی Adjective, Noun
۶۳ Blog وبلاگ Noun
۶۴ blond بلوند، طلایی Adjective
۶۵ bloquer مسدود (کردن) Noun Verb
۶۶ bois چوب Noun
۶۷ boisson نوشیدنی، نوشیدن Noun Verb
۶۸ boîte جعبه Noun
۶۹ bol کاسه Noun
۷۰ bombe بمب Noun Verb
۷۱ bondé شلوع Adjective
۷۲ bonheur خوشحالی، شادی Noun
۷۳ Bonjour سلام، سلام کردن exclam./Noun
۷۴ bord لبه Noun
۷۵ bouche دهان Noun
۷۶ boucler بستن، سفت کردن، محکم کردن Verb
۷۷ boue لجن Noun
۷۸ bouge toi حرکت کردن Verb , Noun
۷۹ bouquet دسته، گروه، خوشه Noun
۸۰ bouteille بطری Noun
۸۱ boutique فروشگاه، خرید کردن Noun Verb
۸۲ boutique فروشگاه، جمع کردن Noun, Verb
۸۳ bouton دکمه Noun
۸۴ branche شاخه، شعبه Noun
۸۵ bras بازو Noun
۸۶ bras بازوها Noun
۸۷ bref کوتاه، خلاصه Adjective
۸۸ brillant روشن Adjective
۸۹ brillant روشن، درخشان، با استعداد Adjective
۹۰ brillant درخشان Adjective
۹۱ brosse قلم مو Verb Noun
۹۲ Brouillon پیش نویس، طرح کردن Noun Verb
۹۳ bruit صدا Noun
۹۴ brûler سوختگی، سوختن Verb Noun
۹۵ brut خام Adjective
۹۶ bruyamment بلند Adverb
۹۷ bruyant بلند Adjective Adverb
۹۸ bruyant پرسروصدا Adjective
۹۹ budget بودجه Noun
۱۰۰ buisson بوته Noun
۱۰۱ bulle حباب Noun
۱۰۲ bureau میز Noun
۱۰۳ bureau دفتر Noun
۱۰۴ but نمره، نمره دادن Verb Noun

 

کلمات زبان فرانسه با حرف c

لغات کاملا ضروری زبان فرانسه با C

کلمه فرانسوی معنی فارسی نقش کلمه (Part of speech)
۱ câble کابل Noun
۲ câble سیم Noun
۳ cacher پنهان کردن، مخفی کردن Verb
۴ cadeau هدیه،کادو Noun
۵ Cadre قاب گرفتن، چارچوب Noun Verb
۶ café کافه Noun
۷ café قهوه Noun
۸ calcul سنگ Noun
۹ calculer محاسبه کردن،حساب کردن Verb
۱۰ caleçon سر دادن Verb
۱۱ calme آرام (کردن)، ساکت، سکوت Adjective Verb Noun
۱۲ caméra دوربین Noun
۱۳ camion کامیون Noun
۱۴ camp اردوگاه، چادر زدن Noun Verb
۱۵ campagne پویش Noun Verb
۱۶ campagne حومه شهر Noun
۱۷ camping اردو زدن Noun
۱۸ Campus محوطه دانشگاه، فضای باز Noun
۱۹ canal کانال Noun
۲۰ cancer سرطان Noun
۲۱ candidat کاندید Noun
۲۲ caoutchouc لاستیک Noun Adjective
۲۳ capable قادر Adjective
۲۴ capable قادر Adjective
۲۵ capacité ظرفیت Noun
۲۶ capitaine کاپیتان Noun
۲۷ Capitale مرکز، حرف بزرگ Noun Adjective
۲۸ capture گرفتن Verb Noun
۲۹ Capturer تسخیر، گرفتن، اسیر کردن Verb Noun
۳۰ car زیرا، چونکه conj.
۳۱ caractéristique مشخصه، مشخصات Noun Adjective
۳۲ carburant سوخت (پر کردن) Noun Verb
۳۳ carotte هویج Noun
۳۴ carré مربع، مربع کشیدن Adjective Noun
۳۵ carrière حرفه Noun
۳۶ carte کارت Noun
۳۷ carte نقشه Noun, Verb
۳۸ Cas مورد، پرونده Noun
۳۹ casquette کلاه لبه دار Noun
۴۰ cassé شکسته Adjective
۴۱ catastrophe فاجعه Noun
۴۲ Catégorie دسته بندی Noun
۴۳ cauchemar کابوس Noun
۴۴ cause علت، موجب شدن Noun Verb
۴۵ CD سی دی Noun
۴۶ ce این det./proNoun, Adverb
۴۷ ce soir امشب Adverb n
۴۸ ceinture کمربند Noun
۴۹ célèbre مشهور، معروف Adjective
۵۰ célébrer جشن گرفتن Verb
۵۱ célébrité سلبریتی Noun
۵۲ Célibataire تک، تنها، مجرد Adjective Noun
۵۳ cellule سلول Noun
۵۴ cent سنت Noun
۵۵ cent صد number
۵۶ central مرکزی Adjective
۵۷ centre مرکز (قرار دادن) Noun Verb
۵۸ centre commercial مرکز خرید Noun
۵۹ cercle دایره (کشیدن) Noun Verb
۶۰ certain قطعی، مسلم Adjective
۶۱ certainement به طور قطع Adverb
۶۲ certains حل کردن det. proNoun
۶۳ cerveau مغز Noun
۶۴ cette این det. proNoun conj., Adverb
۶۵ chaîne زنجیر (کردن) Noun Verb
۶۶ chaîne رشته Noun
۶۷ chaise صندلی Noun Verb
۶۸ chalet کلبه، خانه روستایی Noun
۶۹ chaleur گرما، گرم کردن، حرارت دادن Noun Verb
۷۰ chambre اتاق خواب Noun
۷۱ chambre اتاق Noun
۷۲ champ زمینه، حوزه Noun
۷۳ champion قهرمان Noun
۷۴ chance شانس Noun
۷۵ chanceux خوش‌شانس Adjective
۷۶ chandail سویشرت‌ Noun
۷۷ changement تغییر (دادن)، تغییر (کردن) Verb Noun
۷۸ chanson آهنگ Noun
۷۹ chanter آواز خواندن Verb
۸۰ chanteur خواننده Noun
۸۱ chapeau کلاه Noun
۸۲ chapitre قسمت، بخش Noun
۸۳ chaque هر، هر کدام det./proNoun/Adverb
۸۴ chaque هر، همه det
۸۵ charbon ذغال Noun
۸۶ charge شارژ (کردن) Noun Verb
۸۷ charge بار، باز زدن Noun Verb
۸۸ charité خیریه Noun
۸۹ charmant دوست داشتنی Adjective
۹۰ charme درخواست (کردن) Noun Verb
۹۱ chasse شکار (کردن) Verb Noun
۹۲ chasse شکار Noun
۹۳ chat گربه Noun
۹۴ Château قلعه Noun
۹۵ Châtiment مجازات Noun
۹۶ chaud داغ Adjective
۹۷ chaud گرم، گرم کردن Adjective , v
۹۸ chauffage گرمایش Noun
۹۹ chauffeur راننده Noun
۱۰۰ chaussette جوراب Noun
۱۰۱ chaussure کفش Noun
۱۰۲ chef سرآشپز Noun
۱۰۳ chef رئیس، فرمانده Adjective, Noun
۱۰۴ chef رهبر Noun
۱۰۵ chemin مسیر Noun
۱۰۶ chemin de fer راه آهن Noun
۱۰۷ chemise پیراهن Noun
۱۰۸ chercher جستجو، جستجو کردن Noun Verb
۱۰۹ chercher جستجو کردن Verb
۱۱۰ chercheur پژوهشگر Noun
۱۱۱ chère عزیز، گرامی Adjective, exclam
۱۱۲ cheval اسب Noun
۱۱۳ cheveux مو Noun
۱۱۴ cheville زانو Noun
۱۱۵ chien سگ Noun
۱۱۶ chimie شیمی Noun
۱۱۷ chimique سیمیایی Adjective, Noun
۱۱۸ chirurgie جراحی Noun
۱۱۹ choc شوک، شوک وارد کردن Noun Verb
۱۲۰ Chocolat شکلات Noun
۱۲۱ choisir انتخاب کردن، برگزیدن Verb
۱۲۲ choisir انتخاب کردن Verb , Noun
۱۲۳ choix انتخاب Noun
۱۲۴ chômage بیکاری Noun
۱۲۵ choqué شوکه Adjective
۱۲۶ chose چیز Noun
۱۲۷ chuchotement زمزمه Verb Noun
۱۲۸ cible هدف، هدف قرار دادن Noun, Verb
۱۲۹ ciel آسمان Noun
۱۳۰ cigarette سیگار Noun
۱۳۱ cinéma سینما Noun
۱۳۲ cinq پنج number
۱۳۳ cinquante پنجاه number
۱۳۴ cinquième پنجاهم number
۱۳۵ circonstance شرایط، رویداد Noun
۱۳۶ circulation ترافیک Noun
۱۳۷ citation نقل قول کردن Verb Noun
۱۳۸ citer ذکر کردن، گفتن Verb
۱۳۹ citoyen شهروند Noun
۱۴۰ citron لیمو Noun
۱۴۱ civil مدنی، متمدن Adjective
۱۴۲ clair واضح (کردن) Adjective, Verb
۱۴۳ clairement به وضوح Adverb
۱۴۴ classe کلاس، طبقه، رده Noun
۱۴۵ classe مقطع تحصیلی، نمره، نمره دادن Noun Verb
۱۴۶ classique کلاسیک، باستانی Adjective, Noun
۱۴۷ classique کلاسیک، باستانی Adjective
۱۴۸ clause عبارت، بند، ماده Noun
۱۴۹ clavier صفحه کلید Noun
۱۵۰ clé کلید، کلیدی، کلید کردن Noun, Adjective Verb
۱۵۱ client مشتری Noun
۱۵۲ client مشتری Noun
۱۵۳ client مهمان Noun
۱۵۴ climat اقلیم، آب و هوا Noun
۱۵۵ Cliquez sur کلیک (کردن) Verb Noun
۱۵۶ cloche زنگ Noun
۱۵۷ close بستن، مسدود کردن Verb Noun
۱۵۸ close نزدیک Adjective , Adverb
۱۵۹ clôture حصار، دیوار، پرچین Noun
۱۶۰ clou میخ، ناخن Noun
۱۶۱ club کلاب Noun
۱۶۲ code کد Noun
۱۶۳ coeur مرکز، مرکزی Noun Adjective
۱۶۴ cœur قلب Noun
۱۶۵ cohérent نامتناقض Adjective
۱۶۶ coin گوشه Noun
۱۶۷ colère خشم Noun
۱۶۸ collecte جمع کردن Verb
۱۶۹ collection مجموعه، کلکسیون Noun
۱۷۰ collègue همکار Noun
۱۷۱ colline تپه Noun
۱۷۲ colonne ستون Noun
۱۷۳ coloré رنگی، رنگارنگ Adjective
۱۷۴ combat جنگ Noun
۱۷۵ combinaison ترکیب Noun
۱۷۶ combiner ترکیب کردن Verb
۱۷۷ Comité کمیته، مجلس Noun
۱۷۸ commander دستور (دادن)/ امر (کردن) Noun Verb
۱۷۹ comme به عنوان، مانند، چنانکه prep., Adverb conj.
۱۸۰ comme (similaire) مانند prep.
۱۸۱ comme (trouver sb / STH agréable) احتمالاً ناپسند Verb , n
۱۸۲ commencer شروع کردن Verb
۱۸۳ Comment چگونه، چگونگی Adverb
۱۸۴ commentaire نظر (دادن) Noun Verb
۱۸۵ Commerce تجارت Noun, Verb
۱۸۶ commercial تجاری، بازرگانی Adjective Noun
۱۸۷ commercialisation بازاریابی Noun
۱۸۸ commettre مرتکب شدن Verb
۱۸۹ commission کمیسیون، ماموریت دادن Noun Verb
۱۹۰ commun مشترک، متداول Adjective Noun
۱۹۱ communauté انجمن، اجتماع Noun
۱۹۲ communément معمولا Adverb
۱۹۳ communiquer ارتباط برقرار کردن Verb
۱۹۴ commutateur سوئیچ، عوض کردن Verb , Noun
۱۹۵ compagnie شرکت Noun
۱۹۶ Compagnie aérienne شرکت هواپیمایی Noun
۱۹۷ compagnon همکار، رفیق، شخص Adjective
۱۹۸ Comparaison مقایسه Noun
۱۹۹ comparer مقایسه کردن Verb
۲۰۰ compétence مهارت‌ Noun
۲۰۱ compétitif رقابتی Adjective
۲۰۲ compétition رقابت Noun
۲۰۳ complètement کاملا Adverb
۲۰۴ complexe مجتمع، مجموعه، پیچیده Adjective, Noun
۲۰۵ compliqué پیچیده Adjective
۲۰۶ comportement رفتار Noun
۲۰۷ composant جزء Noun
۲۰۸ compréhension درک Noun
۲۰۹ comprenant شامل prep.
۲۱۰ comprendre شامل کردن Verb
۲۱۱ comprendre درک کردن Verb
۲۱۲ Compte حساب Noun Verb
۲۱۳ compter شمردن، حساب کردن Verb Noun
۲۱۴ compter اعتماد کردن Verb
۲۱۵ comté شهرستان، بخش Noun
۲۱۶ concentration تمرکز Noun
۲۱۷ concentrer تمرکز کردن Verb
۲۱۸ concentrer تمرکز (کردن) Verb Noun
۲۱۹ concept مفهوم Noun
۲۲۰ conception طراحی (کردن) Noun Verb
۲۲۱ concerné نگران Adjective
۲۲۲ concert کنسرت، اجرا Noun
۲۲۳ conclure در بر داشتن، شامل شدن Verb
۲۲۴ conclusion نتیجه، جمع بندی Noun
۲۲۵ concours مسابقه، رقابت (کردن) Noun Verb
۲۲۶ concurrent رقابت کننده Noun
۲۲۷ conduire رانندگی (کردن) Verb Noun
۲۲۸ conduire رهبری کردن Verb , Noun
۲۲۹ conduite رفتار، هدایت کردن Verb Noun
۲۳۰ conduite رانندگی Noun
۲۳۱ conférence کنفرانس، اجرا Noun
۲۳۲ conférence سخنرانی، سخنرانی کردن Noun Verb
۲۳۳ confiance اعتماد به نفس Noun
۲۳۴ confiance اعتماد، اعتماد کردن Noun Verb
۲۳۵ confirmer تایید کردن Verb
۲۳۶ confiture مربا Noun
۲۳۷ conflit تعارض، ناسازگار بودن Noun Verb
۲۳۸ confort راحت، دلداری دادن Noun Verb
۲۳۹ confortable راحت Adjective
۲۴۰ confus گیج، سردرگم Adjective
۲۴۱ congelé یخ زده Adjective
۲۴۲ connaissance دانش Noun
۲۴۳ conscient مطلع، آگاه، باخبر Adjective
۲۴۴ conscient آگاه Adjective
۲۴۵ Conseil مشاوره (دادن)/ نصیحت (کردن) Noun Verb
۲۴۶ conseil شورا، مجلس، انجمن Noun
۲۴۷ conséquence عواقب Noun
۲۴۸ conservateur محافظه کار Adjective, Noun
۲۴۹ conserver حفظ کردن Verb
۲۵۰ considération توجه ، ملاحظه Noun
۲۵۱ considérer در نظر داشتن Verb
۲۵۲ consister عبارت بودن از، شامل بودن Verb
۲۵۳ consommateur مصرف کننده Noun
۲۵۴ consommer مصرف کردن Verb
۲۵۵ constamment دائما Adverb
۲۵۶ constant ثابت، پایدار، دائمی Adjective
۲۵۷ construction ساختن Verb
۲۵۸ construction سازه Noun
۲۵۹ construire ساختن Verb
۲۶۰ contact تماس (گرفتن) Noun Verb
۲۶۱ conte افسانه Noun
۲۶۲ contemporain امروزی، معاصر Adjective
۲۶۳ contenir شامل بودن، در بر گرفتن Verb
۲۶۴ contenu محتوا Noun
۲۶۵ Contexte زمینه Noun
۲۶۶ continent قاره Noun
۲۶۷ continu ادامه دار، دنباله دار Adjective
۲۶۸ continuer ادامه دادن Verb
۲۶۹ contour خط مشی Noun Verb
۲۷۰ contraire مخالف Adjective Adverb prep. Noun
۲۷۱ contrairement à بر خلاف prep.
۲۷۲ contraste تضاد، مقابله کردن Noun Verb
۲۷۳ Contrat قرارداد (بستن)، پیمان (بستن) Noun Verb
۲۷۴ contre در برابر prep
۲۷۵ contribuer شرکت کردن در، همکاری کردن Verb
۲۷۶ contribution همکاری، مشارکت Noun
۲۷۷ contrôle کنترل (کردن) Noun Verb
۲۷۸ convaincre متقاعد کردن، قانع کردن Verb
۲۷۹ convaincu متقاعد Adjective
۲۸۰ conversation مکالمه، گفتگو Noun
۲۸۱ convertir تبدیل کردن، برگرداندن Verb
۲۸۲ cool سرد (کردن)، خنک (کردن) Adjective, Verb
۲۸۳ copie کپی (کردن) Noun Verb
۲۸۴ coquille صدف Noun
۲۸۵ corde طناب Noun
۲۸۶ corps بدن، تنه Noun
۲۸۷ correct صحیح (کردن) Adjective Verb
۲۸۸ correct مناسب Adjective
۲۸۹ correctement به درستی Adverb
۲۹۰ correctement به درستی Adverb
۲۹۱ correspondant à همخوانی Adjective
۲۹۲ costume لباس مبدل Noun
۲۹۳ costume لباس، مناسب بودن Noun, Verb
۲۹۴ côte ساحل، دریا کنار Noun
۲۹۵ côté طرف Noun
۲۹۶ coton پنبه Noun
۲۹۷ cou گردن Noun
۲۹۸ couche لایه Noun
۲۹۹ couler جریان، جاری بودن، روان شدن Verb Noun
۳۰۰ Couleur رنگ Noun
۳۰۱ coup فوت کردن، دمیدن Verb
۳۰۲ coup شلیک Noun
۳۰۳ coupable گناهکار، مجرم Adjective
۳۰۴ Couper برش، بریدن، قطع کردن Verb , Noun
۳۰۵ couple زوج Noun
۳۰۶ Cour حیاط Noun
۳۰۷ courage شجاعت Noun
۳۰۸ courageux شجاع Adjective
۳۰۹ courant جریان Noun
۳۱۰ courbe منحنی، خم کردن Noun Verb
۳۱۱ courbé خمیده، خم شده، منحنی Adjective
۳۱۲ coureur دونده Noun
۳۱۳ courir دویدن Verb , Noun
۳۱۴ courrier پست، پست کردن Noun Verb
۳۱۵ cours دوره Noun
۳۱۶ course (compétition) مسابقه NounVerb
۳۱۷ course (personnes) نژاد Noun
۳۱۸ courses مسابقه‌ای Noun
۳۱۹ court کوتاه Adjective
۳۲۰ cousin فرزند عمه، خاله، عمو یا دایی Noun
۳۲۱ Coût هزینه، ارزش داشتن، قیمت داشتن Noun Verb
۳۲۲ couteau چاقو Noun
۳۲۳ coûteux گران قیمت Adjective
۳۲۴ couvert پوشیده، پنهان Adjective
۳۲۵ couverture پوشش (دادن) Verb Noun
۳۲۶ crash سقوط (کردن)، درهم شکستن Noun Verb
۳۲۷ crayon مداد Noun
۳۲۸ Créatif خلاق Adjective
۳۲۹ création مخلوق Noun
۳۳۰ créature موجود، جانور Noun
۳۳۱ crédit اعتبار، نسیه Noun Verb
۳۳۲ créer ساختن، خلق کردن Verb
۳۳۳ crème کرم رنگ، خامه Noun Adjective
۳۳۴ crème glacée بستنی Noun
۳۳۵ creuser حفر کردن Verb
۳۳۶ creux خالی Adjective
۳۳۷ crier جیغ‌، جیغ زدن Verb Noun
۳۳۸ crier فریاد، داد زدن Verb Noun
۳۳۹ criminel مجرم Noun Adjective
۳۴۰ crise بحران Noun
۳۴۱ critère معیار، ملاک Noun
۳۴۲ critique منتقد Noun
۳۴۳ critique منتقدانه Adjective
۳۴۴ critique انتقاد Noun
۳۴۵ critiquer انتقاد کردن Verb
۳۴۶ croissance رشد، پیشرفت Noun
۳۴۷ croyance باور، اعتقاد، عقیده Noun
۳۴۸ croyez باور داشتن، باور کردن Verb
۳۴۹ crucial حیاتی، وخیم Adjective
۳۵۰ cruel ظالم، بی رحم Adjective
۳۵۱ cuillère قاشق‌ Noun
۳۵۲ cuir چرم Noun
۳۵۳ cuire پختن Verb
۳۵۴ cuisine پختن Noun
۳۵۵ cuisine آشپزخانه Noun
۳۵۶ cuisinier طبخ (کردن)، پختن Verb Noun
۳۵۷ cuisinier آشپز Noun
۳۵۸ cultivé تحصیل کرده Adjective
۳۵۹ culture فرهنگ، سنت Noun
۳۶۰ culturel فرهنگی Adjective
۳۶۱ cycle دوره، چرخه (زدن) Noun Verb

 

کلمات زبان فرانسه با حرف D

لغات کاملا ضروری زبان فرانسه با D

کلمه فرانسوی معنی فارسی نقش کلمه (Part of speech)
۱ d’abord در اول، اولا Adverb
۲ d’accord خیلی خوب Adjective, Adverb exclam
۳ D’accord خوب، عالی exclam. Adjective /Adverb
۴ Dame خانم Noun
۵ danger خطر Noun
۶ dangereux خطرناک Adjective
۷ dans در prep., Adverb
۸ dans در، به prep.
۹ dans درون prep.
۱۰ dansant رقصیدن Noun
۱۱ Danse رقص، رقصیدن Noun Verb
۱۲ Danseur رقصنده Noun
۱۳ Date تاریخ، مدت معین کردن Noun Verb
۱۴ de از جانب، از prep
۱۵ de از prep.
۱۶ de خاموش، از Adverb prep.
۱۷ de base پایه‌ای، بنیادی Adjective
۱۸ de bonne heure زود Adjective Adverb
۱۹ de bonne humeur خوشحال، مسرور Adjective
۲۰ de face جلو، نما، جلویی Noun Adjective
۲۱ de l’alcool الکل Noun
۲۲ de lumière (non lourde) سبک Adjective
۲۳ De même به همان اندازه Adverb
۲۴ de plus en plus به طور افزایشی، صعودی Adverb
۲۵ de premier plan پیشرو Adjective
۲۶ de valeur ارزشمند Adjective
۲۷ débarrasser راحت شدن Verb
۲۸ débat مناظره (کردن) Noun Verb
۲۹ début شروع، آغاز Noun
۳۰ début شروع، شروع کردن، شروع شدن Verb , Noun
۳۱ décalage تغییر کردن، تغییر Noun Verb
۳۲ décembre (ماه) دسامبر Noun
۳۳ décennie دهه Noun
۳۴ décent نجیب Adjective
۳۵ décevant ناامید کننده Adjective
۳۶ décider تصمیم گرفتن Verb
۳۷ décision تصمیم Noun
۳۸ déclaration بیانیه Noun
۳۹ déclarer اعلام کردن Verb
۴۰ déclin کاهش (دادن) Verb Noun
۴۱ décoration دکور، تزئینات Noun
۴۲ décorer تزئین کردن Verb
۴۳ Découverte کشفیات Noun
۴۴ découverte کشفیات Noun
۴۵ découvrir کشف کردن، پیدا کردن Verb
۴۶ décris توصیف کردن Verb
۴۷ déçu ناامید Adjective
۴۸ défaite شکست (دادن) Verb Noun
۴۹ défendre دفاع کردن Verb
۵۰ défi چالش، رقابت (کردن) Noun Verb
۵۱ définir تعریف کردن Verb
۵۲ définition توضیح Noun
۵۳ degré درجه، رده Noun
۵۴ déjà قبلا، پیش از این Adverb
۵۵ déjà همیشه، همواره، هرگز Adverb
۵۶ délibérément عمدا، از روی قصد Adverb
۵۷ délibérer عمدی Adjective
۵۸ délice لذت، دلشاد کردن Verb Noun
۵۹ délicieux خوشمزه Adjective
۶۰ demain فردا Adverb Noun
۶۱ demande تقاضا (کردن) Noun Verb
۶۲ demande درخواست Noun, Verb
۶۳ demander پرسیدن، سوال کردن Verb
۶۴ démarrage چکمه Noun
۶۵ démodé قدیمی Adjective
۶۶ démontrer نشان دادن، ثابت کردن Verb
۶۷ dent دندان Noun
۶۸ dentiste دندانپزشک Noun
۶۹ d’entreprise شرکت‌های بزرگ، دارای شخصیت حقوقی Adjective
۷۰ Départ حرکت، انحراف Noun
۷۱ département بخش، قسمت، شعبه Noun
۷۲ dépendre وابسته بودن، بستگی داشتن Verb
۷۳ dépenser خرج کردن Verb
۷۴ dépenses هزینه کردن Noun
۷۵ déprimant افسرده کننده Adjective
۷۶ déprimé افسرده Adjective
۷۷ depuis پیش، قبل Adverb
۷۸ dérangé ناراحت Adjective v
۷۹ déranger مزاحم شدن Verb
۸۰ dernier جدیدترین، آخرین Adjective , Noun
۸۱ déroutant گیج کننده، سردرگم کننده Adjective
۸۲ derrière پشت، در پشت prep. Adverb
۸۳ des biens کالاها Noun
۸۴ des trucs چیزها، پر کردن Noun, Verb
۸۵ désagréable ناخوشایند Adjective
۸۶ désert صحرا، بیابان، ترک کردن Noun Verb
۸۷ désespéré ناامید Adjective
۸۸ designer طراح Noun
۸۹ Désolé متاسف Adjective exclam.
۹۰ désordre اشفتگی Noun Verb
۹۱ dessin طراحی Noun
۹۲ dessin animé کارتون Noun
۹۳ dessiner طراحی کردن، کشیدن Verb
۹۴ destination مقصد Noun
۹۵ détail جزئیات، شرح دادن Noun Verb
۹۶ détaillé مفصل، دقیق Adjective
۹۷ détecter یافتن، کشف کردن Verb
۹۸ détective کارآگاه Noun
۹۹ détendu آرام Adjective
۱۰۰ déterminé مشخص، معین Adjective
۱۰۱ déterminer مشخص کردن، تعیین کردن Verb
۱۰۲ détruire خراب کردن Verb
۱۰۳ dette بدهی Noun
۱۰۴ deux دو number
۱۰۵ deux fois دوبار Adverb
۱۰۶ Deuxièmement ثانیاً Adverb
۱۰۷ devant در مقابل، دی پیش Adverb
۱۰۸ développement توسعه، رشد، پیشرفت Noun
۱۰۹ développer توسعه دادن Verb
۱۱۰ développer گسترش دادن، وسعت دادن Verb
۱۱۱ devenir شدن، تبدیل شدن Verb
۱۱۲ devine حدس (زدن)، گمان Verb Noun
۱۱۳ devis نقل قول Noun
۱۱۴ devise واحد پول Noun
۱۱۵ devoir وظیفه Noun
۱۱۶ devoir اجازه دادن Verb
۱۱۷ devoirs تکلیف خانگی Noun
۱۱۸ DEVONS modal ناگریز بودن Verb
۱۱۹ devrait باید modal Verb
۱۲۰ devrait باید modal Verb
۱۲۱ diagramme نمودار، جدول، طرح Noun
۱۲۱ dialogue دیالوگ، مکالمه Noun
۱۲۲ diamant الماس Noun
۱۲۳ dictionnaire فرهنگ لغت، لغت نامه، دیکشنری Noun
۱۲۴ Dieu خدا Noun
۱۲۵ différemment متفاوت، به طریق دیگر Adverb
۱۲۶ différence تفاوت Noun
۱۲۷ différent متفاوت Adjective
۱۲۸ difficile سخت، دشوار Adjective
۱۲۹ difficulté سختی، دشواری Noun
۱۳۰ difficulté مشکل Noun, Verb
۱۳۱ diffuser پخش (کردن)، منتشر (کردن) Verb Noun
۱۳۲ dimanche یکشنبه‌ Noun
۱۳۳ diminution کاهش (دادن) Verb Noun
۱۳۴ dîner شام Noun
۱۳۵ diplômé فارغ التحصیل (شدن) Noun Verb
۱۳۶ dire گفتن Verb
۱۳۷ dire گفتن Verb
۱۳۸ direct مستقیم، دستور دادن، اداره کردن Adjective, Verb Adverb
۱۳۹ directement مستقیما Adverb
۱۴۰ directeur مدیر Noun
۱۴۱ direction مسیر Noun
۱۴۲ direction رهبری Noun
۱۴۳ Disadverbantage عیب Noun
۱۴۴ discours سخنرانی Noun
۱۴۵ discussion بحث Noun
۱۴۶ discuter بحث کردن Verb
۱۴۷ disparaître ناپدید شدن Verb
۱۴۸ disponible در دسترس Adjective
۱۴۹ dispositif دستگاه Noun
۱۵۰ disque صفحه، دیسک Noun
۱۵۱ distance فاصله Noun
۱۵۲ distribuer توزیع کردن، پخش کردن Verb
۱۵۳ Distribution توزیع، پخش Noun
۱۵۴ district منطقه، حوزه Noun
۱۵۵ divers مختلف Adjective
۱۵۶ divertir سرگرم کردن Verb
۱۵۷ divertissement سرگرمی Noun
۱۵۸ Divisé تقسیم شدن، قسمت Verb Noun
۱۵۹ diviser تقسیم (کردن)، جدا (کردن) Verb Noun
۱۶۰ division بخش Noun
۱۶۱ divorcé جدا شده Adjective
۱۶۲ Dix ده number
۱۶۳ dix-huit هجده number
۱۶۴ dix-neuf نوزده number
۱۶۵ dix-sept هفده number
۱۶۶ docteur دکتر Noun
۱۶۷ document سند، مدرک Noun Verb
۱۶۸ documentaire مستند Noun
۱۶۹ doigt انگشت Noun
۱۷۰ doigt de pied انگشت پا Noun
۱۷۱ doit خواهد modal Verb
۱۷۲ doit modal باید Verb
۱۷۳ dollar دلار Noun
۱۷۴ dominer تسلط داشتن، چیره شدن Verb
۱۷۵ dommage آسیب (زدن، رساندن) Noun Verb
۱۷۶ donc بنابراین Adverb
۱۷۷ Donc این‌گونه Adverb
۱۷۸ donner دادن، اهدا کردن Verb
۱۷۹ donner un coup لگد زدن، لگد Verb Noun
۱۸۰ dont کسی که det./proNoun
۱۸۱ dormir خوابیدن، خواب Verb , Noun
۱۸۲ Douane لباس مبدل Noun
۱۸۳ double دو برابر (کردن) Adjective det. proNoun Verb , Adverb
۱۸۴ double دوقلو Noun Adjective
۱۸۵ douche حمام Noun
۱۸۶ douleur درد Noun
۱۸۷ douloureux دردآور Adjective
۱۸۸ doute شک (کردن، داشتن) Noun Verb
۱۸۹ doux ملایم، مهربان، لطیف Adjective
۱۹۰ doux نرم Adjective
۱۹۱ doux شیرین، شیرینی Adjective Noun
۱۹۲ douzaine دو جین، دوازده عدد Noun det
۱۹۳ Douze دوازده number
۱۹۴ drame درام، نمایش Noun
۱۹۵ drapeau پرچم Noun
۱۹۶ droite صحیح Adjective Adverb Noun
۱۹۷ drôle بامزه، خنده دار Adjective
۱۹۸ از Adjective
۱۹۹ du boeuf گوشت گاو Noun
۲۰۰ du froid سرد Adjective Noun
۲۰۱ du quotidien روزانه Adjective, Adverb
۲۰۲ du sang خون Noun
۲۰۳ du son صدا، به نظر رسیدن Noun Verb
۲۰۴ du sud جنوبی Adjective
۲۰۵ du vin شراب Noun
۲۰۶ dur سخت، سفت Adjective, Adverb
۲۰۷ dure سخت Adjective
۲۰۸ DVD دی‌وی‌دی Noun

 

کلمات زبان فرانسه با حرف e

لغات کاملا ضروری زبان فرانسه با E

کلمه فرانسوی معنی فارسی نقش کلمه (Part of speech)
۱ ébullition جوشیدن Verb
۲ écart فضای خالی Noun
۳ échange تبادل (کردن)، مبادله (کردن) Noun Verb
۴ échantillon نمونه‌، نمونه گرفتن Noun, Verb
۵ échapper فرار (کردن)، گریختن Verb Noun
۶ échec شکست، ناامیدی Noun
۷ échelle مقیاس Noun
۸ échouer شکست خوردن Verb
۹ éclat فلاش، برق زدن، تاباندن Noun Verb
۱۰ éclat درخشش Verb
۱۱ école مدرسه Noun
۱۲ écologique محیطی Adjective
۱۳ économie اقتصاد Noun
۱۴ économie پس‌انداز Noun
۱۵ économique اقتصادی Adjective
۱۶ Ecoutez گوش دادن Verb
۱۷ écran صفحه‌نمایش Noun Verb
۱۸ écrire نوشتن Verb
۱۹ écrit نوشته شده، مکتوب Adjective
۲۰ écrivain نویسنده Noun
۲۱ écrou مغز Noun
۲۲ Éditer ویرایش کردن Verb
۲۳ éditeur ویراستار Noun
۲۴ édition نسخه، ویراست Noun
۲۵ éducatif تحصیلی Adjective
۲۶ éducation تحصیل Noun
۲۷ éduquer تحصیل کردن Verb
۲۸ effectivement به طور موثر Adverb
۲۹ effectuer اجرا کردن Verb
۳۰ effet تاثیر، اثر Noun
۳۱ efficace موثر، تاثیر گذار Adjective
۳۲ efficace موثر، کارآمد Adjective
۳۳ effondrer سقوط (کردن) Verb Noun
۳۴ effort تلاش، کوشش، سعی Noun
۳۵ effrayant ترسناک Adjective
۳۶ effrayant ترسناک Adjective
۳۷ effrayé ترسیده Adjective
۳۸ effrayé ترسیده Adjective
۳۹ effrayer ترساندن Verb
۴۰ égal مساوی، برابر Adjective, Verb Noun
۴۱ également به طور برابر Adverb
۴۲ église کلیسا Noun
۴۳ élection انتخابات Noun
۴۴ électricité برق، الکتریسیته Noun
۴۵ électrique الکتریکی، برقی Adjective
۴۶ électrique برقی Adjective
۴۷ électronique الکترونیکی Adjective
۴۸ élément عنصر Noun
۴۹ élève دانش‌آموز Noun
۵۰ élever بالا بردن Verb
۵۱ élire برگزیدن، انتخاب کردن Verb
۵۲ elle او (زن) proNoun
۵۳ éloigné دورافتاده Adjective
۵۴ email ایمیل (زدن) Noun Verb
۵۵ emballage پیچیدن Verv
۵۶ embarrassé خجل، خجالت زده Adjective
۵۷ embrouiller گیج شدن Verb
۵۸ émerger پدیدار شدن Verb
۵۹ émotif احساسی Adjective
۶۰ émotion احساس Noun
۶۱ emplacement موقعیت Noun
۶۲ emploi استخدام Noun
۶۳ emploi کار Noun
۶۴ employé کارمند Noun
۶۵ employer استخدام کردن Verb
۶۶ employeur کارفرما، استخدام کننده Noun
۶۷ emprunter امانت گرفتن Verb
۶۸ en arrière به عقب، وارونه Adverb
۶۹ en bas پایین پله‌ها Adverb , Adjective
۷۰ en bois چوبی Adjective
۷۱ en bonne santé سلامتريال تندست Adjective
۷۲ en chantant خواندن Noun
۷۳ en colère عصبانی، خشمگین Adjective
۷۴ en dehors بیرون Adverb /prep.
۷۵ En effet در واقع Adverb
۷۶ en espèces پول نقد Noun
۷۷ en fin de compte در نهایت Adverb
۷۸ en forme مناسب، تندرست، متناسب کردن Verb Adjective
۷۹ en grande partie به طور عمده Adverb
۸۰ en haut بالا Adverb proNoun
۸۱ en haut بالا (در طبقه‌ی بالا) Adverb , Adjective
۸۲ en ligne آنلاین Adjective Adverb
۸۳ en outre علاوه بر این، گذشته از این Adverb
۸۴ en pensant اندیشه Noun
۸۵ en plein air در فضای باز Adverb
۸۶ en relation مرتبط Adjective
۸۷ en retard دیر، تاخیر Adjective Adverb
۸۸ en tous cas به هر حال Adverb
۸۹ en train de lire خواندن Noun
۹۰ en volant پرواز کننده، پرواز Noun Adjective
۹۱ Enceinte باردار Adjective
۹۲ Enchanté خوشحال Adjective
۹۳ encore دوباره Adverb
۹۴ encore هنوز Adverb , Adjective
۹۵ encore هنوز AdVerb conj.
۹۶ encourager تشويق كردن، دلگرم کردن Verb
۹۷ endormi خوابیده Adjective
۹۸ endroit محل، قرار دادن Noun Verb
۹۹ énergie انرژی Noun
۱۰۰ énervant اذیت کننده، آزار دهند Adjective
۱۰۱ enfance دوران بچگی Noun
۱۰۲ enfant بچه، کودک Noun
۱۰۳ enfant بچه Noun
۱۰۴ enfer جهنم Noun
۱۰۵ enfin در آخر، بالاخره Adverb
۱۰۶ engagé متعهد Adjective
۱۰۷ engagement تعهد Noun
۱۰۸ engager متعهد شدن Verb
۱۰۹ ennemi دشمن Noun
۱۱۰ ennuyé خسته Adjective
۱۱۱ ennuyer اذیت کردن، آزار دادن Verb
۱۱۲ ennuyeuse خسته کننده Adjective
۱۱۳ énorme بزرگ Adjective
۱۱۴ énorme بزرگ Adjective
۱۱۵ enquête استعلام، پرس و جو، تحقیق Noun
۱۱۶ enquête تحقیق Noun
۱۱۷ enquêter تحقیق کردن Verb
۱۱۸ enregistrement ضبط Noun
۱۱۹ enregistrer ذخیره کردن Verb
۱۲۰ enseignement تدریس Noun
۱۲۱ enseigner تدریس کردن Verb
۱۲۲ ensemble با هم Adverb
۱۲۳ ensemble (groupe) مجموعه Noun
۱۲۴ ensuite بعد از (آن) Adverb
۱۲۵ entendre شنیدن Verb
۱۲۶ enterrer دفن کردن Verb
۱۲۷ enthousiasme طرفدار Noun
۱۲۸ enthousiaste مشتاق، علاقه مند Adjective
۱۲۹ enthousiaste مشتاق Adjective
۱۳۰ entier کل Adjective , n
۱۳۱ entièrement کلا، تماما Adverb
۱۳۲ entourer احاطه کردن Verb
۱۳۳ entraine toi تمرین Noun
۱۳۴ entraine toi تمرین کردن Verb
۱۳۵ entraîneur مرب، راهنمایی کردن Noun Verb
۱۳۶ entraîneur مربی Noun
۱۳۷ entre میان، در میان prep., Adverb
۱۳۸ entrée ورودی Noun
۱۳۹ entrée ورودی Noun
۱۴۰ Entreprise کسب و کار Noun
۱۴۱ entrer وارد کردن Verb
۱۴۲ entrevue مصاحبه (کردن) Noun Verb
۱۴۳ envie میل (داشتن)، خواستن Noun Verb
۱۴۴ environnement محیط زیست Noun
۱۴۵ envoyer ارسال کردن Verb
۱۴۶ épais ضخیم Adjective
۱۴۷ épaule شانه Noun
۱۴۸ épeler نوشتن، هجی کردن Verb
۱۴۹ épicé تند Adjective
۱۵۰ épingle سوزن Noun Verb
۱۵۱ épisode قسمت، بخش Noun
۱۵۲ équilibre تعادل Noun Verb
۱۵۳ équipage خدمه، خدمه کشتی Noun
۱۵۴ équipe تیم Noun
۱۵۵ équipement تجهیزات، ابزار آلات Noun
۱۵۶ équitablement منصفانه Adverb
۱۵۷ Erreur خطا Noun
۱۵۸ erreur اشتباه، اشتباه گرفتن Noun, Verb
۱۵۹ escalier پله‌ها Noun
۱۶۰ esclave برده‌ Noun
۱۶۱ espace فضا Noun
۱۶۲ espèce گونه Noun
۱۶۳ espérer امید، ارزو، امید داشتن Verb Noun
۱۶۴ esprit ذهن Noun Verb
۱۶۵ esprit روحانیت Noun
۱۶۶ essayer سعی کردن، سعی Verb , Noun
۱۶۷ essence بنزین Noun
۱۶۸ essentiel ضروری Adjective
۱۶۹ est شرق Noun Adjective Adverb
۱۷۰ est شرقی Adjective
۱۷۱ estimation تخمین (زدن)، ارزیابی (کردن) Verb Noun
۱۷۲ estomac معده Noun
۱۷۳ et و conj
۱۷۴ établir تاسيس كردن، دایر کردن Verb
۱۷۵ établissement ساختمان Noun
۱۷۶ étagère قفسه Noun
۱۷۷ étain رنگ Noun
۱۷۸ étant وجود، هستی Noun
۱۷۹ étape صحنه Noun, Verb
۱۸۰ étape گام، قدم برداشتن Noun, Verb
۱۸۱ Etat وضعیت Noun, Adjective , v
۱۸۲ état شرایط Noun
۱۸۳ été تابستان Noun
۱۸۴ étendre توسعه دادن، گسترش دادن Verb
۱۸۵ étendue کشیدن، کشش Verb Noun
۱۸۶ éthique اخلاقی Adjective
۱۸۷ étiquette برچسب، برچسب زدن Noun Verb
۱۸۸ étoile ستاره Noun, Verb
۱۸۹ étonné متعجب Adjective
۱۹۰ étrange عجیب Adjective
۱۹۱ étranger خارجی Adjective
۱۹۲ étranger غریبه Noun
۱۹۳ être بودن، شدن Verb auxiliary Verb
۱۹۴ être en désaccord مخالفت کردن Verb
۱۹۵ étroit باریک Adjective , Verb
۱۹۶ étroitement به طرز نزدیک Adverb
۱۹۷ étude مطالعه، مطالعه کردن Noun Verb
۱۹۸ étudiant دانشجو Noun
۱۹۹ euro یورو Noun
۲۰۰ évaluation ارزیابی، تشخیص Noun
۲۰۱ évaluer ارزیابی کردن Verb
۲۰۲ évaluer ارزیابی کردن، سنجیدن Verb
۲۰۳ évidemment بطور واضح Adverb
۲۰۴ évident روشن Adjective
۲۰۵ évier آبشار Verb
۲۰۶ éviter اجتناب کردن، دوری کردن از، طفره رفتن Verb
۲۰۷ exact قطعی، دقیق Adjective
۲۰۸ exactement قطعا، دقیقا Adverb
۲۰۹ examen امتحان Noun
۲۱۰ examen معاینه، بازرسی، امتحان Noun
۲۱۱ examiner معاینه (کردن)، امتحان (کردن) Verb
۲۱۲ excellent عالی Adjective
۲۱۳ excitation هیجان، شور Noun
۲۱۴ excité برانگیخته، هیجان زده Adjective
۲۱۵ excuse بهانه (آوردن)، دلیل تراشی کردن Noun Verb
۲۱۶ exécutif اجرایی، مجری Noun Adjective
۲۱۷ exemple مثال، نمونه Noun
۲۱۸ exemple مثال Noun
۲۱۹ exercice ورزش (کردن) Noun Verb
۲۲۰ exhorter تشویق کردن Verb
۲۲۱ exigence الزامات Noun
۲۲۲ exiger نیاز داشتن Verb
۲۲۳ existence وجود، هستی Noun
۲۲۴ exister وجود داشتن، زیستن، بودن Verb
۲۲۵ expédition اعزام، سفر Noun
۲۲۶ expérience تجربه (کردن) Noun Verb
۲۲۷ expérience آزمایش (کردن)، تحقیق (کردن) Noun Verb
۲۲۸ expérimenté تجربه شده Adjective
۲۲۹ expert کارشناس، متخصص، خبره Noun Adjective
۲۳۰ explication توضیح، شرح Noun
۲۳۱ Explique توضیح دادن، شرح دادن Verb
۲۳۲ exploration اکتشاف، شناسایی Noun
۲۳۳ explorer اکتشاف (کردن)، شناسایی (کردن) Verb
۲۳۴ exploser منفجر شدن Verb
۲۳۵ explosion انفجار Noun
۲۳۶ exportation صادر (کردن) Noun Verb
۲۳۷ exposer در معرض گذاشتن، افشا کردن Verb
۲۳۸ exposition نمایشگاه، نمایش Noun
۲۳۹ Express بیان کردن Verb
۲۴۰ expression بیان، عبارت، اصطلاح Noun
۲۴۱ Extérieur خارج از اتاق Adjective
۲۴۲ extérieur خارجی Adjective
۲۴۳ externe خارجی Adjective
۲۴۴ extraordinaire خارق العاده Adjective
۲۴۵ extrême مفرط، بی نهایت Adjective, Noun
۲۴۶ extrêmement فوق العاده، به شدت Adverb

 

کلمات زبان فرانسه با حرف f

لغات کاملا ضروری زبان فرانسه با F

کلمه فرانسوی معنی فارسی نقش کلمه (Part of speech)
۱ facile آسان، ساده Adjective
۲ Facile ساده Adjective
۳ facilement به آسانی، به سادگی Adverb
۴ façon راه Noun
۵ facteur عامل، فاکتور Noun
۶ facture صورت حساب Noun Verb
۷ faible پایین، کم Adjective Adverb , n
۸ faible ضعیف Adjective
۹ faim گرسنه Adjective
۱۰ faire انجام دادن، کردن Verb auxiliary verb
۱۱ faire ساختن Verb , Noun
۱۲ faire des reproches سرزنش (کردن) Verb Noun
۱۳ faire glisser اسلاید‌ Verb Noun
۱۴ faire semblant تظاهر کردن Verb
۱۵ faire un don اهدا کردن Verb
۱۶ fait حقیقت Noun
۱۷ familier آشنا Adjective
۱۸ famille خانواده Noun Adjective
۱۹ fantaisie تفننی Verb Adjective
۲۰ fantastique خارق العاده Adjective
۲۱ fantôme روح Noun
۲۲ farine آرد Noun
۲۳ fascinant شگفت انگیز، فریبنده Adjective
۲۴ fatigué خسته Adjective
۲۵ faune حیات وحش Noun
۲۶ faute تقصیر Noun
۲۷ FAUX غلط Adjective
۲۸ faux اشتباه، غلط Adjective, AdVerb Noun
۲۹ favoriser لطف، نیکی کردن به، کمک کردن Noun Verb
۳۰ femelle زن، مونث Adjective, Noun
۳۱ femme همسر Noun
۳۲ femme زن Noun
۳۳ ferme مزرعه، مزرعه داری کردن Noun Verb
۳۴ fermé پایان Adjective
۳۵ fermer بستن، بسته Verb Adjective
۳۶ fermer à clé قفل، قفل کردن Verb Noun
۳۷ Festival فستیوال، جشنواره Noun
۳۸ fête جشن Noun
۳۹ fête جشن Noun
۴۰ Feu آتش (زدن) Noun Verb
۴۱ feuille برگ Noun
۴۲ feuille ورقه Noun
۴۳ février (ماه) فوریه Noun
۴۴ fiable قابل اعتماد Adjective
۴۵ fichier پرونده، بایگانی کردن Noun Verb
۴۶ fiction داستان، افسانه Noun
۴۷ fier مغرور Adjective
۴۸ figure شکل، مجسم کردن، کشیدن Noun Verb
۴۹ fille فرزند دختر Noun
۵۰ fille دختر Noun
۵۱ film فیلم (گرفتن)، ضبط کردن Noun Verb
۵۲ film فیلم Noun
۵۳ fils پسر Noun
۵۴ fin پایان (دادن)، تمام (کردن) Noun Verb
۵۵ fin پایان، خاتمه Noun
۵۶ final آخر، آخری Adjective, Noun
۵۷ finalement در نهایت Adverb
۵۸ financier مالی Adjective
۵۹ fixé تعمیر شده Adjective
۶۰ flamme شعله Noun
۶۱ fleur گل Noun
۶۲ flotte شناور شدن Verb
۶۳ Foi ایمان Noun
۶۴ fonction تابع، کارکرد، عمل کردن Noun Verb
۶۵ fonctionnalité ویژگی، نمایان کردن، به طور برجسته نشان دادن Noun Verb
۶۶ fonctionnement در حال دویدن Noun
۶۷ fonctionner عمل Verb
۶۸ fondamental ابتدایی، پایه، اساسی، بنیادی Adjective
۶۹ fondamentalement اساسا Adverb
۷۰ fondre ذوب شدن Verb
۷۱ fonds سرمایه، سرمایه گذاری کردن Noun Verb
۷۲ Football فوتبال Noun
۷۳ football فوتبال Noun
۷۴ force قدرت Noun
۷۵ forêt جنگل Noun
۷۶ formation آموزش Noun
۷۷ forme فرم، شکل، صورت، شکل گرفتن Noun, Verb
۷۸ forme شکل Noun Verb
۷۹ formel رسمی، قراردادی Adjective
۸۰ formidable عالی Adjective
۸۱ fort قوی Adjective
۸۲ fortement به شدت Adverb
۸۳ fortement با قدرت Adverb
۸۴ fortune بخت، اقبال Noun
۸۵ fou دیوانه، مجنون Adjective
۸۶ foule جمعیت، ازدحام Noun
۸۷ four اجاق گاز Noun
۸۸ fourchette چنگال Noun
۸۹ fournir فراهم کردن Verb
۹۰ fourrure خز Noun
۹۱ frais هزینه، خرج Noun
۹۲ frais دستمزد دادن به، پرداخت کردن Noun
۹۳ Frais تازه، شاداب Adjective
۹۴ frappe ضربه زدن، ضربه Verb , Noun
۹۵ frappé اصابت کردن ،ضربه زدن، ضربه Verb Noun
۹۶ fréquemment مکررا Adverb
۹۷ frère برادر Noun
۹۸ frigo یخچال Noun
۹۹ frire سرخ کردن Verb
۱۰۰ frisé فر، موج دار Adjective
۱۰۱ fromage پنیر Noun
۱۰۲ frontière مرز Noun Verb
۱۰۳ frotter مالیدن Verb
۱۰۴ fruit میوه Noun
۱۰۵ fumée دود، دود کردن Noun Verb
۱۰۶ fumeur سیگار کشیدن Noun
۱۰۷ furieux دیوانه Adjective
۱۰۸ futur آینده، بعدی Noun Adjective

 

کلمات زبان فرانسه با حرف g

لغات کاملا ضروری زبان فرانسه با G

کلمه فرانسوی معنی فارسی نقش کلمه (Part of speech)
۱ gagnant برنده Noun
۲ gagner به دست آوردن Verb
۳ gagner برنده شدن Verb , Noun
۴ Gain کسب کردن، افزایش، منفعت Verb Noun
۵ Galerie گالری، آلبوم Noun
۶ gamme نگهبان جنگل Noun, Verb
۷ gang دسته، گروه Noun
۸ gant دستکش Noun
۹ garage گاراژ Noun
۱۰ garantie تضمین (کردن) Verb Noun
۱۱ garçon پسر Noun
۱۲ garde دفاع (کردن) Noun Verb
۱۳ garder نگه داشتن Verb
۱۴ gare ایستگاه Noun
۱۵ gars آدم، دوست، شخص Noun
۱۶ gaspillage شستشو Noun v, Adjective
۱۷ gâteau کیک Noun
۱۸ gaz گاز Noun
۱۹ géant غول، قوی هیکل Adjective, Noun
۲۰ Geler یخ شدن Verb
۲۱ gênant خجالت آور Adjective
۲۲ général عمومی، کلی Adjective
۲۳ généralement عموما، کلا Adverb
۲۴ généralement معمولاً Adverb
۲۵ génération نسل Noun
۲۶ généreuse بخشنده Adjective
۲۷ génial عالی، بزرگ Adjective
۲۸ genre ژانر Noun
۲۹ gens مردم Noun
۳۰ gentilhomme جنتلمن، شخص محترم، آقا Noun
۳۱ géographie جغرافیا Noun
۳۲ gérer مدیریت کردن Verb
۳۳ global جهانی Adjective
۳۴ global به طور کلی Adjective Adverb
۳۵ gluant چسبناک Adjective
۳۶ gorge گلو Noun
۳۷ goût طعم، مزه دادن Noun Verb
۳۸ gouverne حکومت کردن Verb
۳۹ gouvernement دولت Noun
۴۰ grain دانه Noun
۴۱ graisse چاق، چربی Adjective, Noun
۴۲ grand بزرگ Adjective
۴۳ grand بلند Adjective
۴۴ grandiose بزرگ، وسیع Adjective
۴۵ grandir رشد کردن Verb
۴۶ grand-mère مادربزرگ Noun
۴۷ grand-parent پدربزرگ یا مادربزرگ Noun
۴۸ grand-père پدربزرگ Noun
۴۹ graphique جدول (کشیدن) Noun Verb
۵۰ grenouille قورباغه Noun
۵۱ grippe آنفولانزا Noun
۵۲ gris رنگ خاکستری Adjective, Noun
۵۳ gros بزرگ Adjective
۵۴ gros titre سر تیتر Noun
۵۵ grossier بی ادب Adjective
۵۶ groupe گروه Noun
۵۷ guérir درمان (کردن) Verb Noun
۵۸ guerre جنگ Noun
۵۹ guider راهنمایی (کردن) Noun Verb
۶۰ guitare گیتار Noun
۶۱ Gym باشگاه Noun

 

کلمات زبان فرانسه با حرف h

لغات کاملا ضروری زبان فرانسه با H

کلمه فرانسوی معنی فارسی نقش کلمه (Part of speech)
۱ habillé آماده Adjective
۲ habitude عادت Noun
۳ habitué عادت داشتن به modal Verb
۴ habituel معمولی Adjective
۵ haine تنفر، متنفر بودن Verb Noun
۶ haricot لوبیا Noun
۷ Haut بالا Noun, Adjective
۸ haute بالا Adjective, AdVerb Noun
۹ hébergement محل اقامت Noun
۱۰ hélicoptère بالگرد، هلیکوپتر Noun
۱۱ herbe چمن، علف Noun
۱۲ héros قهرمان Noun
۱۳ hésiter تردید کردن Verb
۱۴ heure ساعت Noun
۱۵ heure ساعت Adverb
۱۶ Heureusement خوشبختانه Adverb
۱۷ Heureusement با شادی، شادمانه Adverb
۱۸ heureux خوشحال، مسرور Adjective
۱۹ heureux خوشحال، شاد Adjective
۲۰ heureux خوشحال Adjective
۲۱ Hey هی exclam
۲۲ hier دیروز AdVerb Noun
۲۳ historique تاریخی Adjective
۲۴ historique تاریخی Adjective
۲۵ hiver زمستان Noun
۲۶ homme مرد Noun
۲۷ homme d’affaire تاجر، بازرگان Noun
۲۸ honnête صادق، راستگو Adjective
۲۹ honneur افتخار (کردن) Noun Verb
۳۰ honteux شرمنده Adjective
۳۱ hôpital بیمارستان Noun
۳۲ horreur ترس، وحشت Noun
۳۳ horrible وحشتناک Adjective
۳۴ hôte میزبان، میزبانی کردن Noun Verb
۳۵ Hôtel هتل Noun
۳۶ huit هشت number
۳۷ Humain انسان Adjective, Noun
۳۸ humide مرطوب Adjective
۳۹ humoristique شوخی‌آمیز، خنده دار، مسخره Adjective
۴۰ humour شوخی Noun

 

کلمات زبان فرانسه با حرف i

لغات کاملا ضروری زبان فرانسه با I

کلمه فرانسوی معنی فارسی نقش کلمه (Part of speech)
۱ ici اینجا Adverb
۲ idéal ایده‌آل Adjective , Noun
۳ idée ایده Noun
۴ identifier شناسایی کردن Verb
۵ identité هویت Noun
۶ idiot احمقانه Adjective
۷ ignorer نادیده گرفتن Verb
۸ il او (مذکر) proNoun
۹ IL فناوری اطلاعات Noun
۱۰ il آن (مذکر) proNoun
۱۱ île جزیره Noun
۱۲ illégal غیرقانونی Adjective
۱۳ illustration تصویر Noun
۱۴ illustrer توضیح دادن، به تصویر کشیدن Verb
۱۵ ils آن‌ها proNoun
۱۶ image تصویر Noun
۱۷ image تصویر Noun, Verb
۱۸ imaginaire خیالی Adjective
۱۹ imagination خیال Noun
۲۰ imaginer تصور کردن، خیال کردن Verb
۲۱ immédiat سریع، فوری Adjective
۲۲ immédiatement سریعا، فورا Adverb
۲۲۳ immigrant مهاجر Noun
۲۴ impact تاثیر (گذاشتن) Noun Verb
۲۵ impair عجیب Adjective
۲۶ impatient بی‌صبر Adjective
۲۷ impliqué درگیر شده Adjective
۲۸ impliquer نشان دادن Verb
۲۹ impliquer درگیر کردن Verb
۳۰ importance اهمیت Noun
۳۱ important مهم Adjective
۳۲ important مهم Adjective
۳۳ importer واردات، وارد (کردن) Noun Verb
۳۴ imposer تحمیل کردن Verb
۳۵ impossible غیرممکن Adjective
۳۶ impôt مالیات، مالیات دادن Noun Verb
۳۷ impression تأثیر Noun
۳۸ impression چاپ Verb , Noun
۳۹ impression چاپ Noun
۴۰ impressionnant تأثیرگذار Adjective
۴۱ impressionné تحت تأثیر قرار گرفته، متاثر Adjective
۴۲ impressionner تأثیر گذاشتن Verb
۴۳ imprimante چاپگر Noun
۴۴ improbable غیرممکن Adjective
۴۵ inattendu غیرمنتظره Adjective
۴۶ incapable ناتوان Adjective
۴۷ incident حادثه Noun
۴۸ inclus شامل شدن Adjective
۴۹ inconfortable ناراحت Adjective
۵۰ inconnue ناشناخته Adjective
۵۱ inconscient بیهوش Adjective
۵۲ incroyable حیرت آور Adjective
۵۳ incroyable شگفت انگیز Adjective
۵۴ incroyablement به شگفتی Adverb
۵۵ incurvé منحنی Adjective
۵۶ indépendant مستقل Adjective
۵۷ indice سر نخ Noun
۵۸ indiquer نشان دادن Verb
۵۹ indirect غیر مستقیم Adjective
۶۰ individuel فرد، شخصی، فردی Noun, adj
۶۱ industrie صنعت Noun
۶۲ industriel صنعتی Adjective
۶۳ infection عفونت Noun
۶۴ inférieur پایین‌ آوردن، کم کردن Verb
۶۵ infirmière پرستار Noun
۶۶ influence تاثیر (گذاشتن) Noun Verb
۶۷ information اطلاعات Noun
۶۸ informel غیر رسمی Adjective
۶۹ informer مطلع کردن Verb
۷۰ infraction تخلف Noun
۷۱ ingénierie مهندسی Noun
۷۲ ingénieur مهندس Noun
۷۳ ingrédient مواد اولیه Noun
۷۴ inhabituel غیرمعمول Adjective
۷۵ initiale اولیه Adjective
۷۶ initialement در ابتدا Adverb
۷۷ initialement در ابتدا Adverb
۷۸ initiative فعالیت Noun
۷۹ injuste نادرست Adjective
۸۰ innocent بی گناه، معصوم Adjective
۸۱ inonder سیل، طغیان کردن Noun Verb
۸۲ inquiéter نگرانی، نگران بودن Verb Noun
۸۳ insecte حشره Noun
۸۴ insister اصرار داشتن، پا فشاری کردن Verb
۸۵ inspirer الهام بخشیدن Verb
۸۶ installer نصب کردن Verb
۸۷ institut موسسه Noun
۸۸ institution نهاد Noun
۸۹ instructeur مربی Noun
۹۰ instruction دستورالعمل Noun
۹۱ instrument ساز، آلت موسیقی Noun
۹۲ intelligence هوش Noun
۹۳ intelligent باهوش Adjective
۹۴ intelligent هوشمند Adjective
۹۵ intelligente هوشمند Adjective
۹۶ intense شدید Adjective
۹۷ intention قصد Noun
۹۸ interdire ممنوع (کردن)، منع (کردن) Verb Noun
۹۹ intéressant جالب Adjective
۱۰۰ intéressé علاقه‌مند Adjective
۱۰۱ intérêt علاقه، علاقه مند بودن Noun Verb
۱۰۲ intérieur داخل Adjective
۱۰۳ international بین‌المللی Adjective
۱۰۴ interne درونی Adjective
۱۰۵ interne داخلی Adjective
۱۰۶ interpréter تفسیر کردن Verb
۱۰۷ interrompre وقفه انداختن Verb
۱۰۸ intimité حریم خصوصی Noun
۱۰۹ introduction معرفی Noun
۱۱۰ inutile غیرضروری Adjective
۱۱۱ inventer اختراع کردن Verb
۱۱۲ invention اختراع Noun
۱۱۳ investir سرمایه‌گذاری کردن Verb
۱۱۴ investissement سرمایه‌گذاری Noun
۱۱۵ invitation دعوت‌نامه Noun
۱۱۶ inviter دعوت کردن Verb
۱۱۷ ivre مست Adjective

 

کلمات زبان فرانسه با حرف j و k

لغات کاملا ضروری زبان فرانسه با J و K

کلمه فرانسوی معنی فارسی نقش کلمه (Part of speech)
۱ J’accepte (من) قبول می‌کنم Verb
۲ jamais هرگز Adverb
۳ jambe پا Noun
۴ janvier (ماه) ژانویه Noun
۵ jardin باغچه Noun
۶ Jaune زرد Adjective, Noun
۷ je من proNoun
۸ jeans جین Noun
۹ jeter قالب (ریختن) Noun Verb
۱۰ jeter پرتاب کردن Verb
۱۱ Jeu بازی Noun
۱۲ Jeudi پنج‌شنبه Noun
۱۳ Jeune جوان Adjective, Noun
۱۴ jeunesse جوانی Noun
۱۵ joie خوشحالی Noun
۱۶ joindre پیوستن Verb
۱۷ joli زیبا Adjective Adverb
۱۸ jouer بازی Verb Noun
۱۹ jouet اسباب‌بازی Noun, Adjective
۲۰ joueur بازیکن Noun
۲۱ journal شوخی Noun
۲۲ journal روزنامه Noun
۲۳ journal intime خاطرات Noun
۲۴ journaliste خبرنگار Noun
۲۵ journaliste خبرنگار Noun
۲۶ journée روز Noun
۲۷ juge قاضی، قضاوت کردن Noun Verb
۲۸ jugement حکم Noun
۲۹ juillet ژوئیه Noun
۳۰ juin ژوئن Noun
۳۱ junior جوان‌تر Adjective
۳۲ jupe دامن Noun
۳۳ jurer پوشیدن Verb
۳۴ jus آبمیوه Noun
۳۵ jusqu’à ce que تا conj./prep.
۳۶ jusqu’à ce que تا زمانی که conj./prep.
۳۷ juste منصف Adjective
۳۸ juste فقط Adverb
۳۹ Justice عدالت Noun
۴۰ justifier توجیه کردن Verb
۴۱ kilomètre کیلومتر Noun

 

[tie_inde43x]لغات کاملا ضروری زبان فرانسه با L[/tie_index]

کلمات زبان فرانسه با حرف L

لغات کاملا ضروری زبان فرانسه با L

کلمه فرانسوی معنی فارسی نقش کلمه (Part of speech)
۱ آنجا Adverb
۲ la biologie زیست شناسی Noun
۳ la cérémonie مراسم، جشن، تشریفات Noun
۴ la chance شانس Noun
۵ la comédie کمدی Noun
۶ la communication ارتباط Noun
۷ la criminalité جرم، جنایت Noun
۸ la défense دفاع Noun
۹ la description توضیحات، توصیفات Noun
۱۰ la discipline انضباط، نظم Noun
۱۱ la faiblesse ضعف Noun
۱۲ la fenêtre پنجره Noun
۱۳ la finance دارایی، سرمایه گذاری کردن Noun Verb
۱۴ la fourniture تأمین، تأمین کردن Noun Verb
۱۵ la fréquence فرکانس Noun
۱۶ la gauche چپ، باقیمانده، جا ماندن Adjective Adverb Verb
۱۷ la gestion مدیریت Noun
۱۸ la glace یخ Noun
۱۹ la graine دانه Noun
۲۰ la grève اضطراب، حمله کردن Verb Noun
۲۱ la honte شرم Noun
۲۲ la laine پشم Noun
۲۳ la lessive شستن Noun
۲۴ la lumière (du soleil / lampe) نور (از خورشید/لامپ) Noun Adverb , Verb
۲۵ la magie جادو Noun Adjective
۲۶ la main d’oeuvre کار Noun
۲۷ la mariée عروس Noun
۲۸ la mesure اندازه‌گیری Noun
۲۹ la musique موسیقی Noun
۳۰ la nature طبیعت Noun
۳۱ la norme استاندارد Noun Adjective
۳۲ la passion عشق و علاقه Noun
۳۳ la pauvreté فقر Noun
۳۴ La peinture نقاشی Noun
۳۵ la personne شخص Noun
۳۶ la perspective دیدگاه Noun
۳۷ la photographie عکاسی Noun
۳۸ la physique فیزیک Noun
۳۹ la plupart بیشتر از همه Adverb
۴۰ la poêle قابلمه Noun
۴۱ la pollution آلودگی Noun
۴۲ La publicité آگهی، تبلیغات Noun
۴۳ la revue بازبینی Noun Verb
۴۴ la semaine هفته Noun
۴۵ la sienne برای او (مونث) proNoun
۴۶ la source منبع Noun
۴۷ la sympathie همدردی Noun
۴۸ la taille ارتفاع Noun
۴۹ La technologie فناوری Noun
۵۰ la télé تلویزیون Noun
۵۱ la toile وب Noun
۵۲ la tour برج Noun
۵۳ la victoire پیروزی Noun
۵۴ la vie زندگی Noun
۵۵ la violence خشونت Noun
۵۶ la vitesse سرعت، تند رفتن Noun, Verb
۵۷ laboratoire آزمایشگاه Noun
۵۸ laboratoire آزمایشگاه Noun
۵۹ Lac دریاچه Noun
۶۰ laid زشت Adjective
۶۱ laisser ترک کردن Verb , Noun
۶۲ laisser اجازه دادن Verb
۶۳ laissez tomber انداختن، قطره Verb Noun
۶۴ Lait شیر Noun
۶۵ l’amour عشق Noun Verb
۶۶ lampe لامپ Noun
۶۷ lancement راه‌اندازی، راه‌اندازی کردن Verb Noun
۶۸ Langue زبان Noun
۶۹ langue زبان Noun
۷۰ large وسیع Adjective
۷۱ largement به طور گسترده Adverb
۷۲ last (final) آخرین det., Adverb n
۷۳ last (prendre le temps) طول کشیدن Verb
۷۴ l’automne پاییز Noun
۷۵ lavage هشدار Verb , Noun
۷۶ le contexte زمینه، متن Noun
۷۷ Le degré وسعت، حد، اندازه Noun
۷۸ le déjeuner ناهار Noun
۷۹ le fer آهن Noun Verb
۸۰ le financement منابع مالی Noun
۸۱ le genou زانو Noun
۸۲ le golf گلف Noun
۸۳ le hockey هاکی Noun
۸۴ le jazz جاز Noun
۸۵ le long de در امتداد، همراه، جلو prep. Adverb
۸۶ le mien (appartient à moi) مال من proNoun
۸۷ le mien (trou dans le sol) معدن Noun
۸۸ le minimum حداقل Adjective Noun
۸۹ le progrès پیشرفت Noun, Verb
۹۰ le reçu رسید Noun
۹۱ le regret پشیمانی، پشیمان شدن Verb Noun
۹۲ le respect احترام Noun Verb
۹۳ le revenu درآمد Noun
۹۴ le rugby راگبی Noun
۹۵ le sable شن Noun
۹۶ le sien او (مذکر) det. proNoun
۹۷ le soulagement آسایش Noun
۹۸ le tiens مال تو proNoun
۹۹ le volume حجم Noun
۱۰۰ l’eau آب، آب دادن Noun, Verb
۱۰۱ leçon درس Noun
۱۰۲ l’écriture نوشته Noun
۱۰۳ lecteur